گنجور

شمارهٔ ۱۱ - زبان حال خاتون محشر در خانه خولی

این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری
هر زمان از ستمی دیده ز خون تر داری
گاه در دیر نصاری و گهی خانه خولی
گاه در کنج تنور این سیر انور داری
حسرت و داغ جوان مردگی و تشنه لبی
جمله را ای سیر ببریده تو بر سر داری
جگر سوخته کی تاب صبوری دارد
گریه از حسرت دامادی اکبر داری
بسته از گریه گلویت که جوابم ندهی
یا شکایت ز جدا بودن مادر داری
مگر ای سرنبدی زینت آغوش رسول
ز چه از خاک سیه بالش و بستر داری
زین شراری که تو را هست بدل پندارم
خبر از سوز تب عابد مضطر داری
دام از چیست که مژگان تو ریزد خوناب
یاد از تیر گلوی علی اصغر داری
تا تو (صامت) شده‌ای نوحه سرای شه دین
جهل محض است اگر بیم ز محشر داری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این چه شوری بود ای سر که تو بر سر داری
هر زمان از ستمی دیده ز خون تر داری
هوش مصنوعی: این چه حالتی است که ای سر، در هر زمان بر دوش خود تحمل می‌کنی، و به خاطر ستم‌هایی که می‌بینی، چشمانت همیشه پر از اشک و خون است؟
گاه در دیر نصاری و گهی خانه خولی
گاه در کنج تنور این سیر انور داری
هوش مصنوعی: گاهی در میخانه نصاری و گاهی در خانه خولی، و گاهی در گوشه تنور، تو همچنان در جستجوی حقیقت و معنای عمیق هستی.
حسرت و داغ جوان مردگی و تشنه لبی
جمله را ای سیر ببریده تو بر سر داری
هوش مصنوعی: تو در دل خود حسرت و غم جوان مردی و عطش را به دوش می‌کشی، همان‌طور که سیر و پریشانی بیش از حد در وجودت لانه کرده است.
جگر سوخته کی تاب صبوری دارد
گریه از حسرت دامادی اکبر داری
هوش مصنوعی: کسی که دلش پر از درد و ناراحتی است، نمی‌تواند به راحتی صبر کند. غم و اندوه او به حدی است که حتی از دیدن شادی دیگران هم ناراحت می‌شود.
بسته از گریه گلویت که جوابم ندهی
یا شکایت ز جدا بودن مادر داری
هوش مصنوعی: اگر از شدت گریه گلویت بسته شده و نمی‌توانی به من پاسخ دهی، یا اینکه از جدایی و دوری از مادرت شکایت می‌کنی.
مگر ای سرنبدی زینت آغوش رسول
ز چه از خاک سیه بالش و بستر داری
هوش مصنوعی: آیا تو ای سرنبد، که زینت بخش آغوش پیامبر هستی، چرا از خاک سیاه، بالشت و بستر داری؟
زین شراری که تو را هست بدل پندارم
خبر از سوز تب عابد مضطر داری
هوش مصنوعی: از این هیجان و شوری که در تو وجود دارد، می‌فهمم که خبری از درد و آتش درونی یک عابد خسته و ناتوان هم داری.
دام از چیست که مژگان تو ریزد خوناب
یاد از تیر گلوی علی اصغر داری
هوش مصنوعی: چشمانت چنان زخم‌زننده‌اند که یادآور ناله‌های علی‌اصغر است و به دل انسان زخم می‌زنند. این دام به گونه‌ای است که از نگاه تو، احساس درد و سوزش جانکاهی به وجود می‌آید.
تا تو (صامت) شده‌ای نوحه سرای شه دین
جهل محض است اگر بیم ز محشر داری
هوش مصنوعی: وقتی تو زبانت را بسته‌ای و از حقایق خود را دور کرده‌ای، در واقع بی‌خبر از دین و معارف آن هستی؛ زیرا اگر از روز قیامت نگران بودی، هرگز سکوت نمی‌کردی و به فریاد نمی‌رسیدی.