گنجور

شمارهٔ ۵۷ - زبان حال قاسم بن حسن(ع)

عمو به حالت من چشم مرحمت واکن
بیا و قاسم دلخسته را تماشا کن
گرفته تنگ به حالم سپاه سنگین دل
نظر به قاسم و سپر هجوم اعدا کن
به جز تو هیچ کس اندر غم یتیمان نیست
بیا دمی به سرم از ره وفا جا کن
رضا مشو که به حسرت روم به حجله خاک
اساس عشرت داماد خود مهیا کن
عمو به جان پدر کن به حال من پدری
برای من زوفا بزم عیش برپا کن
برو به خیمه عموجان برای خاطر من
عروس بی‌کس افسرده را تسلی کن
شده است پیکر قاسم هزار پاره ز تیغ
بیا جراحت جسم مرا مداوا کن
ز سم اسب نگردیده تا تنم پامال
مرا خلاص ز اعدادی بی‌سروپا کن
چو شد عروسی قاسم عزا دگر (صامت)
ز دست دور فلک مرگ خود تمنا کن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمو به حالت من چشم مرحمت واکن
بیا و قاسم دلخسته را تماشا کن
هوش مصنوعی: عمو، لطفی کن و به حال من نگاهی بینداز، بیا و وضعیت قاسم را که دلش شکسته است، ببین.
گرفته تنگ به حالم سپاه سنگین دل
نظر به قاسم و سپر هجوم اعدا کن
هوش مصنوعی: حالم به شدت تحت فشار است و قلبم سنگین شده است. به قاسم نگاه می‌کنم و از او درخواست می‌کنم تا برای مقابله با دشمنان آماده باشد.
به جز تو هیچ کس اندر غم یتیمان نیست
بیا دمی به سرم از ره وفا جا کن
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز تو در غم یتیمان نیست؛ بیا کمی از محبت و وفایت به قلب من راه بده.
رضا مشو که به حسرت روم به حجله خاک
اساس عشرت داماد خود مهیا کن
هوش مصنوعی: بر رنج‌های زندگی رضایت نده و به خاطر ناامیدی به سوی مرگ نرو. به جای آن، شرایط خوشبختی را برای خودت فراهم کن.
عمو به جان پدر کن به حال من پدری
برای من زوفا بزم عیش برپا کن
هوش مصنوعی: عمو، برای من مثل پدر باش و به خاطر پدرم به حال من دل بسوزان. بی‌زحمت برای من جشنی شاد برگزار کن.
برو به خیمه عموجان برای خاطر من
عروس بی‌کس افسرده را تسلی کن
هوش مصنوعی: به خیمه‌ی عموجان برو و به خاطر من این عروس بی‌کس و ناراحت را دلداری بده.
شده است پیکر قاسم هزار پاره ز تیغ
بیا جراحت جسم مرا مداوا کن
هوش مصنوعی: قاسم به شدت آسیب دیده و بدنش به تکه‌های زیادی تقسیم شده است. از تو می‌خواهم که به من کمک کنی و زخم‌های ظاهری‌ام را درمان کنی.
ز سم اسب نگردیده تا تنم پامال
مرا خلاص ز اعدادی بی‌سروپا کن
هوش مصنوعی: از فشار و ضربه‌های زندگی خسته‌ام و می‌خواهم از این شرایط سخت و ناامیدی رها شوم و به آرامش برسم.
چو شد عروسی قاسم عزا دگر (صامت)
ز دست دور فلک مرگ خود تمنا کن
هوش مصنوعی: وقتی قاسم عروسی کرد، دیگر زمان عزاداری است. ای صامت، از دست چرخ زمان، مرگ خود را طلب کن.