شمارهٔ ۶۵ - زبان حال دختر پیغمبر به شوهر بزرگوار خود
یا علی ای ابن عم غم نصیب
ای تو درد درمندان را طبیب
ریخت در جانم فلک ز هر نفاق
الفراق الفراق الفراق
مرغ جان را بر سر افتاده هوس
تا گشاید بال راحت زین قفس
بر سر و بالم جهان زد بسکه سنگ
جانم از دست جهان آمد به تنگ
پر دلم از بس که محنت بار شد
پا ز پا افتاد و دست از کار شد
اوفتاد آتش به جان پا تا به سر
بند بندم سوخت از داغ پدر
گر زمین از اشک چشمم رنگ شد
عرصه بر خلق مدینه تنگ شد
گر ز رنج جوع بد در دم فزون
باشد از دستاس دستم پر ز خون
تازیانه گر به بازویم زدند
با لگد یا در پهلویم زدند
گر شرر در خانهام افروختند
یا ز آتش خانهام را سوختند
گر شد از جور سپهر واژگون
صورتم از ضرب سیلی نیلگون
گر که از تاثیر فقر خانه سوز
شامها خفتم گرسنه تا به روز
ای پسر عم جمله بر زهرا گذشت
عمر زهرا زشت یازیبا گذشت
موسم پرواز شد از این چمن
این چمن خوش باد بر زاغ و زغن
گشت هنگام وصیت ای جناب
ای وصی احمد ختمی مآب
مدتی بوده اندر خانهات
شمع رویم رونق کاشانهات
گر که اندر خدمتت ای شهریار
گشته تقصیری ز زهرا آشکار
هستم از روی جنابت منفعل
کن مرا در موسم رفتن بحل
عض دیگر ای امام ممتحن
بعد از این جان تو و اطفال من
کودکانم را من ای شاه حجاز
مدتی پروردهام در عز و ناز
گر کسی بعد از امن خونین جگر
کج نماید جانب ایشان نظر
در لحد صد پاره سازم در بدن
جای پیراهن به جسم خود کفن
زیر خاک ای مونس روز و شبم
در غم کلثوم و فکر زینبم
کان دو بیکس همدم جان مناند
مونس دل زیب دامان مناند
کسی نپوشد یا علی از بعد من
چشم احسان و محبت از حسن
زانکه عمری خوردهام خون جگر
تا نهال قامتش شد با ثمر
این وصیت هست از من فرض عین
تا توانی کن نکوئی با حسین
چون ز باغ اصطفا برخورده است
شیره جان پیمبر خورده است
گر حسینم را رسد روزی ملال
آوردم در لرزه عرش ذوالجلال
چون اجل بنمایدم از غم هلاک
جسم بیجان مرا پنهان به خاک
کن بروی تربتم ای ارجمند
گاه گاهی صوت قرآنی بلند
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
شمارهٔ ۶۴ - و برای او فی المرثیه: فلک امان ز تو و بیحساب کردن توشمارهٔ ۶۶ - زبان حال زینب مظلومه(س): ای روی تو شمع محفل ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یا علی ای ابن عم غم نصیب
ای تو درد درمندان را طبیب
هوش مصنوعی: ای علی، پسر عم، غم و اندوه نصیب توست، تو درمانگر دردهای مسکینان هستی.
ریخت در جانم فلک ز هر نفاق
الفراق الفراق الفراق
هوش مصنوعی: سرنوشت به گونهای در وجود من تأثیر گذاشته که هر نیرنگ و جدایی را به شدت احساس میکنم.
مرغ جان را بر سر افتاده هوس
تا گشاید بال راحت زین قفس
هوش مصنوعی: پرندهای که درون قفس اسیر شده، به شوق آزادی و آرزوهایش میاندیشد. او آرزو دارد که روزی بتواند بالهایش را بگشاید و از این قفس رهایی یابد تا به آرامش دست پیدا کند.
بر سر و بالم جهان زد بسکه سنگ
جانم از دست جهان آمد به تنگ
هوش مصنوعی: بر سر و بال من دنیا خیلی سنگینی کرد، به طوری که روح من از دست دنیا به تنگ آمد و خسته شدم.
پر دلم از بس که محنت بار شد
پا ز پا افتاد و دست از کار شد
هوش مصنوعی: دل من از بس که مشکلات و سختیها را تحمل کرده، دیگر طاقت ادامه ندارد و از پا افتاده و کار را رها کرده است.
اوفتاد آتش به جان پا تا به سر
بند بندم سوخت از داغ پدر
هوش مصنوعی: آتش به جانم افتاده و همه وجودم را میسوزاند، درد از جدایی پدر است که جانم را مورد آزار قرار داده.
گر زمین از اشک چشمم رنگ شد
عرصه بر خلق مدینه تنگ شد
هوش مصنوعی: اگر زمین از اشک چشمانم پر شود، فضای مدینه بر مردمش تنگ خواهد شد.
گر ز رنج جوع بد در دم فزون
باشد از دستاس دستم پر ز خون
هوش مصنوعی: اگر از درد گرسنگی دردم بیشتر باشد، حتی اگر دستانم به خاطر آن پر از خون شود.
تازیانه گر به بازویم زدند
با لگد یا در پهلویم زدند
هوش مصنوعی: اگر با تازیانه به بازویم ضربه زدند یا با لگد به پهلویم کوبیدند، درد و رنج را احساس میکنم.
گر شرر در خانهام افروختند
یا ز آتش خانهام را سوختند
هوش مصنوعی: اگر در خانهام آتش برافروختند یا اگر آتش خانهام را سوزاندند،
گر شد از جور سپهر واژگون
صورتم از ضرب سیلی نیلگون
هوش مصنوعی: اگر از ظلم زمانه چهرهام دگرگون شده و به خاطر ضربههای شدید زندگی، صورتم تغییر پیدا کرده است، باز هم به خاطر سختیها و رنجهایم، احساس ضعف نمیکنم.
گر که از تاثیر فقر خانه سوز
شامها خفتم گرسنه تا به روز
هوش مصنوعی: اگر به خاطر تأثیرات فقر و مشکلات زندگی شبها دچار خفگی شوم، تا روز گرسنه میمانم.
ای پسر عم جمله بر زهرا گذشت
عمر زهرا زشت یازیبا گذشت
هوش مصنوعی: ای پسر عم، همه چیز بر دختر پیامبر گذشت. عمر او یا زشت بود یا زیبا، در هر صورت گذشت.
موسم پرواز شد از این چمن
این چمن خوش باد بر زاغ و زغن
هوش مصنوعی: زمان پرواز فرا رسیده است، از این باغ خوشایند. بر زاغ و زغن، باد خوشی بوزد.
گشت هنگام وصیت ای جناب
ای وصی احمد ختمی مآب
هوش مصنوعی: زمان وصیت فرا رسیده است، ای عزیز و ای وصی احمد که با جمالی نیکو شناخته میشوی.
مدتی بوده اندر خانهات
شمع رویم رونق کاشانهات
هوش مصنوعی: مدتی است که در خانهات شمعی روشن بوده که به زندگی و حال و هوای خانهات رونق میبخشیده است.
گر که اندر خدمتت ای شهریار
گشته تقصیری ز زهرا آشکار
هوش مصنوعی: اگر در خدمت تو، ای فرمانروا، اشتباهی از من دیده شود، این خطا به وضوح از زهرا (حضرت زهرا) نمایان خواهد شد.
هستم از روی جنابت منفعل
کن مرا در موسم رفتن بحل
هوش مصنوعی: من از حضورت تحت تأثیر قرار گرفتهام، در زمان رفتن مرا در حالت تسلیم و آرامش قرار بده.
عض دیگر ای امام ممتحن
بعد از این جان تو و اطفال من
هوش مصنوعی: ای امام آزمایش شده، جان من و فرزندانم بعد از این به تو وابسته است.
کودکانم را من ای شاه حجاز
مدتی پروردهام در عز و ناز
هوش مصنوعی: من مدتهاست که بچههایم را در عیش و نعمت بزرگ کردهام، ای پادشاه حجاز.
گر کسی بعد از امن خونین جگر
کج نماید جانب ایشان نظر
هوش مصنوعی: اگر کسی بعد از دوران سختی و درد و خونریزی، به آنها بیاحترامی کند و به سمتشان بیتوجهی کند، چنین فردی سزاوار محبت و احترام نیست.
در لحد صد پاره سازم در بدن
جای پیراهن به جسم خود کفن
هوش مصنوعی: در قبر صد تکه میشوم و در بدن، جای پیراهن، بر تن خود کفن خواهم کرد.
زیر خاک ای مونس روز و شبم
در غم کلثوم و فکر زینبم
هوش مصنوعی: در زیر خاک، ای دوست عزیزم، همواره به خاطر غم کلثوم و فکر زینب در حال فکر و اندیشه هستم.
کان دو بیکس همدم جان مناند
مونس دل زیب دامان مناند
هوش مصنوعی: دو بیکس، که همدم و همراه جان من هستند، مونس دل من و زیبای زندگیام هستند.
کسی نپوشد یا علی از بعد من
چشم احسان و محبت از حسن
هوش مصنوعی: کسی به یاد من و محبت و احسانی که از حسن نشأت میگیرد، سراغ علی نرود و او را فراموش کند.
زانکه عمری خوردهام خون جگر
تا نهال قامتش شد با ثمر
هوش مصنوعی: چون عمری سختیها و دردها را تحمل کردهام، حالا خوشحالم که نتیجهاش به بار نشسته و او به کمال رسیده است.
این وصیت هست از من فرض عین
تا توانی کن نکوئی با حسین
هوش مصنوعی: این یک توصیه از من است که تا جایی که میتوانی با حسین رفتار خوب و نیکو داشته باشی.
چون ز باغ اصطفا برخورده است
شیره جان پیمبر خورده است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند شیرهای که از درختان باغی ویژه به دست میآید، روح و جان پیامبر نیز از سرچشمهای خاص و با اهمیت تغذیه شده و به او اختصاص یافته است.
گر حسینم را رسد روزی ملال
آوردم در لرزه عرش ذوالجلال
هوش مصنوعی: اگر روزی برای حسین غم و اندوهی پیش بیاید، آنقدر تاثیر آن عمیق خواهد بود که عرش خداوند را به لرزه درخواهد آورد.
چون اجل بنمایدم از غم هلاک
جسم بیجان مرا پنهان به خاک
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ بر من نمودار شود، از غم فراق این جسم بیجان، مرا در دل خاک پنهان میکند.
کن بروی تربتم ای ارجمند
گاه گاهی صوت قرآنی بلند
هوش مصنوعی: بر روی قبر من ای عزیز، هر از گاهی صدای قرآن را بلند بخوان.
نیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
هوش مصنوعی: نمیتوانم بهطور مختصر و خلاصه بنویسم، پس این وضعیت و اوضاع را کم کن.

صامت بروجردی