گنجور

شمارهٔ ۸ - وقایع روز یازدهم عاشورا

از نفاق فلک و گردش دوران امشب
تن صدچاک حسین مانده به میدان امشب
ز فلک رخ منما زهره که زهرای حزین
شده از داغ حسین موی پریشان امشب
آنکه بودی به یتیمان پدر مرده پناه
مانده اطفال وی اندر کف عدوان امشب
کوفه را بزم طرب گرم تماشا دارد
که چراغان شده از آه یتیمان امشب
پاسبانی به تن سبط پیمبر نبود
مانده در دشت بلا پیکر عریان امشب
نی غلط گفتم باشد به سر بالینش
ساربان و به کفش خنجر بران امشب
گفتگویی بودش گر به برادر زینب
گو که در مطیع خولی شده مهمان امشب
آه و صد آه که دادن مکان زینب را
بایتیمان حسین گوشه زندان امشب
غیر خون جگر و لخت دل و اشک بصر
آب و نانی نبود از بهریتیمان امشب
عجبی نیست اگر از ستم ابن زیاد
ملک ایجاد شود یکسره ویران امشب
کلک (صامت) اگر اینگونه دهد شرح عزا
خلق باید که بشویند دل از جان امشب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.