شمارهٔ ۳۲
قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد
خواهد که دلم پا به سر جان بگذارد
خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم
جانا اگر این دیده گریان بگذارد
کرده سفر زنگ دل اندر خم زلفت
گر آب و هوایش به غریبان بگذارد
ترسم به گه وصل چنان عمر نپاید
تا دیده قضای شب هجران بگذارد
گفتم به سوی گوشه عزلت بگریزم
گر زلف توام دست ز دامان بگذارد
ای باد خزانی به گل اینقدر امان ده
تا مرغ سحر پا به گلستان بگذارد
گو باد صبا تا گذرد بر سر کویش
پیغام من زار پریشان بگذارد
گوید صنما چند ز هجران تو (صامت)
مجنون شود و سر به بیابان بگذارد
آن کس که نموده است مرا یوسف دلبند
باری قدمی جانب زندان بگذارد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد
خواهد که دلم پا به سر جان بگذارد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که من ارزش خود را پایینتر از آنچه که هست بدانم و حتی حاضر هستم برای محبت تو، جانم را فدای دلم کنم.
خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم
جانا اگر این دیده گریان بگذارد
هوش مصنوعی: میخواهم در فراق تو نامهای بنویسم، جانا، اگر این چشمان اشکبار اجازه دهند.
کرده سفر زنگ دل اندر خم زلفت
گر آب و هوایش به غریبان بگذارد
هوش مصنوعی: دل در زنجیر غم است و زلف محبوبش پیچیده است. اگر او کافی باشد و احساسش به غریبهها منتقل شود، سفر عشق آغاز میشود.
ترسم به گه وصل چنان عمر نپاید
تا دیده قضای شب هجران بگذارد
هوش مصنوعی: میترسم که در وصل تو عمرم به پایان برسد و پیش از اینکه شب جدایی را ببینم فوت کنم.
گفتم به سوی گوشه عزلت بگریزم
گر زلف توام دست ز دامان بگذارد
هوش مصنوعی: گفتم به جایی بروم و از همه چیز دور شوم، اما اگر زلف تو مرا رها کند.
ای باد خزانی به گل اینقدر امان ده
تا مرغ سحر پا به گلستان بگذارد
هوش مصنوعی: ای باد خزان، لطفاً به گلها فرصت بده تا زمانی که مرغ سحر به گلستان بیاید، آسیبی نبینند.
گو باد صبا تا گذرد بر سر کویش
پیغام من زار پریشان بگذارد
هوش مصنوعی: به باد صبا بگو که وقتی از کنار کوی محبوبم میگذرد، پیغام ناامید و نگران من را به او برساند.
گوید صنما چند ز هجران تو (صامت)
مجنون شود و سر به بیابان بگذارد
هوش مصنوعی: محبوب میگوید: ای کسی که در هجران من رنج میکشی، دیوانه میشود و به کوه و دشت میرود.
آن کس که نموده است مرا یوسف دلبند
باری قدمی جانب زندان بگذارد
هوش مصنوعی: آن کسی که مرا همچون یوسف عزیز میداند، کمی به سمت زندان برود.

صامت بروجردی