گنجور

شمارهٔ ۱۳ - زبان حال حضرت زینب با ذوالجناح

ای ذوالجناح باوفا کو حسین من نور عین من
ای توسن فرخ لقا کو حسین من نور عین من
گو ای براق براق سیر سبط احمد را
ای رفرف صدره مقام کو محمد را
اندر کجا بگذاشتی شاه امجد را
طی کرده رو را تا کجا کو حسین من نور عین من
بردی به ملک لامکان سوی معراجش
بنهاده بر سر کبریا از شرف تاجش
یا برخدنک کوفیان کرده آماجش
احوال او برگو بما کو حسین من نور عین من
ای پیک فرخ پی بگو کو سلیمانم
کاندر ره او مانده است چشم گریانم
بنهاده بی‌‌کس از چه رو در بیابانم
ای هدهد شهر سبا کو حسین من نور عین من
رفت از پی آب حیات خضر راه من
میرسکندر پاسبان پادشاه من
رفت از عطش بر آسمان دود آه من
در این زمین پر بلا کو حسین من نور عین من
جان داده در راه وفا کو خلیل الله
قربانی راه خدا کو ذبیح الله
نار اللهم را برده‌ای سوی قربانگاه
از چه نیامد ازمنا کو حسین من نور عین من
کو باعث ایجاد عالم و آدم
کو موسی عمران کجاست عیسی مریم
هابیل مقتولم چه شد ثانی آدم
کو نوح طوفان عزا کو حسین من نور عین من
گردید زینب واژگون از چه ای توسن
یالت چرا شد غرقه خون بازگو با من
شد راکبت را در کجا ای فرس مسکن
بی‌مونس و بی‌آشنا کو حسین من نور عین من
افکنده صیاد قضا بهر نخجیرت
از بهر صید از بس بتن ناوک تیرت
بنشسته از پا تا بسر تیر و شمشیرت
ای آهوی دشت خطا کو حسین من نور عین من
بردی حسینم را کنون در صف هیجا
ای اسب بی‌صاحب چرا آمدی تنها
دارد سکینه در حرم شور و واویلا
گوید رقیه و ابا کو حسین من نور عین من
گر شمر ببریده سرش می نکن پنهان
لیکن حسینم تشنه رفت جانب میدان
تر شد گلوی خشک او داد آنگه جان
یا تشنه راسش جدا کو حسین من نور عین من
(صامت) بجا نگذاشتی از عزاداری
ملک و ملک را شد ز چشم جوی خوی جاری
الحق نمودی بر حسین در عزا یاری
در لرزه شد ارض و سما کو حسین من نور عین من

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ذوالجناح باوفا کو حسین من نور عین من
ای توسن فرخ لقا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: ای اسب باوفا، کجایی حسین من که نور چشم من هستی؟ ای اسب خوشبخت و فرخنده، کجایی حسین من که نور چشم من هستی؟
گو ای براق براق سیر سبط احمد را
ای رفرف صدره مقام کو محمد را
هوش مصنوعی: ای براق نورانی، سیر و سفر سبط (فرزند) احمد را به ما نشان بده، ای مرکب ویژه‌ای که به مقام و فضای بلند محمد (ص) نزدیک می‌شوی.
اندر کجا بگذاشتی شاه امجد را
طی کرده رو را تا کجا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: کجا رها کرده‌ای شاه عزیز را که راه را پیموده و به کجا رفته است؟ کو حسین من، روشنایی چشمان من؟
بردی به ملک لامکان سوی معراجش
بنهاده بر سر کبریا از شرف تاجش
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از عروج و تعالی است. به نوعی از سفر به دنیای بدون مکان و زمان اشاره می‌کند، جایی که مقام و عظمت بسیار بالایی وجود دارد. نمادی از برتری و ارج، که تاجی از شرف بر سر دارد. در واقع، این بیان به عرش و مقام‌های رفیع الهی و روحانی اشاره دارد که انسان می‌تواند به آن‌ها نائل آید.
یا برخدنک کوفیان کرده آماجش
احوال او برگو بما کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: ای کاش بگویی احوال حسین چیست و در کجا است، چون او زندگی من و نور چشمان من است.
ای پیک فرخ پی بگو کو سلیمانم
کاندر ره او مانده است چشم گریانم
هوش مصنوعی: ای پیام‌رسان خوشبخت، به من بگو که سلیمان کجاست؛ زیرا در مسیر او، چشمانم پر از اشک و انتظار مانده است.
بنهاده بی‌‌کس از چه رو در بیابانم
ای هدهد شهر سبا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: ای هدهد، چرا در این بیابان و بدون همراهی نشسته‌ای؟ شهر سبا کجاست؟ حسین من، نور چشمان من، کجاست؟
رفت از پی آب حیات خضر راه من
میرسکندر پاسبان پادشاه من
هوش مصنوعی: خضر به دنبال آب زنده و جاودان بود، در حالی که من به دنبال راهی هستم که مرا به دروازه‌ی پادشاهی برساند.
رفت از عطش بر آسمان دود آه من
در این زمین پر بلا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: به خاطر غم و دلتنگی من، غباری از آه و حسرت به آسمان رفته است. در این دنیا پر از مشکلات و بلا، حسین من همواره نور و روشنایی من است.
جان داده در راه وفا کو خلیل الله
قربانی راه خدا کو ذبیح الله
هوش مصنوعی: جان خود را در راه وفایی فدای کرده است. کجا می‌توان خلیل الله را یافت که در راه خدا قربانی شده باشد؟ کجا می‌توان ذبیح الله را دید؟
نار اللهم را برده‌ای سوی قربانگاه
از چه نیامد ازمنا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: خدا را شاهد می‌گیرم که تو را به قربانگاه برده‌اند، اما چرا حسین من، نور چشم من، از منا نیامده است؟
کو باعث ایجاد عالم و آدم
کو موسی عمران کجاست عیسی مریم
هوش مصنوعی: کجا کسی است که باعث خلقت جهان و انسان‌ها شده است؟ کجاست موسی، پسر عمران و عیسی، پسر مریم؟
هابیل مقتولم چه شد ثانی آدم
کو نوح طوفان عزا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: من هابیل هستم که کشته شده‌ام، چه بر سرم آمده است؟ برادر دوم آدم کجاست؟ نوح کجاست که طوفان سوگواری برپا کند؟ حسین من، نور چشمان من، کجاست؟
گردید زینب واژگون از چه ای توسن
یالت چرا شد غرقه خون بازگو با من
هوش مصنوعی: زینب به شدت دچار ناراحتی و آسیب شده است. از تو می‌پرسم که چرا این اسب زیبا و نیرومند غرق در خون شده و چه اتفاقی برایش افتاده است.
شد راکبت را در کجا ای فرس مسکن
بی‌مونس و بی‌آشنا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: کجایید ای سوار، ای اسب، که در بین این بی‌مونس و بی‌آشنا کجا به سر می‌برید؟ حسین من، نور چشم من کجاست؟
افکنده صیاد قضا بهر نخجیرت
از بهر صید از بس بتن ناوک تیرت
هوش مصنوعی: صیاد سرنوشت، برای شکار تو تله‌ای انداخته است؛ برای اینکه به راحتی بتواند تو را صید کند، از بس که تیر تو به هدف نمی‌زند.
بنشسته از پا تا بسر تیر و شمشیرت
ای آهوی دشت خطا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: ای آهوی دشت، تو غرق در تیر و شمشیر هستی و در میان این درد و رنج، حسین من، روشنی چشمان من، کجا هستی؟
بردی حسینم را کنون در صف هیجا
ای اسب بی‌صاحب چرا آمدی تنها
هوش مصنوعی: حسینم را در میدان جنگ به اسب بی‌صاحب واری می‌آورم، چرا که تو به تنهایی دچار سرنوشتی شده‌ای.
دارد سکینه در حرم شور و واویلا
گوید رقیه و ابا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: سکینه در مکان مقدس ناراحتی و بی‌تابی می‌کند و رقیه فریاد می‌زند که برادرش حسین، نور چشمش، کجاست؟
گر شمر ببریده سرش می نکن پنهان
لیکن حسینم تشنه رفت جانب میدان
هوش مصنوعی: اگر حتی سر شمر را هم ببری، این کار را پنهانی انجام نده؛ اما حسین با تشنگی به سمت میدان می‌رود.
تر شد گلوی خشک او داد آنگه جان
یا تشنه راسش جدا کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: صدای فریاد تشنگی او به گوش می‌رسد و در این لحظه، جانش را فدای حسین می‌کند که برای او مانند نور چشمش است.
(صامت) بجا نگذاشتی از عزاداری
ملک و ملک را شد ز چشم جوی خوی جاری
هوش مصنوعی: در هنگام عزاداری، اشک و گریه به قدری فراوان است که دیگر هیچ نشانه‌ای از آرامش یا سکوت باقی نمی‌ماند و این احساس عزا مانند جویباری از چشم‌ها سرازیر می‌شود.
الحق نمودی بر حسین در عزا یاری
در لرزه شد ارض و سما کو حسین من نور عین من
هوش مصنوعی: به راستی در عزای حسین، زمین و آسمان به تلاطم درآمدند. حسین، نور چشم من است.