شمارهٔ ۷۱
تا کی از بخت فرو بسته گره وا نکنی
نظر لطف به آوارگی ما نکنی
گوییا اسم جدایی نشنیده است دلت
ورنه درد دل ما از چه مداوا نکنی
شده آئینه دل تیره تر از چهره بخت
ز چه از یک نظرش پاک و مصفا نکنی
هوس خاک سر کوی تو اندر لب سرماست
همتی از چه برین منصب عظمی نکنی
اینقدر هم نبود بیاثر آه دل ما
مگر از سوز دل سوخته پروا نکنی
(صامتا) کار جهان گشت به کامت که دگر
ز غم دلبر خود شورش و غوغا نکنی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی از بخت فرو بسته گره وا نکنی
نظر لطف به آوارگی ما نکنی
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی منتظر بمانی که شانس و اقبال به تو روی خوش نشان دهد؟ چرا به حال و روز معطل ما توجهی نمیکنی؟
گوییا اسم جدایی نشنیده است دلت
ورنه درد دل ما از چه مداوا نکنی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد دلت هرگز طعم جدایی را نچشیده است، وگرنه چرا درد دل ما را تسکین نمیدهی؟
شده آئینه دل تیره تر از چهره بخت
ز چه از یک نظرش پاک و مصفا نکنی
هوش مصنوعی: دل من به دلیل تقدیر ناخوشی، مثل آینهای تیره و کدر شده است. زیرا اگر تو با یک نگاه خالص و روشن به من توجه کنی، ممکن است این تاریکی برطرف شود.
هوس خاک سر کوی تو اندر لب سرماست
همتی از چه برین منصب عظمی نکنی
هوش مصنوعی: میل و desires من به خاک کوی تو در دل زمستان در دل سردی وجود دارد، پس چرا ارادهای برای رسیدن به این مقام عظیم نداری؟
اینقدر هم نبود بیاثر آه دل ما
مگر از سوز دل سوخته پروا نکنی
هوش مصنوعی: دل ما به این سادگیها بیتأثیر نبود؛ نکنه که از درد و سوزی که در دل داریم، هیچ نگرانی نداشته باشی.
(صامتا) کار جهان گشت به کامت که دگر
ز غم دلبر خود شورش و غوغا نکنی
هوش مصنوعی: به آرامی و بی صدا، کارهای دنیای تو به خوبی انجام شد، تا جایی که دیگر از غم عشق محبوبات دیگر فریاد و جنجالی نداشته باشی.
حاشیه ها
1398/08/24 16:10
محمد
هوس خاک سر کوی تو اندر سرماست