گنجور

شمارهٔ ۶

از پس عمری که بگشود آن جفا جو دیده را
روی ما بیدار کرد آن فتنه خوابیده را
نرم کن یا رب دلش را کز جدایی بگذارد
جز دعا نتوان نمودن دلبر رنجیده را
شیوه بلبل بود فریاد از روز نخست
شیون آموزی چه حاجت شخص ما تمدیده را
خونخور و خاموش همچون غنچه سر بسته باش
همچون گل منما به کس این نامه پیچیده را
همچو شمع از سر بریدن شعله‌ام افزون شود
گرچه یارای سخن نبود سر ببریده را
دیدی ای دل عاقبت بر من چسان بیگانه کرد
جور آن برگشته مژگان بخت برگردیده را
ای که منع (صامت) از افغان نمودی کس نکرد
منع دست و پا زدن صید به خون غلطیده را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1399/06/07 19:09
بهرامی

در بیت سوم، نوشتار درست نیست و بایستی «شخص ماتم‌دیده» باشد