گنجور

شمارهٔ ۷ - زبان حال حضرت سکینه

دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر
تن مبارکت از آفتاب برادرم
نداد شمر امان کز رخت نگاهی سیر
برای توشه شام خراب برادرم
اگر به خواب رود بی‌تو دیده‌ام امشب
دگر ز روز جزایش ز خواب برادرم
مرا که سوختن دل به اختیاری نیست
چگونه از سر آتش کباب بردارم
برای گریه اگر کوفیان مجال دهند
بنای عالم امکان ز آب بردارم
اگر به شام یزیدم به نزد خود طلبد
چگونه پاسوی بزم شراب بردارم
کنم حکایت چوب و لب حسین (صامت)
به روز حشر چو سر از تراب برادرم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر
تن مبارکت از آفتاب برادرم
هوش مصنوعی: متأسفم که نتوانستم از نور و گرمی آفتاب برادرم بهره‌مند شوم و این موضوع عمیقاً مرا غمگین و ناراحت کرده است.
نداد شمر امان کز رخت نگاهی سیر
برای توشه شام خراب برادرم
هوش مصنوعی: شمر به من اجازه نداد که نگاهی به تو بیندازم، تا شاید از آن دیدار چیزی برای سفر به شام و یاد برادرم به دست آورم.
اگر به خواب رود بی‌تو دیده‌ام امشب
دگر ز روز جزایش ز خواب برادرم
هوش مصنوعی: امشب در خواب، چشمانم به تو نمی‌نگرند و دیگر نمی‌توانم منتظر روزی باشم که برادرم خوابم را ببیند.
مرا که سوختن دل به اختیاری نیست
چگونه از سر آتش کباب بردارم
هوش مصنوعی: من که دل‌سوزی و درد کشیدنم به اختیار خودم نیست، چطور می‌توانم از آتش زجر و رنج کم کنم یا از آن فاصله بگیرم؟
برای گریه اگر کوفیان مجال دهند
بنای عالم امکان ز آب بردارم
هوش مصنوعی: اگر کوفیان اجازه بدهند که گریه کنم، می‌توانم به سادگی بنیاد این دنیا را با آب برچینم.
اگر به شام یزیدم به نزد خود طلبد
چگونه پاسوی بزم شراب بردارم
هوش مصنوعی: اگر یزید در شام مرا بخواهد، چگونه می‌توانم از مجالس شراب دل بکنم؟
کنم حکایت چوب و لب حسین (صامت)
به روز حشر چو سر از تراب برادرم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، داستان چوب و لب حسین را بیان می‌کنم، زمانی که برادرم سرش را از خاک بیرون می‌آورد.