شمارهٔ ۷
آشنا منما به گیسوی پریشانه شانه را
آگه از سر دل خلقی مکن بیگانه را
دل به خال کنج ابرویت قانعت کرده است
مرغ من دیگر ندارد میل آب و دانه را
اشک چشمم باعث آبادی تن گشته است
ای که گفتی سیل ویران مینماید خانه را
آن که رسم شعله افروزی نشان شمع داد
شیوه پرسوختن آموختن او پروانه را
من دل از کف داده محراب ابروی توام
بعد از این کاریندارم کعبه و بتخانه را
دل به زلف آخر از شور جنون پیوسته شد
آگهی لازم بود دیوانگری دیوانه را
یک دم از راحت ندارم بهره گویا ریخته است
طرح ریز (صامت) از غم طرح این کاشانه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1398/07/20 14:10
دل به خال ابرویت قناعت کرده است---صحیح است
1398/07/22 01:10
مرتضی محیر شجاعی
مصرع اول با توجه به وزن شعر اینگونه صحیح میباشد "آشنا منما به گیسوی پریشان شانه را "
1398/07/22 01:10
مرتضی محیر شجاعی
در مصرع هشتم با توجه به وزن شعر اینگونه صحیح است "شیوه پرسوختن آموختن پروانه را"
1398/08/30 01:10
با عرض معذرت---دل به خال کنج ابرویت قناعت کرده است---کامل و صحیح است
1399/01/10 15:04
مهرداد
در مصرع دوم ( آگه از سر دل مکن خلق بیگانه را ) درست تر به نظر می رسد