گنجور

شمارهٔ ۱۶ - و برای او همچنین

فغان که دهر به جز شور و انقلاب ندارد
ز ظلم بر شه لب تشنه اجتناب ندارد
به زیر تیغ حسین با گلوی خشک حسد بین
روا به سبط نبی نیم جرعه آب ندارد
مگر به دشت نجف شیر حق‌کننده خیبر
خهبر ز حال حسینش ابوتراب ندارد؟
صبا برو به نجف گوی با پسرعم احمد
بیا که زخم حسینت دگر حساب ندارد
تنی که داشت شرف بر جهان عرش ملایک
ببین که سایه بجز تاب آفتاب ندارد
تنی که بود مقامش به دوش پیغمبر
کفن به جسم خود اندر سر تراب ندارد
صبا برو به مدینه بگو به حضرت زهرا
بیا که زینب بی‌کس به رخ نقاب ندارد
بیا ببین که سکینه ز کعب نیزه و سیلی
توان و تاب شکایت به نعش باب ندارد
اگرچه کشتن اکبر ربوده صبر ز لیلا
خبر ز بستن بازوی در طناب ندارد
اگرچه ز غم عباس شد کمان قد کلثوم
خبر ز شام و دف و بربط و رباب ندارد
اگرچه فاطمه بنشسته در مصیبت قاسم
خبر زرفتن در مجلس شراب ندارد
به روی نیزه سرشار در تلاوت قرآن
خبر ز چوب یزید از ره عتاب ندارد
ز چند لشگر غم صفت‌زده برابر (صامت)
دگر به دهر تمنای خورد و خواب ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فغان که دهر به جز شور و انقلاب ندارد
ز ظلم بر شه لب تشنه اجتناب ندارد
هوش مصنوعی: آه، چه دردناک که زمان جز آشفتگی و تغییر هیچ چیزی ندارد و از ظلمی که بر پادشاهی که در تشنگی است روا می‌شود، هیچ راهی برای دوری وجود ندارد.
به زیر تیغ حسین با گلوی خشک حسد بین
روا به سبط نبی نیم جرعه آب ندارد
هوش مصنوعی: زیر شمشیر حسین، با گلویی تشنه، حسادت و انحطاط را ببین که نوه پیامبر حتی نیم جرعه‌ای آب ندارد.
مگر به دشت نجف شیر حق‌کننده خیبر
خهبر ز حال حسینش ابوتراب ندارد؟
هوش مصنوعی: آیا در دشت نجف، شیر حق که خندق خیبر را شکسته است، از حال حسین، پسر ابوطالب، بی‌خبر است؟
صبا برو به نجف گوی با پسرعم احمد
بیا که زخم حسینت دگر حساب ندارد
هوش مصنوعی: برو به نجف و به پسرعم احمد بگو که جراحت حسین دیگر اهمیت ندارد و دلیلی برای نگرانی نیست.
تنی که داشت شرف بر جهان عرش ملایک
ببین که سایه بجز تاب آفتاب ندارد
هوش مصنوعی: بدنی که شرافتش بر آسمان‌ها و فرشتگان است، اکنون ببین که سایه‌اش تنها زیر تابش خورشید قرار دارد.
تنی که بود مقامش به دوش پیغمبر
کفن به جسم خود اندر سر تراب ندارد
هوش مصنوعی: بدنی که مقامش بر دوش پیغمبر بوده، اکنون در زیر خاک هیچ چیز ندارد.
صبا برو به مدینه بگو به حضرت زهرا
بیا که زینب بی‌کس به رخ نقاب ندارد
هوش مصنوعی: ای نسیم، به شهر مدینه برو و به حضرت زهرا بگویید که زینب در تنهایی و بدون پناه است و چهره‌اش پوشیده نیست.
بیا ببین که سکینه ز کعب نیزه و سیلی
توان و تاب شکایت به نعش باب ندارد
هوش مصنوعی: بیا ببین که سکینه، دختر امام حسین (ع)، از شدت اندوه و مصیبت، حتی از کعبه نیز شکایت نمی‌کند و تاب و توان بیان دردش را ندارد.
اگرچه کشتن اکبر ربوده صبر ز لیلا
خبر ز بستن بازوی در طناب ندارد
هوش مصنوعی: گرچه مرگ اکبر باعث ناراحتی لیلا شده، اما او نمی‌تواند احساسات خود را به زبان آورد و دلیلی برای اعتراض ندارد.
اگرچه ز غم عباس شد کمان قد کلثوم
خبر ز شام و دف و بربط و رباب ندارد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه غم و اندوه عباس مانند کمان کثیف کلثوم است، اما خبری از شام و موسیقی و ساز و آواز نیست.
اگرچه فاطمه بنشسته در مصیبت قاسم
خبر زرفتن در مجلس شراب ندارد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه فاطمه در غم و اندوه قاسم نشسته است، اما خبری از شادی و سرور در مجلس شراب ندارد.
به روی نیزه سرشار در تلاوت قرآن
خبر ز چوب یزید از ره عتاب ندارد
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که در شرایطی که فضایی پر از ظلم و ستم وجود دارد، در حالی که قرآن و حقیقت در حال خوانده شدن و تلاوت است، سرهای بریده و مظلومان همچنان صدای حق و پیام‌های الهی را فریاد می‌زنند و از ظلم یزید که نماد ستمگری است، با خشم و اعتراض یاد می‌کنند. این جمله نشان‌دهنده‌ی مظلومیت و ایستادگی در برابر طغیان و سرکشی است.
ز چند لشگر غم صفت‌زده برابر (صامت)
دگر به دهر تمنای خورد و خواب ندارد
هوش مصنوعی: بیت اشاره به حالتی از غم و اندوه دارد که فرد را به‌گونه‌ای دچار کرده که دیگر برایش خواسته‌ها و نیازهای روزمره مثل خواب و غذا اهمیت ندارد. در واقع، این احساس غم آن‌قدر او را فراگرفته که از دنیای مادی و لذت‌های آن فاصله گرفته و به عالم دیگری رفته است.