شمارهٔ ۱۲ - از اشعار مشهور صامت که جدیداً بدست آمده است(در رانده شدن ابلیس از درگاه حضرت احدیت و نزول جبرئیل در گودال قتلگاه)
شنیدستم این قصه معتبر
من از راویان صحیح الخبر
که از دست قدرت چه روز نخست
گل بوالبشر را به تصویر جست
چو تلبیس ابلیس منظور شد
ملایک پی سجده مامور شد
تمامی بدین امر اقرار کرد
جز ابلیس کار سجده انکار کرد
به خود گفت من ز آتشم او ز خاک
گر از سجدهاش رو بپیچم چه باک
تکبر به سویش چو آورد روی
بشد طوقی از لعنتش در گلوی
چو بر نار نازید او نار شد
به نیران سوزان سزاوار شد
پس از توسن کبر آمد فرود
بگفتا که ای پاک حی و دود
چو میرانیم از درت شرمسار
چه شد مزد طاعاتم ای کردگار
ندا آمد از داور دادخواه
که ای روسیاه آنچه خواهی بخواه
چنین گفت شیطان که ای کردگار
سه مطلب کن از بهر من بخواه
چنین گفت شیطان که ای کردگار
سه مطلب کن از بهر من اختیار
نخست آنکه پاداش این بندگی
به جاوید خواهم ز تو زندگی
دوم آنکه راهم دهی رایگان
تو در عضو عضو همه بندگان
سوم مطلبم ای خدای غفور
بماند به وقتی که باشد ضرور
ندا آمد از حضرت کبریا
که کردیم ما حاجتت را روا
از آن روز رو کرد آن بدگمان
به عالم به گمراهی بندگان
سوم مطلبش شد عیان برملا
همان ظهور عاشورا در کربلا
که فرزند زهرا چو از پشت زین
نگون گشت بیکس به روی زمین
غریبانه بر خاک سر بر نهاد
مهیا ز بهر شهادت ستاد
در آن لحظه شیطان نمود این خیال
که گر کشته شد این شه بیهمال
شفاعت در این کار حاصل شود
همه سعی من هیچ و باطل شود
رهند عاصیان از عذاب و گناه
همین دم بمانم به روی سیاه
کنم حیله خویش در کار او
که شاید ترش سازد از صبر رو
بگفت ای خداوند گار مبین
بود موسم مطلب سومین
سوم مطلبم این بود بیحجاب
که آید به اول فلک آفتاب
نماید تمام حرارت عیان
بتابد به جسم حسین آن زمان
چو این آرزو کرد آمد خطاب
به نوعی که میخواست شد آفتاب
چنان تافت بر پیکر شاهدین
که شد دود بر آسمان و زمین
عطش گشت غالب چنان بر امام
که کام و زبان شه تشنه کام
ز خشکی شدی چون به هم آشنا
تو گفتی که از چوب خیزد صدا
ز هر زخم وی خون درآمد به جوش
بر آمد ز خیل ملایک خروش
در آن دم ز درگاه رب جلیل
به سوی زمین شد روان جبرئیل
پر خویش را کرد پس سایبان
بدان جسم پر زخم تیر و سنان
شه تشنه لب دیده را کرد باز
به جبریل فرمود با صد نیاز
که ای جبرئیل این پرت بر سرم
حجابی است بین من و دلبرم
مرا روی دل جز به محبوب نیست
در این دم به سر سایه مطلوب نیست
اگر هست منظورت احسان من
برو سایه کن بر جوانان من
برو سایه کن بر علی اکبرم
به طفل صغیرم علی اصغرم
اگر مطلبت هست امداد من
برو سایه افکن به داماد من
که او را دو آتش نموده کباب
یکی داغ حسرت یکی آفتاب
گذر بر سر خسرو ناس کن
دمی سایه بر زخم عباس کن
برو جانب خیمه ای دل غمین
فکن سایه اندر سر عابدین
که از سوز تب العطش میکند
به بستر فتاده است و غش میکند
چو گردد دم دیگر ای جبرئیل
عیالم در این دشت خوار و ذلیل
نه چادر به سر نی لباسی به تن
تمامی بر همه سر عریان بدن
به هر جا که گردند ایشان مقیم
فکن سایه بر کودکان یتیم
خصوصاً به ویرانه شهر شام
گذر کن در آنجای بیسقف و بام
محبت به اطفال داریوش کن
دمی سایهشان از پر خویش کن
اگر شعر (صامت) تو را شد قبول
ببر در جنان عرضه کن بر رسول
شمارهٔ ۱۱ - در شکرگذاری از خدمتگزاری این کتاب از جنابان حاج اسدالله و حاج سید حسن زید توفیقها: هزار شکر که از لطف حضرت دادارشمارهٔ ۱۳ - زبان حال حضرت زینب با ذوالجناح: ای ذوالجناح باوفا کو حسین من نور عین من
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدستم این قصه معتبر
من از راویان صحیح الخبر
هوش مصنوعی: من از راویان معتبر شنیدهام که این داستان راست و درست است.
که از دست قدرت چه روز نخست
گل بوالبشر را به تصویر جست
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مردمان به یاد بیاورند، قدرت خدایی از نخستین روزها چگونگی شکلگیری گل آدمی را به تصویر کشید.
چو تلبیس ابلیس منظور شد
ملایک پی سجده مامور شد
هوش مصنوعی: وقتی که شیطان به ترفندهای خود موفق شد، فرشتگان به سجده و اطاعت از او مأمور شدند.
تمامی بدین امر اقرار کرد
جز ابلیس کار سجده انکار کرد
هوش مصنوعی: همه موجودات به این فرمان تسلیم شدند و فقط ابلیس بود که از انجام سجده انکار ورزید.
به خود گفت من ز آتشم او ز خاک
گر از سجدهاش رو بپیچم چه باک
هوش مصنوعی: به خودم گفتم: من از آتش ساخته شدهام و او از خاک است. اگر از سجدهی او کنار بکشم، چه اهمیتی دارد؟
تکبر به سویش چو آورد روی
بشد طوقی از لعنتش در گلوی
هوش مصنوعی: وقتی که کسی با تکبر و خودخواهی به او نزدیک شد، لعنتش مثل گردنبند در گلویش گرفتار شد.
چو بر نار نازید او نار شد
به نیران سوزان سزاوار شد
هوش مصنوعی: وقتی که او بر آتش ناز ورزید، آتش به سوی او غران شد و سوزانتر گردید.
پس از توسن کبر آمد فرود
بگفتا که ای پاک حی و دود
هوش مصنوعی: پس از آنکه اسبِ خودخواهی و تکبر به زمین فرود آمد، گفت: ای موجود پاک و زنده!
چو میرانیم از درت شرمسار
چه شد مزد طاعاتم ای کردگار
هوش مصنوعی: هرگاه که از درگاه تو خارج میشوم و شرمنده میشوم، به یاد میآورم که پاداش اعمال نیکویم چه شده، ای پروردگار.
ندا آمد از داور دادخواه
که ای روسیاه آنچه خواهی بخواه
هوش مصنوعی: فریادی از سوی قاضی عدالتخواه به گوش میرسد که ای گناهکار، آنچه را میخواهی بخواه.
چنین گفت شیطان که ای کردگار
سه مطلب کن از بهر من بخواه
هوش مصنوعی: شیطان گفت: ای خدا، از تو سه خواسته دارم.
چنین گفت شیطان که ای کردگار
سه مطلب کن از بهر من اختیار
هوش مصنوعی: شیطان چنین گفت: ای پروردگار، سه خواسته را برای من انجام بده.
نخست آنکه پاداش این بندگی
به جاوید خواهم ز تو زندگی
هوش مصنوعی: اولین چیزی که میخواهم این است که به من پاداش بندگیام را بدهی، و من زندگی ابدی را از تو طلب میکنم.
دوم آنکه راهم دهی رایگان
تو در عضو عضو همه بندگان
هوش مصنوعی: دوم آنکه تو بدون هیچ هزینهای به من راهنمایی کنی، در تمام وجود و وابستگیهای هر یک از انسانها.
سوم مطلبم ای خدای غفور
بماند به وقتی که باشد ضرور
هوش مصنوعی: موضوع سوم من، ای خداوند بخشاینده، بماند برای وقتی که نیاز آن احساس شود.
ندا آمد از حضرت کبریا
که کردیم ما حاجتت را روا
هوش مصنوعی: ندایی از مقام بلند و بزرگی شنیدم که گفت: ما خواستهات را برآورده کردیم.
از آن روز رو کرد آن بدگمان
به عالم به گمراهی بندگان
هوش مصنوعی: از آن روز، آن بدگمان به دنیا و مردم مشکوک شد و باعث گمراهی و سردرگمی بندگان گردید.
سوم مطلبش شد عیان برملا
همان ظهور عاشورا در کربلا
هوش مصنوعی: سومین موضوع به وضوح نمایان شد، همانند ظهور واقعه عاشورا در کربلا.
که فرزند زهرا چو از پشت زین
نگون گشت بیکس به روی زمین
هوش مصنوعی: وقتی فرزند زهرا از بالای زین به زمین افتاد، در حالت تنهایی و بیکسی قرار گرفت.
غریبانه بر خاک سر بر نهاد
مهیا ز بهر شهادت ستاد
هوش مصنوعی: او به طور تنها و بیخبر از دیگران، سر بر خاک نهاد و آماده بود تا به خاطر شهادت قیام کند.
در آن لحظه شیطان نمود این خیال
که گر کشته شد این شه بیهمال
هوش مصنوعی: در آن لحظه، شیطان تصور کرد که اگر این شاه بینظیر کشته شود، چه خواهد شد.
شفاعت در این کار حاصل شود
همه سعی من هیچ و باطل شود
هوش مصنوعی: اگر در این کار شفاعتی حاصل شود، تمام تلاشهای من بیفایده و بینتیجه خواهد بود.
رهند عاصیان از عذاب و گناه
همین دم بمانم به روی سیاه
هوش مصنوعی: عاصیها از مجازات و گناه خود میگریزند و من همین حالا میخواهم با چهرهای سیاه و گناهکار در این راه بمانم.
کنم حیله خویش در کار او
که شاید ترش سازد از صبر رو
هوش مصنوعی: میخواهم با ترفندهایم او را به زحمت بیندازم تا شاید از صبرش خسته شود و ناراحت شود.
بگفت ای خداوند گار مبین
بود موسم مطلب سومین
هوش مصنوعی: بگو ای خداوند، کارهای بزرگ را ببینید که زمان رسیدن به هدف سوم فرارسیده است.
سوم مطلبم این بود بیحجاب
که آید به اول فلک آفتاب
هوش مصنوعی: سومین نکتهای که میخواهم بگویم این است که وقتی کسی بیپوشش و بیحجاب وارد شود، مانند این است که آفتاب به آسمان میتابد.
نماید تمام حرارت عیان
بتابد به جسم حسین آن زمان
هوش مصنوعی: در آن لحظه، تمام حرارت و عشق روشن و واضح به جسم حسین میتابد.
چو این آرزو کرد آمد خطاب
به نوعی که میخواست شد آفتاب
هوش مصنوعی: وقتی که این آرزو را داشت، ناگهان پیامی به او رسید که به نوعی که میخواست، به مانند خورشید تابید.
چنان تافت بر پیکر شاهدین
که شد دود بر آسمان و زمین
هوش مصنوعی: چنان نور و درخشش از وجود معشوق ساطع شد که همچون دود از زمین به آسمان رفت و همه جا را فرا گرفت.
عطش گشت غالب چنان بر امام
که کام و زبان شه تشنه کام
هوش مصنوعی: امام به شدت تشنه شد، به گونهای که حتی طعم و گفتار او نیز تحت تاثیر این تشنگی قرار گرفت.
ز خشکی شدی چون به هم آشنا
تو گفتی که از چوب خیزد صدا
هوش مصنوعی: وقتی با هم آشنا شدی، مانند چیزی خشک و بیروح geworden که صدایش از چوب بلند میشود.
ز هر زخم وی خون درآمد به جوش
بر آمد ز خیل ملایک خروش
هوش مصنوعی: از هر زخم او خون به جوش آمد و از جمع فرشتگان صدای بلندی برخاست.
در آن دم ز درگاه رب جلیل
به سوی زمین شد روان جبرئیل
هوش مصنوعی: در آن لحظه، جبرئیل از درگاه خداوند بزرگ به سمت زمین حرکت کرد.
پر خویش را کرد پس سایبان
بدان جسم پر زخم تیر و سنان
هوش مصنوعی: او بالهای خود را سایبان قرار داد تا از بدنش که پر از زخمهای تیر و نیزه است، محافظت کند.
شه تشنه لب دیده را کرد باز
به جبریل فرمود با صد نیاز
هوش مصنوعی: پادشاهی که تشنه بود، نگاهش را به جبریل دوخت و با تمام نیازش از او خواست.
که ای جبرئیل این پرت بر سرم
حجابی است بین من و دلبرم
هوش مصنوعی: ای جبرئیل، این پردهای که بر سرم است، مانع ارتباط من و محبوبم شده است.
مرا روی دل جز به محبوب نیست
در این دم به سر سایه مطلوب نیست
هوش مصنوعی: در این لحظه تنها به محبوبم فکر میکنم و هیچ چیز دیگری برایم ارزش ندارد.
اگر هست منظورت احسان من
برو سایه کن بر جوانان من
هوش مصنوعی: اگر منظورت از محبت و کمک، نیکی کردن به من است، پس برو و مانند سایهای بر سر جوانان من باش.
برو سایه کن بر علی اکبرم
به طفل صغیرم علی اصغرم
هوش مصنوعی: برو و بر روی علی اکبرم سایه بگستر، زیرا به فرزند کوچکترم علی اصغر نیاز دارم.
اگر مطلبت هست امداد من
برو سایه افکن به داماد من
هوش مصنوعی: اگر چیزی نیاز داری و به کمک من نیازمند هستی، به کسی که به او وابستهام و مورد علاقهام احترام بگذار و به او پناه بیاور.
که او را دو آتش نموده کباب
یکی داغ حسرت یکی آفتاب
هوش مصنوعی: او به دو آتش دچار شده؛ یکی آتش حسرت که همیشه داغ و سوزان است و دیگری آفتابی که او را میسوزاند و رنجش میدهد.
گذر بر سر خسرو ناس کن
دمی سایه بر زخم عباس کن
هوش مصنوعی: به آرامی از کنار خسرو عبور کن و لحظهای سایهات را بر زخم عباس بیفکن.
برو جانب خیمه ای دل غمین
فکن سایه اندر سر عابدین
هوش مصنوعی: برو به سمت خیمهای و دل غمگین خود را زیر سایه عابدان قرار بده.
که از سوز تب العطش میکند
به بستر فتاده است و غش میکند
هوش مصنوعی: کسی که به شدت تشنه است و به خاطر این شدت عطش، در بستر افتاده و بیحال شده است.
چو گردد دم دیگر ای جبرئیل
عیالم در این دشت خوار و ذلیل
هوش مصنوعی: وقتی که دم دیگری شود، ای جبرئیل، همسرم در این دشت بیارزش و خوار خواهد بود.
نه چادر به سر نی لباسی به تن
تمامی بر همه سر عریان بدن
هوش مصنوعی: بدون چادر و لباس، بدنم کاملاً عریان است و همه چیز نمایان است.
به هر جا که گردند ایشان مقیم
فکن سایه بر کودکان یتیم
هوش مصنوعی: هر جا که این افراد بروند، سایه خود را بر سر کودکان یتیم بیندازند و از آنها حمایت کنند.
خصوصاً به ویرانه شهر شام
گذر کن در آنجای بیسقف و بام
هوش مصنوعی: به ویژه به خرابههای شهر شام برو، جایی که هیچ سقفی بالای سر نیست و فقط آسمان را میبینی.
محبت به اطفال داریوش کن
دمی سایهشان از پر خویش کن
هوش مصنوعی: به لحظهای به محبت و مهربانی با کودکان داریوش بپرداز و بگذار که آنها در سایه حمایت و محبت تو باشند.
اگر شعر (صامت) تو را شد قبول
ببر در جنان عرضه کن بر رسول
هوش مصنوعی: اگر شعر تو مورد تأیید قرار گرفت، آن را در بهشت به پیامبر ارائه کن.