گنجور

شمارهٔ ۳۳

طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد
تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد
دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست
عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد
بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش
تا که از حسرت مرا اندر جوانی پیر کرد
دعوی بی‌جای عشقش حد این مسکین نبود
خامه صنع ازل این کار را تقدیر کرد
شیوه پروانه سوزی رسم در عالم نبود
شعله شمع رخش این آب را در شیر کرد
سر اشیاء جمله پنهانست در خال لبش
هر کسی در پیش خود آن نقطه را تفسیر کرد
داد از آب محبت در گل من رونقی
آنکه در روز ازل این خانه را تعمیر کرد
جان (صامت) مانده مدفون در خراب آبادتن
یاد الفت‌های یاران وطن را دیر کرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طره صیادی مرا در زلف خود زنجیر کرد
تار مویش را به سحر غمزه طوق شیر کرد
هوش مصنوعی: موی بلند و زیبای آن معشوق مرا مثل زنجیری در خود گرفتار کرده است و با چشمان فریبنده‌اش، مثل طوقی دور گردن شیر، مرا اسیر کرده است.
دره دره آنچه در هستی بود در بند اوست
عشق را نازم که آخر تا کجا تاثیر کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که همه موجودات و پدیده‌ها در این جهان تحت تأثیر عشق قرار دارند. او از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که می‌تواند همه چیز را تحت کنترل خود درآورد و به تأثیر آن اندیشه می‌کند که تا چه اندازه می‌تواند بر زندگی و هستی تأثیر بگذارد.
بسکه دیر آمد بسر وقت دلم داغ غمش
تا که از حسرت مرا اندر جوانی پیر کرد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم دیر آمدن او همیشه آتش گرفته و از آن حسرتی که دارم، جوانی‌ام را به پیرسالی تبدیل کرده است.
دعوی بی‌جای عشقش حد این مسکین نبود
خامه صنع ازل این کار را تقدیر کرد
هوش مصنوعی: عشق او به اندازه‌ای بزرگ و بی‌حد و حصر است که این حقیر نمی‌تواند به آن دعوی کند. بلکه قلم خالق ازل، این سرنوشت را رقم زده است.
شیوه پروانه سوزی رسم در عالم نبود
شعله شمع رخش این آب را در شیر کرد
هوش مصنوعی: شیوه سوختن پروانه مخصوص عالم نیست، بلکه نور شمع زیبایی او را به مانند آب در شیر تبدیل کرد.
سر اشیاء جمله پنهانست در خال لبش
هر کسی در پیش خود آن نقطه را تفسیر کرد
هوش مصنوعی: تمام رازهای اشیاء در خال لب او نهفته است و هر کس به دلخواه خود آن نقطه را معنا و تفسیر می‌کند.
داد از آب محبت در گل من رونقی
آنکه در روز ازل این خانه را تعمیر کرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به قدرت و تأثیر عشق و محبت اشاره می‌کند که همچون آبی در گل و گیاه، زندگی و رونق را به وجود می‌آورد. این حس و حال از روز آغازین خلقت، از همان ابتدا در این خانه، یعنی وجود انسان، نهادینه شده است. به بیان دیگر، عشق و محبت در اساس وجود ما، نقش اساسی و سازنده‌ای دارند.
جان (صامت) مانده مدفون در خراب آبادتن
یاد الفت‌های یاران وطن را دیر کرد
هوش مصنوعی: روح من همچون موجودی مدفون در ویرانه‌ای از تن، به یاد دوستی‌ها و محبت‌های دوستان وطنش، به شدت و به آرامی نالان است.

حاشیه ها

1399/01/10 16:04
مهرداد

ذره ذره آنچه در هستی بود در بند اوست