گنجور

شمارهٔ ۱۳

به دامنم نبود گر دل فکار منست
گواه خون شدن قلب داغدار منست
همیشه جیب و کنارم ز اشک دیده‌تر است
بدان بهار که نبود خزان بهار منست
ز بس به گوش گرفتم چو باد پند کسان
همین سزای منست این که در کنار من است
ز بعد قتل مشورید خون ز چهره مرا
چرا که از ستم یار یادگار منست
ز تیر حادثه دهر پر بر آوردم
دمی نگفت که این ناتوان شکار منست
هزار قاصد افغان برش روان کردم
شبی نگفت غریبی در انتظار منست
اگر به قتلگاه عاشقان روی (صامت)
چو نای نی شوی ناله نوای من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دامنم نبود گر دل فکار منست
گواه خون شدن قلب داغدار منست
هوش مصنوعی: اگر در دامن من چیز ارزشمندی نیست، دل من همچنان به خاطر اندوه و داغی که دارد، شهادت می‌دهد.
همیشه جیب و کنارم ز اشک دیده‌تر است
بدان بهار که نبود خزان بهار منست
هوش مصنوعی: همیشه جیب و کناره‌های وجودم از اشک چشمم پر است؛ چون بهاری که همیشه در من وجود دارد، هیچ‌گاه پاییزی ندارد.
ز بس به گوش گرفتم چو باد پند کسان
همین سزای منست این که در کنار من است
هوش مصنوعی: از آن‌قدر نصیحت‌هایی که از دیگران شنیده‌ام، حالا این نتیجه‌گیری را دارم که آنچه اکنون در کنار من است، سزاوار من است.
ز بعد قتل مشورید خون ز چهره مرا
چرا که از ستم یار یادگار منست
هوش مصنوعی: بعد از کشته شدنم، خونم را از روی صورتم پاک نکنید، زیرا این لکه یادگاری از ظلم یارم است.
ز تیر حادثه دهر پر بر آوردم
دمی نگفت که این ناتوان شکار منست
هوش مصنوعی: از تیرهای مشکلات زمانه، لحظه‌ای پرواز کردم و هیچ‌گاه نگفتم که من، این موجود ضعیف، طعمه‌ی این تیرها هستم.
هزار قاصد افغان برش روان کردم
شبی نگفت غریبی در انتظار منست
هوش مصنوعی: من شبانه هزار قاصد را فرستادم تا به او خبر برسانند، ولی او هیچ‌گاه نگفت که من در انتظار او هستم و احساس تنهایی می‌کنم.
اگر به قتلگاه عاشقان روی (صامت)
چو نای نی شوی ناله نوای من است
هوش مصنوعی: اگر به جایی بروی که عاشقان را می‌کشند، سکوت تو همانند صدای نی حاکی از غم و اندوه من خواهد بود.