شمارهٔ ۷ - سخن گفتن خانه با صاحبخانه
یکی روز از سر عیش و فراخی
نشیمن بود جمعی را به کاخی
در درج سخن را باز کردند
ز عیب آن بنا آغاز کردند
یکی میگفت از بنیاد زشتش
یکی میکرد عیب خاک و خشتش
یکی راندی سخن از سقف پستش
که تنگست این مکان جای نشستش
یکی گفت ار شود ویرانه بهتر
بود ویرانه از این خانه بهتر
یکی میگفت معمارش که بوده؟
مهندس بهر دیوارش که بوده؟
عجب بد صنعتی در کار برده
ز طرحش دل بسی آزار برده
زبان حال کاخ این راز ننهفت
همانا با حریفان این چنین گفت
که ای نابخردان عاری از هوش
کشیده شاهد غفلت در آغوش
اگرچه پای تا سر من عیوبم
بود زشت از شمالم تا جنوبم
شما را با بنای من چکار است
اگر زشت و اگر ناپایدار است
بگیرید عبرت از دور زمانم
ز حال مالکان بینشانم
از آن روزی که شد بنیادم آباد
بسی جانها که در من رفته بر باد
بسی پیر و جوان از درد و غم فرد
که در من مینشستند از زن و مرد
برای غصب طاق و منظر من
چه دعواها که میشد بر سر من
یکی گفت از پدر بر من رسیده است
یکی میگفت ملک زرخرید است
مرا میبود از پایان مطلب
ز صلح و جنگ ایشان خنده بر لب
در آخر سینه از غم چاک کردم
تمامی را به زیر خاک کردم
اگر چشمی به عبرت باز باشد
وگر گوشی بدین آواز باشد
ز خشتم بنگرد صدق مقالم
ز خاکم بشنود شرحی ز حالم
بود خشتم ز خاک شهریاران
بود خاکم عذار گلعذاران
بپرسید از چه شد این خاک این خشت
مخوانیدم یکی خوب و یکی زشت
کنی (صامت) چو اندر گور مسکن
بگو افسوس بهر کنج گلخن
شمارهٔ ۶ - در زهد حضرت عیسی: یکی روز از سر عبرت به عالمشمارهٔ ۸ - اخبار خیرالبشر(ص) از روز محشر: چنین فرمود آن شاهنشه دین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یکی روز از سر عیش و فراخی
نشیمن بود جمعی را به کاخی
هوش مصنوعی: روزی عدهای در حال شادی و خوشگذرانی بودند و در یک کاخ زیبا جمع شده بودند.
در درج سخن را باز کردند
ز عیب آن بنا آغاز کردند
هوش مصنوعی: در بیان کلمات، به نقصهای آن سازنده اشاره کردند و انتقاد را از او شروع کردند.
یکی میگفت از بنیاد زشتش
یکی میکرد عیب خاک و خشتش
هوش مصنوعی: یکی میگفت که از همان آغاز، بیچیزی و نقصهای اولیهاش به خاک و آجرش عیب میزد و به آن خرده میگرفت.
یکی راندی سخن از سقف پستش
که تنگست این مکان جای نشستش
هوش مصنوعی: سخنی درباره کسی گفتی که به خاطر کوتاه بودن سقف اتاقش، احساس تنگی میکند و نمیتواند راحت بنشیند.
یکی گفت ار شود ویرانه بهتر
بود ویرانه از این خانه بهتر
هوش مصنوعی: یک نفر گفت اگر قرار باشد خانه ویران شود، بهتر است که این خانه ویران شود چون ویرانه از این خانه بهتر است.
یکی میگفت معمارش که بوده؟
مهندس بهر دیوارش که بوده؟
هوش مصنوعی: یکی میپرسید که معمار این بنا کیست و از چه مهندسی برای ساخت دیوار آن استفاده شده است؟
عجب بد صنعتی در کار برده
ز طرحش دل بسی آزار برده
هوش مصنوعی: عجب اینکه چقدر هنرمندی در کارش به کار برده، که طرحش دلهای زیادی را آزار داده است.
زبان حال کاخ این راز ننهفت
همانا با حریفان این چنین گفت
هوش مصنوعی: زبان حال این کاخ در دل خود رازی ندارد و به وضوح با دوستانش چنین سخن میگوید.
که ای نابخردان عاری از هوش
کشیده شاهد غفلت در آغوش
هوش مصنوعی: ای نادانان بیخود که بیهوشید، گرفتار غفلت شدهاید و در آغوش آن قرار دارید.
اگرچه پای تا سر من عیوبم
بود زشت از شمالم تا جنوبم
هوش مصنوعی: با اینکه تمامی وجودم پر از نقصها و عیبهاست، اما زیبایی من از شمال تا جنوب چشمگیر است.
شما را با بنای من چکار است
اگر زشت و اگر ناپایدار است
هوش مصنوعی: شما چه کار به ساختمان من دارید، چه زیبا باشد چه زشت یا ناپایدار!
بگیرید عبرت از دور زمانم
ز حال مالکان بینشانم
هوش مصنوعی: از گذر زمان عبرت بگیرید، که حالا حال مالکان و ثروتمندان بیخبر و بینشانی است.
از آن روزی که شد بنیادم آباد
بسی جانها که در من رفته بر باد
هوش مصنوعی: از وقتی که من به ثبات و پایداری رسیدم، بسیاری از جانها که در من از دست رفتهاند، دیگر وجود ندارند.
بسی پیر و جوان از درد و غم فرد
که در من مینشستند از زن و مرد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد، چه پیر و چه جوان، به دلیل دردی که در درونم حس میکردند، دور و برم جمع میشدند.
برای غصب طاق و منظر من
چه دعواها که میشد بر سر من
هوش مصنوعی: بر سر زیبایی و جذابیت من چقدر جدل و بحث میشد.
یکی گفت از پدر بر من رسیده است
یکی میگفت ملک زرخرید است
هوش مصنوعی: یک نفر گفت که از پدرش ارثی به او رسیده است، و دیگری ادعا کرد که این ملک به راحتی به دست آمده است.
مرا میبود از پایان مطلب
ز صلح و جنگ ایشان خنده بر لب
هوش مصنوعی: من به خاطر نتیجهی نهایی صلح و جنگ آنها، لبخندی بر لب دارم.
در آخر سینه از غم چاک کردم
تمامی را به زیر خاک کردم
هوش مصنوعی: در پایان، از شدت اندوه در سینهام شکاف ایجاد کردم و همه چیز را زیر خاک بردم.
اگر چشمی به عبرت باز باشد
وگر گوشی بدین آواز باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی با دقت به اطرافش نگاه کند و یا گوش به نغمههای زندگی بسپارد، میتواند از آنچه در اطرافش میگذرد، درس بگیرد.
ز خشتم بنگرد صدق مقالم
ز خاکم بشنود شرحی ز حالم
هوش مصنوعی: به من نگاه کن تا صداقت کلامم را ببینی، اگر از خاکم بشنوی، داستان حال و روزم را متوجه خواهی شد.
بود خشتم ز خاک شهریاران
بود خاکم عذار گلعذاران
هوش مصنوعی: من از خاک بزرگانی هستم که در گذشته به مقامهای عالی دست یافتهاند و خاک من مانند پوست گلها زیبا و دلانگیز است.
بپرسید از چه شد این خاک این خشت
مخوانیدم یکی خوب و یکی زشت
هوش مصنوعی: از چه رو این خاک را به این شکل داریم؟ چرا این خشت را خوب و آن را زشت مینامیدید؟
کنی (صامت) چو اندر گور مسکن
بگو افسوس بهر کنج گلخن
هوش مصنوعی: وقتی که مانند فردی ساکت در گور آرام میگیری، افسوس بخور برای جایگاهی که در آن فروریختهای و به پایان رسیدهای.
حاشیه ها
1398/08/02 23:11
یکی گفت ار شود....----بسی پیرو جوان از ....----برای غصب طاق....----درست است