شمارهٔ ۲۸
مرد عاشقپیشه از کفران نعمت ننگ دارد
هرچه معشوق از تغافل کار بر وی تنگ دارد
توشه راه محبت نیست جز بار توکل
رهرو این ره چه غم از دوری فرسنگ دارد
نیک بستانیست اما بوی عشق از وی نیاید
کیست تا پای طلب از حب دنیا لنگ دارد
ای که داری چشم یکرنگی از این اوضاع گیتی
بر کف از خون بسی امید و اران رنگ دارد
پر کن از صهبای وحدت هر سحر جام صبوحی
میمترس از محبت کو بر کف خود سنگ دارد
نفس سرکش را عنانگیری نما وقت ضرورت
کایمن از جان نیست هر پر دل که بر سر جنگ دارد
گر دل (صامت) نگردد صاف با دنیا چه باشد
صحفه آیینه دایم احتراز از زنگ دارد
شمارهٔ ۲۷: فلک همان نه تو را مهربان به ما نگذاشتشمارهٔ ۲۹: خوش آن تنی را که مو به موی شکنج زلفت بتاب دارد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1398/07/20 20:10
مرد عاشق پیشه از کفران نعمت ننگ دارد---کیست تا پای طلب از حب دنیا لنگ دارد---پر کن از صهبای وحدت هر سحر جام صبوحی----صفحه ائینه دایم احتراز از زنگ دارد---صحیح است