گنجور

شمارهٔ ۲۰ - فی المرثیه

اشک من رشک فراتست و سرابس خونست
یا رب این بحر چه بحری‌ست که آبش خونست
عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا
وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست
ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب
چه گلی بود ندانم که گلابش خونست
این نه عیش است و عروسی ز برای قاسم
گر عروسی است ز بهر چه خضابش خونست
شه دین را نرسد جرعه آبی در کام
تشنه جان می‌دهد و تا برکاتش خونست
شاهد بزم وفا زینب غمدیده چرا
نیست بر چهر حجابش که نقابش خونست
نه همین خو نشده جاری ز دو چشم (صامت)
خامه و دفتر و دیوان و کتابش خونست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اشک من رشک فراتست و سرابس خونست
یا رب این بحر چه بحری‌ست که آبش خونست
هوش مصنوعی: اشک من به غبطه رود فرات است و سرابش مثل خون می‌باشد. ای پروردگار، این دریا چه دریاهایی است که آبش رنگ خون دارد؟
عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا
وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست
هوش مصنوعی: در زمین کربلا، هر لحظه وضعیتی مانند دریا وجود دارد، اما در این دریا، تمامی موج‌ها و حباب‌ها از خون شکل گرفته‌اند.
ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب
چه گلی بود ندانم که گلابش خونست
هوش مصنوعی: از باغ نبی، گلابی به دست آمده که نمی‌دانم آن گل چه بوده است، اما گلابش شبیه خون است.
این نه عیش است و عروسی ز برای قاسم
گر عروسی است ز بهر چه خضابش خونست
هوش مصنوعی: این جشن و شادی، خوشی و عروسی نیست که برای قاسم برپا شده است. اگر هم عروسی وجود دارد، چرا رخش خونین است؟
شه دین را نرسد جرعه آبی در کام
تشنه جان می‌دهد و تا برکاتش خونست
هوش مصنوعی: اگر شخصی که در پی حقیقت و معنویت است، به او آب گران‌بها و معنوی نرسد، با دلی تشنه و بی‌نوا می‌میرد. او برای دستیابی به فیض و برکت‌های الهی، حتی از جان خود نیز مایه می‌گذارد.
شاهد بزم وفا زینب غمدیده چرا
نیست بر چهر حجابش که نقابش خونست
هوش مصنوعی: چرا زینب، که نماد وفا و محبت است، در جمع ما نیست؟ چرا صورتش را با چادری نپوشانده که این چادر نشان‌دهنده غم و اندوه اوست؟
نه همین خو نشده جاری ز دو چشم (صامت)
خامه و دفتر و دیوان و کتابش خونست
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که آنچه از چشمان آرام و بی‌صدا بیرون می‌آید، فقط کلمات و نوشته‌های بی‌روح نیست، بلکه احساسات عمیق و دردهایی در دل وجود دارد که در خامه، دفتر، دیوان و کتاب به صورت خون و رنج نمایان شده‌اند. به عبارت دیگر، آنچه نوشته می‌شود، تنها بیان کننده کلمات نیست، بلکه نشان‌دهنده غم و رنج عمیق‌تری است.