شمارهٔ ۳۰ - در مدح شاه لافتی(ع)
ای سروری که مدح سرایی برای تو
کرده به آیه آیه قرآن خدای تو
باشد معین دفتر آزادی سقر
روز حساب دفتر مدح و ثنای تو
کار نبی ز مهر نبوت گرفت سر
از دست قدرت تو و از نقش پای تو
تا روز رستخیز نخواهد شدن تمام
توصیف زور و پنجه خیبر گشای تو
از یمن مولد تو حرم گشت محترم
شد باصفا زمین صفا از صفای تو
از خوف هول روز جزا آورد پناه
افراد ممکنات بظل لوای تو
آدم ز فیض قرب جوا تو یا علی
شد عاقبت بخیر چو نوح از نوای تو
دارد هنوز زمزمه آفرین بر لب
مرحب ز زور و بازوی خیبر گشای تو
هر کسی میرود ز جهان وقت احتضار
جان عزیز خویش نماید فضای تو
از چه نیامدی ز نجف سوی کربلا
وقت شهادت شه بیاقربای تو
تا بنگری چگونه برد شمر از قفا
سر از تن حسین شه سر جدای تو
تا بنگری چگونه برد شمر از قفا
سر از تن حسین شه سر جدای تو
تا بنگری چگونه کند عجز و التماس
در پیش شمر زینب بیآشنای تو
چون شمر کرد جا بسر سینه حسین
خالی به دشت کرببلا بود جای تو
خولی نهاد بر سر خاکستر تنور
راس حسین تشنه لب با وفای تو
آحر زنی، فائی کوفی بروی خاک
خاکستری شد آینه حق نمای تو
گویم ز دست بسته کلثوم در طناب
یا طوق ظلم و گردن زین العبای تو
شاها به وقت مرک دل (صامت) حزین
باشد در انتظار امید لقای تو
شمارهٔ ۲۹ - قصیده در مدح مظهر العجائب حضرت امیرالمومنین(ع): یا علی افتاد از نو بر سرم سودای توشمارهٔ ۳۱ - مولودیه در مدح خامس آل عبا(ع): شادی و غم باز توام در جهان برپاستی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سروری که مدح سرایی برای تو
کرده به آیه آیه قرآن خدای تو
هوش مصنوعی: ای سروری که من در وصف تو، به زیبایی و نیکی به آیههای قرآن اشاره کردهام.
باشد معین دفتر آزادی سقر
روز حساب دفتر مدح و ثنای تو
هوش مصنوعی: امید است که در روز حساب، دفتر آزادی تو برای مدح و ثنای تو راهنمایی کند و به ما کمک کند.
کار نبی ز مهر نبوت گرفت سر
از دست قدرت تو و از نقش پای تو
هوش مصنوعی: کار پیامبر از عشق و محبت به مقام نبوت شکل گرفت و این موفقیت، تحت تأثیر قدرت تو و نشان قدم تو بود.
تا روز رستخیز نخواهد شدن تمام
توصیف زور و پنجه خیبر گشای تو
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، هیچ توصیفی برای قدرت و دلیری تو کافی نخواهد بود.
از یمن مولد تو حرم گشت محترم
شد باصفا زمین صفا از صفای تو
هوش مصنوعی: به برکت وجود تو، زمین به مکانی محترم و زیبا تبدیل شد و سرزمینها با نور و صفای تو زینت یافتند.
از خوف هول روز جزا آورد پناه
افراد ممکنات بظل لوای تو
هوش مصنوعی: در روز وحشتناک قیامت، مردم از ترس به سایه تو پناه میآورند.
آدم ز فیض قرب جوا تو یا علی
شد عاقبت بخیر چو نوح از نوای تو
هوش مصنوعی: انسان به برکت نزدیک شدن به جواهر وجود تو، ای علی، به آرامش و نیکبختی رسید. مانند نوح که با ندای تو جان تازهای گرفت.
دارد هنوز زمزمه آفرین بر لب
مرحب ز زور و بازوی خیبر گشای تو
هوش مصنوعی: صدای ستایش و تحسین هنوز بر لبها جاری است، مرحب، به خاطر قدرت و نیروی تو در میدان خیبر.
هر کسی میرود ز جهان وقت احتضار
جان عزیز خویش نماید فضای تو
هوش مصنوعی: هر فردی که به مرگ نزدیک میشود، در آخرین لحظات زندگیاش به یاد تو و محبتهایت میافتد.
از چه نیامدی ز نجف سوی کربلا
وقت شهادت شه بیاقربای تو
هوش مصنوعی: چرا در زمان شهادت امام حسین (ع) از نجف به کربلا نیامدی، در حالی که او بدون نزدیکانش راهی این میدان شد؟
تا بنگری چگونه برد شمر از قفا
سر از تن حسین شه سر جدای تو
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه شمر سر حسین، فرزند پیامبر، را از پشت رنج و درد برید.
تا بنگری چگونه برد شمر از قفا
سر از تن حسین شه سر جدای تو
هوش مصنوعی: تا ببینی چطور شمر سر حسین را از پشت گردن جدا کرد، همان حسین که پسر پیامبر است.
تا بنگری چگونه کند عجز و التماس
در پیش شمر زینب بیآشنای تو
هوش مصنوعی: بنگر چگونه ضعف و درخواست از شمر، که برای زینب بیخبر است، بروز میکند.
چون شمر کرد جا بسر سینه حسین
خالی به دشت کرببلا بود جای تو
هوش مصنوعی: وقتی شمر جایش را روی سینه حسین گذاشت، در دشت کربلا، جای تو خالی بود.
خولی نهاد بر سر خاکستر تنور
راس حسین تشنه لب با وفای تو
هوش مصنوعی: خولی بر روی خاکستر آتش تنور، سر حسین تشنه لب را گذاشت و به وفاداری تو اشاره کرد.
آحر زنی، فائی کوفی بروی خاک
خاکستری شد آینه حق نمای تو
هوش مصنوعی: در پایان کار، چهرهات در خاک خاکستری نمایان میشود و حقیقت وجود تو به نمایش درمیآید.
گویم ز دست بسته کلثوم در طناب
یا طوق ظلم و گردن زین العبای تو
هوش مصنوعی: میگویم از دست بسته کلثوم که در بند ظلم و در زنجیر گردن زین العباس تو است.
شاها به وقت مرک دل (صامت) حزین
باشد در انتظار امید لقای تو
هوش مصنوعی: ای سلطانی که در هنگام مرگ، دل خاموش و غمگین است و در انتظار ملاقات توست، احساس میکند.