شمارهٔ ۸
گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما
که آفتاب برد حسرت ستاره ما
درستکاری ما را همین طریق بس است
که هیچ آنیکه نشکست سنگ خاره ما
کسی ز صحبت ما دو رشد که نا اهلست
کدام پنبه خطر دیده از شرار ما
کلام عشق و هوس را چه سازگاری نیست
از آن سبب بود از سایه هم کناره ما
به غیر حرف وفا و محبت ای زاهد
چه دیده که نیائی تو در اراده ما
برهنه پائی ما کاشت تخم آبله را
شود مبارک ما خلعت دوباره ما
علاج اشک ز مژگان چه میکنی(صامت)
به لخت لخت جگر کرده خو قناره ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1398/07/20 14:10
که هیچ آئینه نشکست سنگ خاره ما---کدام پنبه خطر دیده از شراره ما----صحیح است