شمارهٔ ۷۵ - همچنین در مصیبت
هر که را درد غریبی در جهان مضطر کند
یاد باید از عزای سبط پیغمبر کند
آنکه اندر ماتمش در باغ جنت روز و شب
اشک حسرت مصطفی از چشم گریان تر کند
آنکه تا روز جزا اندر نجف شیر خدا
دیده را بهر لب خشکش ز حسرتتر کند
آنکه خاتون قیامت تا قیامت روز و شب
بر سر خود از مصیبت نیلگون معجز کند
آنکه از سوز گلوی خشک وی شط فرات
ناله خجلت ز روی ساقی کوثر کند
آمد اندر کوفه فرزند غریب فاطمه
تا هدایت امت گمراه را یکسر کند
وقت جان دادن نمیدانم چرا نگذاشتند
تا لبی از آب تر سلطان بحر و بر کند
من گرفتم زاده پیغمبر ایشان نبود
بالله ار کافر چنین بیداد بر کافر کند
کس ندیده بهر قتل یک غریب بیکسی
اینقدر آماده خصم بیوفا لشگر کند
بعد از آن در پیش چشم قره العین بتول
راس هفتاد و دو تن ببریده از پیکر کند
همچو قاسم نوجوانی را به هنگام زفاف
با عروس مرگ از شمشیر همبستر کند
بازوی سقای شاه کربلا عباس را
از بدن ببریده تیغ منقذ ابتر کند
بیخبر از رود رود ام لیلای غریب
پاره پاره قد رعنای علی اکبر کند
از برای قطره آبی به روی دست باب
چاک از تیر بلا حلق علی اصغر کند
شمر بیایمان گلوی تشنه از پیکر جدا
از قفا راس عزیز حیدر صفدر کند
زینب بیخانمان بر سینه و بر سر زنان
التجا بر این سعد زشت بد اختر کند
گاه روی سوی مدینه گه نجف گاهی بقیع
درد دل با جد و باب و تربت مادر کند
گاه از بهر تصلی یتیمان در کنار
جمع اطفال یتیم سبط پیغمبر کند
گه سر وقت تن بیمار دشت کربلا
عابدین بینوا را روی در بستر کند
گاه از بهر اسیری رفتن شام خراب
گفتگو با خواهرش کلثوم غمپرور کند
یک طرف شمر دغا تاراج اندر خیمهگاه
از حریم آن پیغمبر زر و زبور کند
یک طرف نعل سم اسب ستم جسم حسین
در زمین قتلگاه با خاک ره همسر کند
ساربان از بند بهر بند از موفق جدا
دست فیاض عزیز خالق اکبر کند
به جدل بیآبرو انگشت دلبند بتول
غافل از محشر جدا از بهر انگشتر کند
کی تلافی میشود هرگز از این ظلم و ستم
کلک (صامت) تا قیامت گر مصیبت سر کند
ای شهد کربلا دست من و دامان تو
تا علاج درد من لطف تو ای سرور کند
من چه گویم چو تو آگاهی ز حال ممکنات
خسروا تا کی ز چشم آب حسرت سر کند
ای مسیحا دم من افکار را راضی مباش
هر دم از محنت دلم داد از غم دیگر کند
شمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا: کرد اندر کربلا چون ناله هل من معینشمارهٔ ۷۶ - مرثیهٔ دیگر: ز بس که چرخ جفا کار و زشتکردار است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که را درد غریبی در جهان مضطر کند
یاد باید از عزای سبط پیغمبر کند
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا دچار درد و رنج شود، باید به یاد مصیبت و سوگ فرزند پیامبر باشد.
آنکه اندر ماتمش در باغ جنت روز و شب
اشک حسرت مصطفی از چشم گریان تر کند
هوش مصنوعی: کسی که در غم تو در بهشت شب و روز اشک حسرت بر چهرهاش میریزد، میتواند اشکهای پیامبر (مصطفی) را هم بیشتر کند.
آنکه تا روز جزا اندر نجف شیر خدا
دیده را بهر لب خشکش ز حسرتتر کند
هوش مصنوعی: کسی که در روز قیامت، در نجف چهره شیر خدا را مشاهده کند، به خاطر لب خشک و حسرتبارش به شدت محزون خواهد بود.
آنکه خاتون قیامت تا قیامت روز و شب
بر سر خود از مصیبت نیلگون معجز کند
هوش مصنوعی: آن کسی که تا قیامت از رنج و مصیبت خود به یاد میآورد و به تعبیر دیگر، همواره در دلش غم و اندوهی بزرگ دارد.
آنکه از سوز گلوی خشک وی شط فرات
ناله خجلت ز روی ساقی کوثر کند
هوش مصنوعی: کسی که به دلیل تشنگی و درد گلوی خود، در کنار نهر فرات نالهای سر میدهد، اگر شرمنده باشد، آن شرمندگی را به خاطر روی ساقی کوثر احساس میکند.
آمد اندر کوفه فرزند غریب فاطمه
تا هدایت امت گمراه را یکسر کند
هوش مصنوعی: فرزند تنها و عزیز فاطمه به کوفه آمد تا راهنمایی کند و امت گمراه را به راه راست هدایت نماید.
وقت جان دادن نمیدانم چرا نگذاشتند
تا لبی از آب تر سلطان بحر و بر کند
هوش مصنوعی: زمانی که قرار بود جانم را تحویل دهم، نمیدانم چرا اجازه ندادند که حتی یک لب از آب مراد و خوشیهای زندگی بنوشم.
من گرفتم زاده پیغمبر ایشان نبود
بالله ار کافر چنین بیداد بر کافر کند
هوش مصنوعی: من فرزند پیامبر را به دست خودم گرفتم و به خدا قسم اگر کافر باشد، چنین ظلم و ستمی بر کافر نمیشود.
کس ندیده بهر قتل یک غریب بیکسی
اینقدر آماده خصم بیوفا لشگر کند
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال ندیده است که برای کشتن یک انسان غریب و بیکسی، دشمن بیوفا اینقدر آماده و تجهیز شده باشد.
بعد از آن در پیش چشم قره العین بتول
راس هفتاد و دو تن ببریده از پیکر کند
هوش مصنوعی: پس از آن، در برابر چشمان قرهالعین بتول، سرهای هفتاد و دو نفر را از بدن جدا کردند.
همچو قاسم نوجوانی را به هنگام زفاف
با عروس مرگ از شمشیر همبستر کند
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر جوانی اشاره شده است که در روز عروسیاش با عروس، به طور ناخواسته با مرگ مواجه میشود و همچون قاسم، جوانی ناگهان با سرنوشت سختی روبرو میگردد. این تصویر به نوعی از تضاد و ناگهانی بودن حوادث در زندگی اشاره دارد.
بازوی سقای شاه کربلا عباس را
از بدن ببریده تیغ منقذ ابتر کند
هوش مصنوعی: بازوی سقا، حضرت عباس (ع) که به عنوان پرچمدار عاشورا شناخته میشود، از بدن جدا و بریده شده است. این قطع شدن بازو به نوعی نماد از دست رفتن قدرت و پشتیبانی او در میدان نبرد است. تیغی که میزند، او را از نعمت زندگی و جهاد بینصیب کرده و او را به نوعی در مصیبت و ناکامی قرار میدهد.
بیخبر از رود رود ام لیلای غریب
پاره پاره قد رعنای علی اکبر کند
هوش مصنوعی: زنی به نام لیلا به دور از خبر و آگاهی از حال و روز، در حالی که غمگین و دلbroken است، به یاد جوانی زیبا و دلربا به نام علیاکبر میافتد. احساس او به قدری عمیق و دردناک است که مثل جریانی از آب، تمام وجودش را در برگرفته و او را دچار تلاطم میکند.
از برای قطره آبی به روی دست باب
چاک از تیر بلا حلق علی اصغر کند
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن محنت و سختیهایی است که بر خاندان امام حسین (ع) در واقعه عاشورا وارد شد. در آن اشاره به قطرهای آب بر روی دستان بابا، به معنای تشنگی و نیاز به آب، و همچنین به تیر بلا که به علی اصغر، فرزند کوچک امام حسین (ع)، اصابت میکند، اشاره دارد. این تصویر، آلام و رنجهای آن روز را به خوبی نشان میدهد و بیانگر مظلومیت و بیپناهی آنان است.
شمر بیایمان گلوی تشنه از پیکر جدا
از قفا راس عزیز حیدر صفدر کند
هوش مصنوعی: شمر بیایمان، بیرحمانه در حالی که حضرت علی (ع) تشنه و در حال جان دادن بود، سر مبارک او را از بدن جدا کرد.
زینب بیخانمان بر سینه و بر سر زنان
التجا بر این سعد زشت بد اختر کند
هوش مصنوعی: زینب، بیخانه و آواره، بر سینه و سر میزند و به این سعد، که بدیمن و زشت است، پناه میبرد.
گاه روی سوی مدینه گه نجف گاهی بقیع
درد دل با جد و باب و تربت مادر کند
هوش مصنوعی: گاهی به سمت مدینه میرود، گاهی به نجف و گاهی به بقیع. در این مکانها، دلنوشتههایش را با جدش، پدرش و آرامگاه مادرش درمیان میگذارد.
گاه از بهر تصلی یتیمان در کنار
جمع اطفال یتیم سبط پیغمبر کند
هوش مصنوعی: گاهی برای آرامش و تسلی روح یتیمان، در میان جمع کودکان یتیم، سبط پیامبر حضوری دارد.
گه سر وقت تن بیمار دشت کربلا
عابدین بینوا را روی در بستر کند
هوش مصنوعی: گاهی در زمانهای مشخص، عابدین بیمار را در دشت کربلا بر روی بستر میبیند.
گاه از بهر اسیری رفتن شام خراب
گفتگو با خواهرش کلثوم غمپرور کند
هوش مصنوعی: گاهی برای دیدن خواهرش کلثوم، به شام میرود و در این سفر، دلش را غمانگیز میکند.
یک طرف شمر دغا تاراج اندر خیمهگاه
از حریم آن پیغمبر زر و زبور کند
هوش مصنوعی: شمر در یک طرف، با نیرنگ و فریب، در دل خیمهها به غارت میپردازد و به حریم آن پیامبر، زر و زبور میخورد.
یک طرف نعل سم اسب ستم جسم حسین
در زمین قتلگاه با خاک ره همسر کند
هوش مصنوعی: یک سمت نعل سم اسب ظالم، بدن حسین را در زمین قتلگاه به خاک میساید و با خاک میآمیزد.
ساربان از بند بهر بند از موفق جدا
دست فیاض عزیز خالق اکبر کند
هوش مصنوعی: ساربان که در مسیر خود در حرکت است، باید از زنجیرها و محدودیتها رهایی یابد و از نعمتهای بیپایان خالق بزرگ بهرهمند شود.
به جدل بیآبرو انگشت دلبند بتول
غافل از محشر جدا از بهر انگشتر کند
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به شخصی اشاره میکند که در یک بحث یا گفتوگوی بیاحترامی درگیر شده و به یاد محبوبش نیست. او به خاطر یک انگشتر، از مسألهای بزرگ و مهم غافل است. در واقع، این فرد به جای توجه به عواقب و نتایج کارش، درگیر مسائل سطحی و کمارزش شده است.
کی تلافی میشود هرگز از این ظلم و ستم
کلک (صامت) تا قیامت گر مصیبت سر کند
هوش مصنوعی: هرگز از این ظلم و ستم که بر ما رفته، انتقامی گرفته نخواهد شد و تا ابد این بیعدالتی ادامه خواهد داشت، حتی اگر مصیبتها بر ما فشار بیاورد.
ای شهد کربلا دست من و دامان تو
تا علاج درد من لطف تو ای سرور کند
هوش مصنوعی: ای شهد کربلا، دست من و دامن تو در کنار هم است. درمان درد من، لطف تو ای سرور، میباشد.
من چه گویم چو تو آگاهی ز حال ممکنات
خسروا تا کی ز چشم آب حسرت سر کند
هوش مصنوعی: من چه بگویم وقتی تو از حال موجودات آگاه هستی، ای حسرتخورنده، تا کی چشمانت از اندوه برمیآید؟
ای مسیحا دم من افکار را راضی مباش
هر دم از محنت دلم داد از غم دیگر کند
هوش مصنوعی: ای مسیحا، از من راضی نباش، زیرا هر لحظه از درد دل و غمهای دیگرم به تو میگویم.

صامت بروجردی