گنجور

شمارهٔ ۴۴ - مصیبت اربعین

اربعین آمد و اشکم ز بصر می‌آید
گوئیا زینب محزون ز سفر می‌آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می‌آید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
که سکینه به سر قبر پدر می‌آید
گرچه پایش بود از خار مغیلان مجروح
به سر قبر پدر باز پسر می‌آید
رود رودی شنوم از طرف شام مگر
ام لیلا بسر نعش پسر می‌آید
کاش می‌داد کسی بر علی اکبر پیغام
کای حوان مادر پیرت ز سفر می‌آید
با خبر نیست مگر قاسم داماد که که باز
نوعروس از پی دیدار ز سر می‌آید
به شب عیش جدا گشت گر از وصل عروس
نخل ناکامی وی باز ببر می‌آید
گر علی اصغر بی‌شیر بداند که رباب
با دو پستان پر از خون جگر می‌آید
از پر تیر و لب تشنه فراموش کند
بلبل آیا دگر از شوق به پر می‌آید
ای صباگوی به عباس که از جا برخیز
ام کلثوم تو خم گشته کمر می‌آید
بعد از این نام کنیزی نبرد کس ببرش
که دل سوخته وی به خبر می‌آید
(صامتا) از چه نگفتی که سر قبر حسین
عابدن خون جگر و دیده تر می‌آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اربعین آمد و اشکم ز بصر می‌آید
گوئیا زینب محزون ز سفر می‌آید
هوش مصنوعی: Entering اربعین است و اشک‌هایم همچون سیلابی به چشم‌هایم سرازیر می‌شود. به نظر می‌رسد زینب با دل‌گسسته از سفر باز می‌گردد.
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می‌آید
هوش مصنوعی: در کربلا هنوز صدای ناله و گریه وجود دارد و از آنجا خبرهایی درباره اسیرانی که به سمت شام می‌روند، به گوش می‌رسد.
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
که سکینه به سر قبر پدر می‌آید
هوش مصنوعی: چراغ راهنمایی در دلِ آتش و اندوه می‌زند و به روحانی می‌گوید که سکینه بر سر مزار پدرش می‌آید.
گرچه پایش بود از خار مغیلان مجروح
به سر قبر پدر باز پسر می‌آید
هوش مصنوعی: با وجود اینکه پایش به خاطر خارهای تیز و زبر آسیب دیده است، باز هم پسر به سر قبر پدرش می‌رود.
رود رودی شنوم از طرف شام مگر
ام لیلا بسر نعش پسر می‌آید
هوش مصنوعی: صدایی از طرف شام می‌شنوم، انگار که ام‌لیلا به سوی جسد پسرش می‌آید.
کاش می‌داد کسی بر علی اکبر پیغام
کای حوان مادر پیرت ز سفر می‌آید
هوش مصنوعی: ای کاش کسی پیامی به علی اکبر می‌داد که مادرت که پیر شده، از سفر برمی‌گردد.
با خبر نیست مگر قاسم داماد که که باز
نوعروس از پی دیدار ز سر می‌آید
هوش مصنوعی: تنها قاسم داماد از این موضوع مطلع است که عروس تازه، دوباره برای دیدار، از سر می‌آید.
به شب عیش جدا گشت گر از وصل عروس
نخل ناکامی وی باز ببر می‌آید
هوش مصنوعی: در شب خوشی و لذت، اگر از وصال معشوقی چون درخت نخل محروم شوی، نگران مباش؛ به زودی آن شکست را فراموش کرده و شادی به سراغت خواهد آمد.
گر علی اصغر بی‌شیر بداند که رباب
با دو پستان پر از خون جگر می‌آید
هوش مصنوعی: اگر علی اصغر بداند که مادرش رباب با دو پستان پر از خون و درد به او نزدیک می‌شود، چه حالتی پیدا می‌کند.
از پر تیر و لب تشنه فراموش کند
بلبل آیا دگر از شوق به پر می‌آید
هوش مصنوعی: بلبل آیا ممکن است از شور و شوقش، تمام درد و رنجی که به خاطر تیر و تشنگی متحمل شده را فراموش کند و دوباره به پرواز درآید؟
ای صباگوی به عباس که از جا برخیز
ام کلثوم تو خم گشته کمر می‌آید
هوش مصنوعی: ای نسیم، به عباس بگو که از جا بلند شود؛ چرا که ام کلثوم به خاطر شوق و عشق، کمرش خم شده و به سوی او می‌آید.
بعد از این نام کنیزی نبرد کس ببرش
که دل سوخته وی به خبر می‌آید
هوش مصنوعی: پس از این، کسی را به نام کنیز بودن نبر، چون دل شکسته او به زودی خبردار می‌شود.
(صامتا) از چه نگفتی که سر قبر حسین
عابدن خون جگر و دیده تر می‌آید
هوش مصنوعی: چرا تو به زبان نیاوردی که در کنار قبر حسین (ع)، خون دل و اشک فراوان جاری می‌شود؟