گنجور

شمارهٔ ۹ - در مصیبت عاشورا

ماند چون نعش حسین تشنه‌لب در آفتاب
می‌ندانم از چه زبور بست دیگر آفتاب؟
ز خم تیره و نیزه و شمشیر عدوان بس نبود؟
از چه می‌تابید بر آن جسم بی‌سر آفتاب؟
بود گر در دامن زهرا سر آن تشنه‌لب
از چه نامد شرمش از خاتون محشر آفتاب؟
گشت راس شاه دین چون از زمین بکنی بلند
حیرتم سر زد چرا از کوه خاور آفتاب؟
سر برهنه پا برهنه کودکان بی‌پدر
خار ره بر پا بدل اخگر به پیکر آفتاب
دید چون نیلی رخ اطفال را از جور شمر
کرد موج حون روان از دیده تر آفتاب
چادر عصمت چو بردند از سر زینب، فکند
شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب
سر برهنه دید زینب را چو در بزم یزید
شد نهان در ابر از شرم پیمبر آفتاب
همچو بخت زینب و کلثوم شد از غم سیاه
بسکه زد دست عزا بر سینه و سر آفتاب
(صامتا) از خانه‌ات تا این رقم شد آشکار
گشت از آه جهانسوزت مکدر آفتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماند چون نعش حسین تشنه‌لب در آفتاب
می‌ندانم از چه زبور بست دیگر آفتاب؟
هوش مصنوعی: مانند جسد حسین که در آفتاب تشنه مانده است، نمی‌دانم چرا دوباره آفتاب را حریف شدم یا به یاد آن افتادم.
ز خم تیره و نیزه و شمشیر عدوان بس نبود؟
از چه می‌تابید بر آن جسم بی‌سر آفتاب؟
هوش مصنوعی: آیا از آسیب‌ها و ظلم‌هایی که بر او رفته، بس نبود؟ چرا آفتاب بر آن جسم بی‌سر می‌تابید؟
بود گر در دامن زهرا سر آن تشنه‌لب
از چه نامد شرمش از خاتون محشر آفتاب؟
هوش مصنوعی: اگر در دامن حضرت زهرا (س) کسی وجود داشته باشد که به شدت تشنه است، پس چرا شرم نمی‌کند از بزرگبان و مادر همه قیامت، خورشید؟
گشت راس شاه دین چون از زمین بکنی بلند
حیرتم سر زد چرا از کوه خاور آفتاب؟
هوش مصنوعی: وقتی که سرپرست دین از زمین بلند می‌شود، تعجب می‌کنم که چرا آفتاب از کوه‌های شرق طلوع می‌کند؟
سر برهنه پا برهنه کودکان بی‌پدر
خار ره بر پا بدل اخگر به پیکر آفتاب
هوش مصنوعی: کودکان یتیم با پا و سر برهنه در مسیر زندگی خود با سختی‌ها روبرو می‌شوند. آن‌ها به رغم مشکلات و دردهایی که دارند، می‌درخشند و نور امید و زندگی را در وجود خود حمل می‌کنند.
دید چون نیلی رخ اطفال را از جور شمر
کرد موج حون روان از دیده تر آفتاب
هوش مصنوعی: دیدن چهره‌های زیبا و جوان مانند نیلی، باعث شد که شمر به بی‌رحمی و ظلم خود ادامه دهد. اشک‌ها مانند جوی خون از چشمانم سرازیر می‌شود و آفتاب در دل من می‌تابد.
چادر عصمت چو بردند از سر زینب، فکند
شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب
هوش مصنوعی: وقتی چادر پاکی و عفت زینب را از سرش برداشتند، آن شب، انگار تاج سلطنتی را از سر خورشید برداشتند.
سر برهنه دید زینب را چو در بزم یزید
شد نهان در ابر از شرم پیمبر آفتاب
هوش مصنوعی: وقتی زینب را در جشن یزید با سر برهنه دید، آفتاب به خاطر شرم پیامبر در ابرهای پنهان شد.
همچو بخت زینب و کلثوم شد از غم سیاه
بسکه زد دست عزا بر سینه و سر آفتاب
هوش مصنوعی: مانند سرنوشت غمبار زینب و کلثوم، به خاطر اندوهی عمیق، به شدت دست به سینه و سر خود زده‌اند.
(صامتا) از خانه‌ات تا این رقم شد آشکار
گشت از آه جهانسوزت مکدر آفتاب
هوش مصنوعی: بی‌صدا از خانه‌ات تا اینجا که به این مرحله رسید، از غم عمیق و سوزناک تو، نور آفتاب هم تیره و تار شد.