گنجور

شمارهٔ ۶۲ - خطاب امام(ع) باب عقاب

کجاست راکبت ای مرکب نکوسیما
علی اکبر من کرده در کجا ماوی
جوان نو خط و فرزند نو رسم چو نشد
کجا به خاک مکان کرد و غرقه در خو نشد
برون نیاوری از انتظار جان مرا
نمی‌دهی خبر اکبر جوان مرا
مرا چرا ز علی اکبرم جدا کردی
جوان نو سفرم را چرا نیاوردی
گمان نداشتم آنقدر بی‌وفا باشی
که بی‌سبب ز علی‌اکبرم جدا باشی
برای چیست که زین تو واژگون گشته
ز پای تا بسرت از چه غرقه خون گشته
ز شرم آب اگر اکبرم نیامده است
به برج خیمه ه انورم نیامده است
بگو سکینه‌ام ای نوجوان ز آب گذشت
دگر ز خواهش آب از دل کباب گذشت
بیا علاج دل دردمند لیلا کن
ز گریه مادر افسرده را تسلی کن
فلک ز کشتن اکبر فزوده داغم را
نموده کور اگر آسمان چراغم را
مرا رسان ز برای خدا به بالینش
که وقت مرگ ببندم دو چشم حق‌بینش
بهسوی خیمه رسانم قد رسایش را
کشم ز مهر سوی قبله دست و پایش را
رسید وقت ز فاق یگانه فرزندم
به خیمه حجله شادی برای او بندم
نموده است ز خون گلو خضابش را
به حجله رفته ببوسد دو دست بابش را
ز بس که واقعه کربلا غم‌انگیز است
همیشه دیده (صامت) ز غصه خونریز است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجاست راکبت ای مرکب نکوسیما
علی اکبر من کرده در کجا ماوی
هوش مصنوعی: کجاست سوار تو، ای مرکب زشت صورت؟ علی اکبر من در کجای جهان مأوی گزیده است؟
جوان نو خط و فرزند نو رسم چو نشد
کجا به خاک مکان کرد و غرقه در خو نشد
هوش مصنوعی: جوان تازه‌کار و فرزند تازه‌به‌دنیا آمده وقتی به سرزمین خاصی نرسید، در خواب و زندگی خود غرق شد.
برون نیاوری از انتظار جان مرا
نمی‌دهی خبر اکبر جوان مرا
هوش مصنوعی: از انتظار بیرون نمی‌آیی و جانم را در این حسرت تنها می‌گذاری، خبر از اکبر جوانم را به من نمی‌دهی.
مرا چرا ز علی اکبرم جدا کردی
جوان نو سفرم را چرا نیاوردی
هوش مصنوعی: چرا من را از علی اکبر دور کردی؟ جوانی که تازه سفرش را آغاز کرده بود چرا به نزد من نیاوردی؟
گمان نداشتم آنقدر بی‌وفا باشی
که بی‌سبب ز علی‌اکبرم جدا باشی
هوش مصنوعی: نمی‌دانستم که تو تا این حد بی‌وفا هستی که بدون هیچ دلیلی از من جدا شوی.
برای چیست که زین تو واژگون گشته
ز پای تا بسرت از چه غرقه خون گشته
هوش مصنوعی: چرا اینجا هستی و از پا افتاده‌ای؟ چه شده که بدنت را خون فرا گرفته است؟
ز شرم آب اگر اکبرم نیامده است
به برج خیمه ه انورم نیامده است
هوش مصنوعی: به‌خاطر شرم و حیا نتوانسته‌ام به خیمه نورانی‌ام بیایم.
بگو سکینه‌ام ای نوجوان ز آب گذشت
دگر ز خواهش آب از دل کباب گذشت
هوش مصنوعی: بگو جوانمرد، سکینه من است. او از آب عبور کرد و دیگر از تشنگی و آرزوی آب دلش آتشین شده است.
بیا علاج دل دردمند لیلا کن
ز گریه مادر افسرده را تسلی کن
هوش مصنوعی: بیا به دل بی‌قرار لیلا تسکین بده و با مهربانی به مادر غمگینش تسلی و دلگرمی عطا کن.
فلک ز کشتن اکبر فزوده داغم را
نموده کور اگر آسمان چراغم را
هوش مصنوعی: آسمان با کشتن اکبر، غم و اندوهی بر دل من اضافه کرده و حالا که کور شده‌ام، نمی‌توانم نور زندگی‌ام را ببینم.
مرا رسان ز برای خدا به بالینش
که وقت مرگ ببندم دو چشم حق‌بینش
هوش مصنوعی: مرا به نزد او ببر تا بتوانم در لحظه مرگ، چشمان حق‌بین او را ببندم، این کار را به خاطر خدا انجام بده.
بهسوی خیمه رسانم قد رسایش را
کشم ز مهر سوی قبله دست و پایش را
هوش مصنوعی: من او را به سمت خیمه می‌برم و با عشق او را به سوی قبله هدایت می‌کنم و دست و پایش را نیز می‌کشم.
رسید وقت ز فاق یگانه فرزندم
به خیمه حجله شادی برای او بندم
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که به خیمه شادی برسم و برای یگانه فرزندم مراسمی برگزار کنم.
نموده است ز خون گلو خضابش را
به حجله رفته ببوسد دو دست بابش را
هوش مصنوعی: خون جانی که در گلو هست، رنگ و بوی خاصی به دست‌های پدرش بخشیده است، و حالا او به جایگاه عروسی رفته تا دو دست پدرش را ببوسد.
ز بس که واقعه کربلا غم‌انگیز است
همیشه دیده (صامت) ز غصه خونریز است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه واقعه کربلا بسیار غم‌انگیز است، همیشه چشمانم از ناراحتی گریان و بی‌صداست.