شمارهٔ ۵۵
ز بسکه در غم روی تو انتظار کشیدم
قلم به صفحه عشاق روزگار کشیدم
شدم ز صافی طینت چنان به پرتو عشقت
که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم
ز بیم خواهش بیجا که از وصال تو میکرد
پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم
شدم تسلی حام می و محبت دیگر
که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم
ز بیم خواهش بی جا که از وصال تو میکرد
پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم
ز زیر پر ننمودم سری برون همه عمر
نه زحمت دی و نه منت بهار کشیدم
شدم تسلی جامی و محبت دیگر
نه شور باده نه درد سر خمار کشیدم
مران مراد گرای باغبان ز ساحت گلشن
که من کلام حقیقت زنیش خار کشیدم
از آن زمان که شدم (صامتا) مصاحب عزلت
عروس لذت کونین در کنار کشیدم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بسکه در غم روی تو انتظار کشیدم
قلم به صفحه عشاق روزگار کشیدم
هوش مصنوعی: به خاطر بیپایان در غم دیدن چهرهات، به نوشتن عشق و احساسات روی کاغذ نشستم.
شدم ز صافی طینت چنان به پرتو عشقت
که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم
هوش مصنوعی: من به خاطر روشنی روح و دلداریت، به گونهای تغییر پیدا کردم که میتوانم سختیها و خطرها را پشت سر بگذارم و از آنها عبور کنم.
ز بیم خواهش بیجا که از وصال تو میکرد
پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم
هوش مصنوعی: به خاطر نگرانی از خواستههای نابجا که بابت وصالت داشتم، دل خود را از اتهام و سرزنش منصور دور کردم.
شدم تسلی حام می و محبت دیگر
که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم
هوش مصنوعی: در دل آشفته و در عالم عشق، آرامش و دلگرمی یافتم؛ همچون کسی که با زحمت و تلاش، جان خود را از خطر نجات میدهد و از افکار منفی رهایی مییابد.
ز بیم خواهش بی جا که از وصال تو میکرد
پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم
هوش مصنوعی: از ترس اینکه خواهشهای نابجا از وصال تو موجب بازخواست و عذاب من شود، دل را در دست گرفتم و به خودم فشار آوردم.
ز زیر پر ننمودم سری برون همه عمر
نه زحمت دی و نه منت بهار کشیدم
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را زیر سایه آرامش گذراندهام و نه زحمتی در زمستان کشیدهام و نه نیازی به کمک بهار احساس کردهام.
شدم تسلی جامی و محبت دیگر
نه شور باده نه درد سر خمار کشیدم
هوش مصنوعی: من به حالتی از آرامش رسیدهام و دیگر نیازی به شوق شدید نوشیدنی یا غم سرخوردگی ندارم.
مران مراد گرای باغبان ز ساحت گلشن
که من کلام حقیقت زنیش خار کشیدم
هوش مصنوعی: باغبان به دنبال خواستهای از باغ نیست، زیرا من به خاطر حقیقتی که دارم، خارها را از گلها جدا کردهام.
از آن زمان که شدم (صامتا) مصاحب عزلت
عروس لذت کونین در کنار کشیدم
هوش مصنوعی: از زمانی که به دوری و تنهایی روی آوردم، در کنارههای زندگی لذتهای دو جهان را تجربه کردم.