شمارهٔ ۷۰
در شهرت ریا شد عمرم تمام نیمی
باید به عشق و مستی گردد تمام نیمی
تا وصف دوست زین جمع گردد مرا میسر
سجده به دست نیمی صهبا به جام نیمی
امشب ز الفت غیر پر خون نمود دل را
آن بیوفا نگارم تا شد ز شام نیمی
آخر ز سرگرانی آمد به مهربانی
شد از شب وصالش کارم به کام نیمی
آمد چو مژده وصل جان رفته بود از تن
بر تن دو باره آمد جان از پیام نیمی
از شکوه جدائی حرفی گذشت بر لب
نشنید و رفت درد از آن یک کلام نیمی
بربود صبر یک جا از یک نشست و برخاست
اندر نشست نیمی و اندر قیام نیمی
او را ز وصل حاشا ما را ز هجر غوغا
کو مصلحی که گوید از هر کدام نیمی
قاصد رسان به جانان روزی سلام (صامت)
شاید قبول گردد زان یک سلام نیمی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در شهرت ریا شد عمرم تمام نیمی
باید به عشق و مستی گردد تمام نیمی
هوش مصنوعی: در زندگی با ظاهر سازی و تظاهر، عمرم گذشت و حالا نیمی از آن باید به عشق و شوق واقعی اختصاص یابد و تمام وجودم را در این دو بگذرانم.
تا وصف دوست زین جمع گردد مرا میسر
سجده به دست نیمی صهبا به جام نیمی
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانم توصیف دوست را بر این جمع بیان کنم، سجده کردن برای من میسر نیست. نیمهای از شراب در جام و نیمهای دیگر در دست دارم.
امشب ز الفت غیر پر خون نمود دل را
آن بیوفا نگارم تا شد ز شام نیمی
هوش مصنوعی: امشب به خاطر محبت، دل من خونین شد از آن معشوق بیوفا؛ او به قدری در قلبم تأثیر گذاشت که نیمه شب به شام رسید.
آخر ز سرگرانی آمد به مهربانی
شد از شب وصالش کارم به کام نیمی
هوش مصنوعی: در نهایت، از درگیری و مشغلههای ذهنیام، به آرامش و مهربانی رسیدم و از شب وصالش، کار و زندگیام به حالت مطلوبی نرسید.
آمد چو مژده وصل جان رفته بود از تن
بر تن دو باره آمد جان از پیام نیمی
هوش مصنوعی: زمانی که خبر وصالی رسید، جان که از بدن رفته بود دوباره به جسم بازگشت. این پیام همچون نیمی از وجودم را زنده کرد.
از شکوه جدائی حرفی گذشت بر لب
نشنید و رفت درد از آن یک کلام نیمی
هوش مصنوعی: از عظمت جدایی کلامی بر زبان آمد و به گوش نرسید، و درد از آن یک جمله نیمی به دل نشسته است.
بربود صبر یک جا از یک نشست و برخاست
اندر نشست نیمی و اندر قیام نیمی
هوش مصنوعی: صبر در یک مکان از یک نشستن و برخاستن برطرف شد؛ در حالی که در هنگام نشستن نیمی از آن و در قیام نیمی دیگر باقی ماند.
او را ز وصل حاشا ما را ز هجر غوغا
کو مصلحی که گوید از هر کدام نیمی
هوش مصنوعی: او از نزدیکی و وصل خود به ما ظاهراً دوری میجوید، اما ما در عذاب جدایی هستیم. چه کسی میتواند به ما بگوید که از هر دو طرف چه باید کرد و چقدر باید تحمل کنیم؟
قاصد رسان به جانان روزی سلام (صامت)
شاید قبول گردد زان یک سلام نیمی
هوش مصنوعی: پیامبری به محبوب برسان سلامی، شاید آن یک سلام کوچک، نیمی از محبت و عشقش را جلب کند.