شمارهٔ ۷۳ - همچنین زبان حال زینب خاتون(ع)
جان برادر، فدای قلب فکارت
خوب تسلی دهی به خواهر زارت
از وطنت کوفیان به کوفه کشیدند
تا بنمایند جان خویش نثارت
حال خدنک ستمگری به کمانها
آخر دارند جمله قصد شکارت
هر چه نهاد آسمان مرا به جگر داغ
از غم مرگ رسول و جد کبارت
رفت ز دستم برادر و پدر من
داشت تسلی دلم ز ماه عذارت
هر که به من میرسید گفت که زینب
هست حسین گرچه نیست خویش و تبارت
حال که بینم تو هم به مثل عزیزان
شوق شهادت ز دل ربوده قرارت
پیشتر از آنکه همره تو در این دشت
آیم و بینم به این بلیله دچارت
کاش که میمردم و ندیمی اینسان
بیکس و مظلوم و بیبرادر و یارت
اصغر و عباس و اکبرت همه خفتند
بیسر و بیدست و غرق خون به کنارت
این همه دشمن در این زمینه بلاخیز
کز همه سو بستهاند راه فرارت
چون تو روی بعد خویش بر که سپاری
دختر کان غریب و زار و نزارت
من که زنی بیش نیستم چه توان کرد
عترت آواره ز شهر و دیارت
همره اطفال تو روم سوی کوفه
یا که بمانم برای دفن مزارت
فخر تو بس (صامتا) به روز قیامت
گر که عزادار خود کنند شمارت
شمارهٔ ۷۲ - مرثیه شاه خراسان(ع): چو شاه طوس در ملک خراسانشمارهٔ ۷۴ - استغاثه امام(ع) در روز عاشورا: کرد اندر کربلا چون ناله هل من معین
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان برادر، فدای قلب فکارت
خوب تسلی دهی به خواهر زارت
هوش مصنوعی: برادر عزیز، جانم فدای تو، تو با محبت و دلگرمیات میتوانی خواهر ناراحت را آرامش ببخشی.
از وطنت کوفیان به کوفه کشیدند
تا بنمایند جان خویش نثارت
هوش مصنوعی: از سرزمین خودت، کوفیان تو را به کوفه آوردهاند تا جان خود را فدای تو کنند.
حال خدنک ستمگری به کمانها
آخر دارند جمله قصد شکارت
هوش مصنوعی: حالتهای ناخوشایند ستمگران در نهایت برای تیرها و کمانها به پایان میرسد، زیرا همه آنها در پی شکار تو هستند.
هر چه نهاد آسمان مرا به جگر داغ
از غم مرگ رسول و جد کبارت
هوش مصنوعی: هر چیزی که آسمان به من داده، به دل من با حسرت و درد از غم مرگ پیامبر و جد بزرگت همراه است.
رفت ز دستم برادر و پدر من
داشت تسلی دلم ز ماه عذارت
هوش مصنوعی: برادر و پدرم از دستم رفتند و تنها چیزی که دلم را تسلی میدهد، زیباییها و ماهروئی توست.
هر که به من میرسید گفت که زینب
هست حسین گرچه نیست خویش و تبارت
هوش مصنوعی: هر کس که به من میرسید، میگفت زینب حسین را میشناسد و به او وابسته است، هرچند که از نظر نسب و خانواده، ارتباطی با او ندارد.
حال که بینم تو هم به مثل عزیزان
شوق شهادت ز دل ربوده قرارت
هوش مصنوعی: حالا که میبینم تو هم همانند عزیزان، اشتیاق شهادت از دل و قرار را گرفتهای.
پیشتر از آنکه همره تو در این دشت
آیم و بینم به این بلیله دچارت
هوش مصنوعی: قبل از این که به این دشت بیایم و تو را ببینم، از مشکلات و سختیهایی که دچارش شدهای، باخبر شدهام.
کاش که میمردم و ندیمی اینسان
بیکس و مظلوم و بیبرادر و یارت
هوش مصنوعی: ای کاش که من میمردم و نمیدیدم کسی را که اینگونه تنها، بیدفاع، و بدون یار و برادر باشد.
اصغر و عباس و اکبرت همه خفتند
بیسر و بیدست و غرق خون به کنارت
هوش مصنوعی: اصغر و عباس و اکبر همه در کنار تو خوابشان برده است، بدون سر و دست و در خون غوطهور.
این همه دشمن در این زمینه بلاخیز
کز همه سو بستهاند راه فرارت
هوش مصنوعی: در این شرایط خطرناک، دشمنان زیادی وجود دارند و از تمام نقاط راه فرار را برای تو مسدود کردهاند.
چون تو روی بعد خویش بر که سپاری
دختر کان غریب و زار و نزارت
هوش مصنوعی: چرا که وقتی به چهرهات نگاه میکنم، دلنگران میشوم که دل این دختر غریب و بیچاره را به کجا میسپاری؟
من که زنی بیش نیستم چه توان کرد
عترت آواره ز شهر و دیارت
هوش مصنوعی: من که تنها یک زن هستم، چه کاری از دستم برمیآید در حالی که خانوادهام به دور از وطن و شهر خود آوارهاند؟
همره اطفال تو روم سوی کوفه
یا که بمانم برای دفن مزارت
هوش مصنوعی: من همراه کودکانت به سوی کوفه میروم، یا اینکه برای دفن آرامگاهت بمانم.
فخر تو بس (صامتا) به روز قیامت
گر که عزادار خود کنند شمارت
هوش مصنوعی: افتخار تو در روز قیامت کافی است، اگر حساب تو را نگه دارند و به یاد تو عزاداری کنند.

صامت بروجردی