گنجور

شمارهٔ ۳۲ - در مدح قاتل المشرکین امیرالمومنین(ع)

خواهی اگر مس تن خود کیمیا کنی
غواص‌وار در یم دریا شنا کنی
باید علی الدوام به گلزار زندگی
چون عندلیب منقبت مرتضی کنی
صغرای این مقدمه شد چیده در الست
تکلیف این نتیجه تو باید ادا کنی
کبرای وی به عالم امکان کند بروز
گر غوص در معانی قالوا بلی کنی
گر در حقیقت سه موالید بگذری
یک یک توان سعید و شقی را جدا کنی
سهل است اگر که کار خدایی کند علی
باید ز بندگیش تو کار خدا کنی
ای نفس قدرت احدی یا علی مگر
خوانم تو را خدا ز خدایی ابا کنی
با آنکه کن فکان عدم صرف می‌شود
سبابه از اشاره بأرض و سما کنی
حکم ار بعکس خلقت اشیا کنی رقم
معدوم را وجود و فنا را بقا کنی
کردی به ممکنات خلقت اشیا کنی رقم
معدوم را وجود و فنا را بقا کنی
کردی به ممکنات تجلّی ز بزم قرب
تا یاری پسر عمّ خود مصطفی کنی
وز نوک ذوالفقار سر سرکشان دهر
غلطان بروز معرکه در پیش پا کنی
ورنه ز جیب غیب در این آشیان پست
با آن علو مرتبه جا از کجا کنی
قربان حلم و حوصله و قدرتت شوم
خوش بود گر عنان تحمل رها کنی
یعنی برای نصرت فرزند خود حسین
با ذوالفقار رو به صف کربلا کنی
اول برای العطش کودکان وی
تحصیل آبی از سپه بی‌حیا کنی
کردند دست‌های علمدار او جدا
بر پا برای سستی دشمن لوا کنی
آن ظالمی که قاسم او را برید سر
با تیغ قهر شادی او را عزا کنی
از منقذ بن مرّه مردود سنگدل
خون علی اکبر خود ادّعا کنی
صبر آنقدر که شمر سر سینه حسین
بنمود جا و باز تو در خلد جا کنی
می‌خواستی ز ضربت سیلی شمر دون
امدادی از سکینه بی‌اقربا کنی
یا آن زمان که در کف دشمن اسیر شد
خود را به چشم زینب خود آشنا کنی
از این مه گذشته چه خوش بود گر به شام
دلجویی از غریبی زین العبا کنی
در مجلس یزید ز حق بی‌خبر نظر
بر آن سر بریده و طشت طلا کنی
(صامت) بس است فخر تو در روز رستخیز
نزد رسول دختر خود را چو واکنی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواهی اگر مس تن خود کیمیا کنی
غواص‌وار در یم دریا شنا کنی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی تبدیل به چیزی ارزشمند و با ارزش شوی، باید مانند غواصی به عمق دریا بروی و به دنبال جواهرات و رازهای پنهان بگردی.
باید علی الدوام به گلزار زندگی
چون عندلیب منقبت مرتضی کنی
هوش مصنوعی: همواره باید در زیبایی‌های زندگی مانند بلبل، فضایل و کرامات حضرت علی را ستایش کنی.
صغرای این مقدمه شد چیده در الست
تکلیف این نتیجه تو باید ادا کنی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که در آغاز یک موضوع یا بحث، نکات اساسی و مقدمات به خوبی آماده شده‌اند، و حالا بر توست که نتیجه این مقدمات را به درستی بیان کنی و انجامش دهی.
کبرای وی به عالم امکان کند بروز
گر غوص در معانی قالوا بلی کنی
هوش مصنوعی: اگر کبرای او در عالم وجود ظهور کند، حتی اگر در عمق معناها غوطه‌ور شوی، باز هم می‌گویی بله.
گر در حقیقت سه موالید بگذری
یک یک توان سعید و شقی را جدا کنی
هوش مصنوعی: اگر به دقت به سه منبع و دلیل مختلف توجه کنی، می‌توانی سعادت و شقاوت افراد را به طور جداگانه بشناسی.
سهل است اگر که کار خدایی کند علی
باید ز بندگیش تو کار خدا کنی
هوش مصنوعی: اگر علی، که در مقام خداوندی است، کارهایی از قدرت خود را انجام می‌دهد، تو هم باید از بندگی‌ات فراتر بروی و کارهای خدایی انجام دهی.
ای نفس قدرت احدی یا علی مگر
خوانم تو را خدا ز خدایی ابا کنی
هوش مصنوعی: ای نفس، تو قدرت و توان یکه‌تاز خداوندی. مگر می‌توانی به من بگویی که خداوند خود را فراموش کند و از عظمتش دور شود؟
با آنکه کن فکان عدم صرف می‌شود
سبابه از اشاره بأرض و سما کنی
هوش مصنوعی: اگرچه وجود و عدم به سادگی قابل تغییر است، اما تو می‌توانی با یک اشاره به آسمان و زمین، تأثیرگذار باشی.
حکم ار بعکس خلقت اشیا کنی رقم
معدوم را وجود و فنا را بقا کنی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به شکل مخالف آفرینش موجودات حکم کنی، می‌توانی آنچه که وجود ندارد را به وجود بیاوری و فنا و نابودی را جاودانه کنی.
کردی به ممکنات خلقت اشیا کنی رقم
معدوم را وجود و فنا را بقا کنی
هوش مصنوعی: تو به موجودات این دنیا چنان قدرتی داده‌ای که امکان زنده شدن چیزهای غیرموجود را فراهم می‌کنی و همچنین فنا و زوال را به بقا و استمرار تبدیل می‌کنی.
کردی به ممکنات تجلّی ز بزم قرب
تا یاری پسر عمّ خود مصطفی کنی
هوش مصنوعی: تو در وجود ممکنات ظهور کردی از محفل نزدیک، تا به یاری پسر عمویت، مصطفی بپردازی.
وز نوک ذوالفقار سر سرکشان دهر
غلطان بروز معرکه در پیش پا کنی
هوش مصنوعی: با نوک شمشیر خود، سرسختان و دشمنان زمانه را به زیر می‌آوری و در میدان نبرد، کار را برایشان آسان می‌کنی.
ورنه ز جیب غیب در این آشیان پست
با آن علو مرتبه جا از کجا کنی
هوش مصنوعی: اگر نبود اوج بزرگی و مقام والایی که در این مکان پایین وجود دارد، از کجا می‌توانی چیزهایی را که از عالم غیب است در این جا بیاوری؟
قربان حلم و حوصله و قدرتت شوم
خوش بود گر عنان تحمل رها کنی
هوش مصنوعی: قربان صبر و بردباری و توانایی‌ات می‌شوم، خوشحال می‌شوم اگر کمکی کنی و زحمت را رها کنی.
یعنی برای نصرت فرزند خود حسین
با ذوالفقار رو به صف کربلا کنی
هوش مصنوعی: یعنی برای حمایت از پسرت حسین، با شمشیر ذوالفقار به میدان کربلا بروی.
اول برای العطش کودکان وی
تحصیل آبی از سپه بی‌حیا کنی
هوش مصنوعی: اول برای تشنگی کودکان و نیاز آنها به آب از سپاه بی‌عفت کمک بگیری.
کردند دست‌های علمدار او جدا
بر پا برای سستی دشمن لوا کنی
هوش مصنوعی: دست‌های علمدار او را جدا کردند تا برای مقابله با سستی و ضعف دشمن پرچم را برپا کنند.
آن ظالمی که قاسم او را برید سر
با تیغ قهر شادی او را عزا کنی
هوش مصنوعی: این ظالمی که قاسم را با شمشیر قدرتش به خاک انداخت، اکنون باید در عزا و اندوه به سر ببرد.
از منقذ بن مرّه مردود سنگدل
خون علی اکبر خود ادّعا کنی
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که کسی که به نوعی به بی‌رحمی و سنگدلی مشهور است، نمی‌تواند ادعای نجات یا حمایت از دیگران را داشته باشد، به ویژه زمانی که خود در مرگ یا آسیب به دیگران، مثل علی اکبر، نقش داشته است. این بیان کنایه به رفتار ناپسند و عدم صداقت آن شخص دارد.
صبر آنقدر که شمر سر سینه حسین
بنمود جا و باز تو در خلد جا کنی
هوش مصنوعی: صبر آنقدر زیاد بود که شمر در برابر حسین ایستاده بود و حالا تو می‌خواهی در بهشت قرار بگیری.
می‌خواستی ز ضربت سیلی شمر دون
امدادی از سکینه بی‌اقربا کنی
هوش مصنوعی: می‌خواستید که از ضربه‌های سخت و بی‌رحمانه کمکی برای ساکت کردن سکینه بیابید، در حالی که در کارتان به او بی‌توجهی کردید.
یا آن زمان که در کف دشمن اسیر شد
خود را به چشم زینب خود آشنا کنی
هوش مصنوعی: این بیت به لحظه‌ای اشاره دارد که فردی در برابر دشمن قرار گرفته و در شرایط سختی اسیر شده است. در این حالت، او باید به یاد زینب بیفتد و خود را از طریق چشمان او بشناسد و باور کند که همچنان باید تحمل و شجاعت نشان دهد. این تصویر نمادی از استقامت و پایداری در برابر سختی‌هاست.
از این مه گذشته چه خوش بود گر به شام
دلجویی از غریبی زین العبا کنی
هوش مصنوعی: چه خوب می‌شد اگر از این ماه بگذریم و در شب با دلجویی از غریبی که زین‌العباست، حال او را بپرسیم.
در مجلس یزید ز حق بی‌خبر نظر
بر آن سر بریده و طشت طلا کنی
هوش مصنوعی: در جلسه یزید، بدون آگاهی از حق، به سر بریده و طشت طلایی نگاه می‌کنی.
(صامت) بس است فخر تو در روز رستخیز
نزد رسول دختر خود را چو واکنی
هوش مصنوعی: کافی است که در روز قیامت به جای افتخار کردن، نزد پیامبر اسلام برسی و دختر خود را به او نشان دهی.