شمارهٔ ۱۰ - زبان حال حاضر حضرت امام حسین(ع)
کمتر از ناقه صالح نبود اصغر من
هستی آگاه ز حال دلم ای داور من
کوفیان تیر دهندم عوض قطره آب
قیمت آب بگیرند ز چشم تر من
قاتل از کشتن من این همه تاخیر چرا
خنجر ویش بکش زود جدا کن سر من
تا نبینم به زمین جسم عزیز قاسم
تا نبینم شده مقول علی اکبر من
تا نبینم که زند شمر ستمگر سیلی
سر نعمش به رخ دختر غم پرور من
تا نبینم که شود که بسته به زنجیر جفا
به اسیری به سوی شام رود خواهر من
تا نبینم که کشد رو سیهی از بستر
چون اجل سید سجاد الم پرور من
همه امشب به سوی کوفه روانند ولیک
به جدل اینجاست پی بردن انگشتر من
تنم اینجا نه همین بیکفن افتد به زمین
میرود رو به سوی مطبخ خولی سر من
برو ای باد صبا از بر من سوی بقیع
عرض حالی ببر از مهر سوی مادر من
گو که ای مادر افسرده به تعجیل بیا
به کناری ببر از لجه خون پیکر من
آب عالم مگر ای غمزده کابین تو نیست
شمر پس تر نکند از چه دمی حنجر من
تشنه جان دادم و آبی به گلویم نرسید
وین فراتست رود موج زنان از بر من
(صامتا) شمر لب تشنه سرش ارچه برید
باز میگفت بود جد تو پیغمبر من
شمارهٔ ۹ - در مصیبت عاشورا: ماند چون نعش حسین تشنهلب در آفتابشمارهٔ ۱۱ - زبان حال خاتون محشر در خانه خولی: این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کمتر از ناقه صالح نبود اصغر من
هستی آگاه ز حال دلم ای داور من
هوش مصنوعی: اصغر من کمتر از شتر صالح نیست، ای داور من، تو از حال دلم با خبری.
کوفیان تیر دهندم عوض قطره آب
قیمت آب بگیرند ز چشم تر من
هوش مصنوعی: کوفیها به من تیر میزنند و به جای یک قطره آب، بهای آب را از اشک چشم من میگیرند.
قاتل از کشتن من این همه تاخیر چرا
خنجر ویش بکش زود جدا کن سر من
هوش مصنوعی: چرا قاتل در کشتن من این همه معطلی میکند؟ چرا خنجرش را از غلاف نکشید و زودتر سرم را جدا نمیکند؟
تا نبینم به زمین جسم عزیز قاسم
تا نبینم شده مقول علی اکبر من
هوش مصنوعی: تا زمانی که بدن عزیز قاسم را بر روی زمین نبینم، نمیتوانم واقعیت علیاکبر را بپذیرم.
تا نبینم که زند شمر ستمگر سیلی
سر نعمش به رخ دختر غم پرور من
هوش مصنوعی: تا وقتی که نادهی من از سیلی ظالمی مانند شمر را بر رخسار دخترم که غم و ناراحتی را به دل دارد، ببینم.
تا نبینم که شود که بسته به زنجیر جفا
به اسیری به سوی شام رود خواهر من
هوش مصنوعی: من نمیخواهم ببینم که خواهرم به خاطر ظلم و ستم، همچون اسیری در زنجیرها، به سوی شام برود.
تا نبینم که کشد رو سیهی از بستر
چون اجل سید سجاد الم پرور من
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانم دیدن، که غم و اندوهی مانند مرگ از خواب و آسایش من بیرون بیاید، مانند حالتی که امام سجاد (ع) برایم پرورده است.
همه امشب به سوی کوفه روانند ولیک
به جدل اینجاست پی بردن انگشتر من
هوش مصنوعی: امشب همه به سمت کوفه میروند، اما در اینجا درگیر جدل و بحث هستم و به دنبال پیدا کردن انگشتم میگردم.
تنم اینجا نه همین بیکفن افتد به زمین
میرود رو به سوی مطبخ خولی سر من
هوش مصنوعی: بدن من اینجا بیکفن به زمین نمیافتد، بلکه به سمت آشپزخانه خولی میرود.
برو ای باد صبا از بر من سوی بقیع
عرض حالی ببر از مهر سوی مادر من
هوش مصنوعی: ای باد صحرا، از کنار من عبور کن و به قبرستان بقیع برو. پیغامی از عشق و محبت من به مادرم را آنجا منتقل کن.
گو که ای مادر افسرده به تعجیل بیا
به کناری ببر از لجه خون پیکر من
هوش مصنوعی: ای مادر عزیزم، زودتر به کناری بیا و مرا از دریای خون نجات بده.
آب عالم مگر ای غمزده کابین تو نیست
شمر پس تر نکند از چه دمی حنجر من
هوش مصنوعی: ای آب حیات، مگر تو هم مانند من غمزده و محزون هستی؟ پس چرا این سکوت و خاموشی را نمیشکنی و صدای ناله من را نمیشنوی؟
تشنه جان دادم و آبی به گلویم نرسید
وین فراتست رود موج زنان از بر من
هوش مصنوعی: من حتی یک قطره آب هم نتوانستم بنوشم و در حالی که سخت تشنهام، این رود در حال جاری شدن است و موجهایش از کنارم میگذرد.
(صامتا) شمر لب تشنه سرش ارچه برید
باز میگفت بود جد تو پیغمبر من
هوش مصنوعی: شمر، حتی در حالی که لب تشنه و سرش بریده شده بود، همچنان میگفت که جد تو پیامبر من بود.