گنجور

شمارهٔ ۲۸ - در مدح عین‌الله الناظره امیرالمومنین(ع)

بتا بیا می گلگون ز نو به ساغر کن
مشام مجلسیان را دمی معطر کن
فسرده گشت دماغم برای راحت روح
بیار ساغر سرشار کام جان تر کن
دلم ز موعظه شیخ شد قرین ملال
برای مسئله عشق جا به منبر کن
به آستانه معشوق اگر بخواهی بار
به عجز رو به سوی آستان حیدر کن
به خاک درگه داماد فاطمه سر نه
مقام خویش ز عرش علا فراتر کن
برای حفظ تن و حرزجان صباح و مسا
مدام نام گرامش ز شوق از بر کن
بدرک وحدت واجب به کسوت امکان
بروی اونگر و سیر صنع داور کن
ایا علی وار شهسوار ملک وجود
بیا و جا بسر منبر پیمبر کن
با عوجاج کشیده است کار شرع نبی
ز ذوالفقار دودم کار کفر یکسر کن
شده تطاول یاجوج شرک عالم گیر
بیا خراب جهان را چو حصن خیبر کن
جهان پیر شد از دود ظلم تیره و تار
ز چهره صفحه آفاق را منور کن
به کام مردم بد نام گردش ایام
ببین وزیر و زبر دهر را به کیفر کن
بنه بکرب و بلا گامی از دیار نجف
نظر به حال حسین غریب بی‌سر کن
به انتظار قیامت نشسته تا چند
به دشت کرببلا سیر روز محشر کن
برای قتل حسینت کشیده خنجر را
سفارش پسرت را بشمر کافر کن
حسین که شیره جان نبی چو شیر مکید
نظر به حنجر خشکش به زیر خنجر کن
بگو بشمر که ای بی‌حیا حسین مرا
گلوی تشنه مکش کام خشک او تر کن
رخ سکینه ببین گشته نیلی از سیلی
بروی نعش پدر التماس دختر کن
پی تسلی قلب شکسته لیلی
بیا معالجه زخم فرق اکبر کن
به عرش می‌رسد از فرش رودرود رباب
علاج تیر گلوی علی اصغر کن
به دست شمر و سنان گشته‌اند اسیر بیا
نظر به زینب و کلثوم بی‌برادر کن
نه چادرش بسر است نه گوشواره به گوش
نگه به فاطمه نوعروس مضطر کن
سر برهنه ناموس کبریا زینب
بین و بهر سرش نیز فکر معجر کن
تن حسین تو عریان فتاده بر سر خاک
کفن برای تن بی‌سرش میسر کن
حسین تو بدن نازنینش ار گویم
چو توتیا شده از سم اسب باور کن
به عابدین نبود طاقت غل و زنجیر
خمیده پیکرش از بار غم سبکتر کن
شهاز (صامت) و خلق دیار دار سرور
بروز حشر شفاعت به نزد داور کن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتا بیا می گلگون ز نو به ساغر کن
مشام مجلسیان را دمی معطر کن
هوش مصنوعی: ای معشوق، بیا و با می گلگون، ساغر را پر کن تا بوی خوش آن دمی فضایی خوش را برای حضار در مجلس فراهم کند.
فسرده گشت دماغم برای راحت روح
بیار ساغر سرشار کام جان تر کن
هوش مصنوعی: ذهن و روح من خسته و افسرده شده است، پس بیا و یک جام پراشتها را پر کن تا جانم را شاداب کنی.
دلم ز موعظه شیخ شد قرین ملال
برای مسئله عشق جا به منبر کن
هوش مصنوعی: دلم از نصیحت‌های شیخ به شدت دلتنگ و ناراحت شده است. برای موضوع عشق، بهتر است که این مسئله را به جای موعظه، در جایی مثل منبر مطرح کنیم.
به آستانه معشوق اگر بخواهی بار
به عجز رو به سوی آستان حیدر کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به محبوب خود نزدیک شوی و از خود درمانده‌ای نشان دهی، به درگاه حضرت علی مراجعه کن.
به خاک درگه داماد فاطمه سر نه
مقام خویش ز عرش علا فراتر کن
هوش مصنوعی: به پای سرای داماد فاطمه سجده کن و مقام خود را از عرش بالاتر ببر.
برای حفظ تن و حرزجان صباح و مسا
مدام نام گرامش ز شوق از بر کن
هوش مصنوعی: برای حفظ جان و سلامت، در صبح و شام همواره نام عزیز او را با شوق بر زبان بیاور.
بدرک وحدت واجب به کسوت امکان
بروی اونگر و سیر صنع داور کن
هوش مصنوعی: به حقیقت، وحدت ضروری است و باید در لباس امکان بروز کند. به آن نگاه کن و در آفرینش خالق سیر کن.
ایا علی وار شهسوار ملک وجود
بیا و جا بسر منبر پیمبر کن
هوش مصنوعی: ای کاش مانند علی، دلاور و شجاعی در آسمان وجود بیایی و جایگاه خود را بر منبر پیامبر درخشان کنی.
با عوجاج کشیده است کار شرع نبی
ز ذوالفقار دودم کار کفر یکسر کن
هوش مصنوعی: کار پیامبر با شمشیر ذوالفقار به قدری قاطع و محکم است که می‌تواند تمام کفر و نفاق را ریشه‌کن کند.
شده تطاول یاجوج شرک عالم گیر
بیا خراب جهان را چو حصن خیبر کن
هوش مصنوعی: امروز یاجوج و ماجوج سر برآورده‌اند و شرک در دنیا رواج یافته است. بیایید به ویرانی این جهان برآییم و آن را همچون قلعه خیبر ویران کنیم.
جهان پیر شد از دود ظلم تیره و تار
ز چهره صفحه آفاق را منور کن
هوش مصنوعی: جهان از ظلم و ستم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و ظاهر آسمان‌ها و زمین را تیره و تار کرده است. اکنون باید آن را روشن و زیبا کنیم.
به کام مردم بد نام گردش ایام
ببین وزیر و زبر دهر را به کیفر کن
هوش مصنوعی: به خاطر حال و روز بد مردم، جریان زمان را مشاهده کن و وزیر و ستمگری جهان را به سزای اعمالشان برسان.
بنه بکرب و بلا گامی از دیار نجف
نظر به حال حسین غریب بی‌سر کن
هوش مصنوعی: به کربلا برو و در شرایط سخت و ناگواری که دارد، از دیار نجف، به حال حسین، که در مظلومیت و بی‌سر است، نگاهی بینداز.
به انتظار قیامت نشسته تا چند
به دشت کرببلا سیر روز محشر کن
هوش مصنوعی: به انتظار روز قیامت نشسته است و می‌خواهد تا چه زمانی در دشت کربلا که نماد واقعه‌ای بزرگ است، بماند و روز محشر را تجربه کند.
برای قتل حسینت کشیده خنجر را
سفارش پسرت را بشمر کافر کن
هوش مصنوعی: به خاطر کشتن حسین، خنجری به دست گرفته‌اند. پسرت را به شمار و کافر خطاب کن.
حسین که شیره جان نبی چو شیر مکید
نظر به حنجر خشکش به زیر خنجر کن
هوش مصنوعی: حسین، که مانند شیری از جان پیامبر (نبی) شیرین‌ترین انرژی و قوت را دریافت کرده بود، به حنجره‌اش که زیر تیغ خنجر قرار دارد نگاه می‌کند.
بگو بشمر که ای بی‌حیا حسین مرا
گلوی تشنه مکش کام خشک او تر کن
هوش مصنوعی: بگو بشمار که ای بی‌حیا حسین، من را از تشنگی نزن. کام خشک من را تر کن.
رخ سکینه ببین گشته نیلی از سیلی
بروی نعش پدر التماس دختر کن
هوش مصنوعی: بیا چهره سکینه را ببین که بر اثر اشک‌هایش به رنگ آبی درآمده است؛ او به یاد پدرش که جان داده است، از دل و جان درخواست می‌کند.
پی تسلی قلب شکسته لیلی
بیا معالجه زخم فرق اکبر کن
هوش مصنوعی: برای آرامش دل شکسته‌ام، ای لیلی، بیا و زخم‌هام را درمان کن.
به عرش می‌رسد از فرش رودرود رباب
علاج تیر گلوی علی اصغر کن
هوش مصنوعی: موسیقی و نغمه‌ای که از ساز رباب به گوش می‌رسد، می‌تواند به اندازه‌ای تاثیرگذار باشد که به آسمان‌ها برسد و درد و رنج علی‌اصغر را درمان کند.
به دست شمر و سنان گشته‌اند اسیر بیا
نظر به زینب و کلثوم بی‌برادر کن
هوش مصنوعی: به دست شمر و سنان، زینب و کلثوم به اسارت درآمده‌اند. بیا به حال آن‌ها نگاه کن که بی‌برادر مانده‌اند.
نه چادرش بسر است نه گوشواره به گوش
نگه به فاطمه نوعروس مضطر کن
هوش مصنوعی: دختر با چادر و گوشواره نیست، برای فاطمه نوعروس که در شرایط سختی قرار دارد، عنایت و کمک کن.
سر برهنه ناموس کبریا زینب
بین و بهر سرش نیز فکر معجر کن
هوش مصنوعی: زینب را با حجاب و وقار خاصش تماشا کن و در مورد حجاب و پوشش او تأمل کن، زیرا او مظهر عظمت و شأن است.
تن حسین تو عریان فتاده بر سر خاک
کفن برای تن بی‌سرش میسر کن
هوش مصنوعی: بدن حسین بر روی زمین و بدون پوشش افتاده است، پس برای بدن بی‌سری که او دارد، کفنی فراهم کن.
حسین تو بدن نازنینش ار گویم
چو توتیا شده از سم اسب باور کن
هوش مصنوعی: اگر بگویم بدن نازنین حسین مانند پودر شده است که از سم اسب بر زمین ریخته، باور کن.
به عابدین نبود طاقت غل و زنجیر
خمیده پیکرش از بار غم سبکتر کن
هوش مصنوعی: عابدین دیگر تحمل زنجیرهای سنگین را ندارند و بدن آن‌ها از سنگینی غم‌ها خم شده است، کاش بار غم را از دوشان بردارند تا کمی سبک‌تر شوند.
شهاز (صامت) و خلق دیار دار سرور
بروز حشر شفاعت به نزد داور کن
هوش مصنوعی: در روز قیامت، وقتی همه برانگیخته می‌شوند، شفاعت برای مردم را در پیشگاه خداوند به عهده بگیر.