شمارهٔ ۲۴ - در مدح خامس آل عبا حضرت ابی عبدالله (ارواحنا فداه)
شاهنشهی که پوشید پیرایه از وجودش
بر قدخود ز هستی کونین و هر چه بودش
حزب اللهی که آمد اندر سپهر تعظیم
چرخ فلک خیامش خیل ملک جنودش
باب الله کهی باشد جبریل را در او راه
هم باعث هبوطش هم مایه صعودش
ثار اللهی که چون زد بر سر گل شهادت
خود خونبهای خونش شد خالق و دودش
وجه اللهی که او را از کثرت محبت
اندر حسین منی ختم رسل ستودش
روح اللهی که کردند این روسیاه امت
ظلمی بر او که عیسی نادیده از یهودش
گر عرش را نمیکرد قنداقهاش مزین
اینسان به سرفرازی کی تبه میفزودش
از بس وسیع باشد دریای رحمت او
غواص فهم مشکل پیدا کند حدودش
خاکی که آورد باد از کوی زائرانش
کحل الجواهر است آن باید بده سودش
از فیض تربت اوست فرش ار به عرش نازد
ورنه چه سربلندی زین مشت خاک بودش
جنات قرب عدنش گردد اگر میسر
کس را چه احتیاجست بر جنت و خلودش
هستند ریزهخوارش در طرف خوان نعمت
شیث و شعیب و شعیا الیاس و خضر و هوددش
دوران سفله پرور با آن عزیز داور
پیمان دوستی بست اما شکست زودش
شاه شهید را بود دایم پی شکستن
تا آن زمان که آورد در کربلا فرودش
کوفی به میهمانی او را طلب نمودند
لب تشنه سربریدند آن فرقه عنودش
گیرم تمام عالم دریای آب میبود
جز العطش در آن دشت بهر حسین چه بودش
آن ظالمی که میکرد دعوی دین ندانم
پس چون عمود دین را میزد بسر عمودش
پرواز حق نکردند وز سنگ کین شکستند
آن جبهه را که میبود در خاک در سجودش
هنگام دادن جان هر چند العطش کرد
یک تن خداپرستی فریادرسنبودش
جای کفن ز جسمش از بعد قتل بردند
آن جامه را که زهرا تابید تار و پودش
بر خیمه وی افکند شمر شریر آتش
آنان که تیره و تار شد نه فلک ز دودش
انگشتری وانگشت بر بجدل لعین داد
محروم تا نگردد آن بیحیا ز جودش
آن شب که شد سرش را جا در تنور خولی
زهرا به عرش میرفت فریاد روی رودش
زینب که از جلالت محسود عالمی بود
بر کوفه تیر طعنه از دل زدی حسودش
گر کوفه بود یا شام هر روز صبح تا شام
چون عندلیب میبود نام حسین سرودش
با آن همه محبت کو با سکینهاش بود
چون بود اگر که میدید آن عارض کبودش
شاهی که بهر حرمت نهی شراب میکرد
در بزم شرب دادند اهل زنا ورودش
فردا که نزد داور دعوی برد به محشر
لعل لب پر از خون کافی است بر شهودش
از دور زندگانی (صامت) ندید کامی
کاین ماتم دمادم سیر از جهان نمودش
شمارهٔ ۲۳ - در مدح خواجه قنبر(ع): باید ای خامه بپرداخت ز نو دفتر دیگرشمارهٔ ۲۵ - در مدح قمر بنیهاشم حضرت عباس(ع): جهان را دایه دان و خلایق جمله طفلانش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاهنشهی که پوشید پیرایه از وجودش
بر قدخود ز هستی کونین و هر چه بودش
هوش مصنوعی: پادشاهی که زیبایی و جلال او از وجودش ناشی میشود و به خاطر قامتش از همه موجودات و آنچه که هست، فراتر است.
حزب اللهی که آمد اندر سپهر تعظیم
چرخ فلک خیامش خیل ملک جنودش
هوش مصنوعی: حزب اللهی که به میدان آمده، در آسمان به احترام درازای زندگی و عظمت خودش، مانند گردونهای از ملکوت و فرشتگان است.
باب الله کهی باشد جبریل را در او راه
هم باعث هبوطش هم مایه صعودش
هوش مصنوعی: درِ ورود به حقیقت الهی چه زمانی برای جبرئیل باز خواهد بود، که هم موجب نزول او شود و هم زمینهساز صعودش باشد؟
ثار اللهی که چون زد بر سر گل شهادت
خود خونبهای خونش شد خالق و دودش
هوش مصنوعی: خون الگو و نشانهای از عشق و شهادت است که وقتی بر سر گلهای عاشقانه جاری میشود، خالق و اصل و نسب آن را به یاد میآورد و نشانهای از وجودش بر جای میگذارد.
وجه اللهی که او را از کثرت محبت
اندر حسین منی ختم رسل ستودش
هوش مصنوعی: محبت و عشق خداوندی که در عشق به حسین به کمال رسیده است، به قدری بینظیر است که پیامبر خاتم نیز او را ستایش میکند.
روح اللهی که کردند این روسیاه امت
ظلمی بر او که عیسی نادیده از یهودش
هوش مصنوعی: روح اللهی که در آن ظلم و ستم بر این مردم سیاهدل صورت گرفته، مانند عیسی است که به دست یهود مورد بیاحترامی قرار گرفت.
گر عرش را نمیکرد قنداقهاش مزین
اینسان به سرفرازی کی تبه میفزودش
هوش مصنوعی: اگر آسمان با این زیبایی و شکوهی که دارد، زینت نمییافت، آیا کسی میتوانست به آن عظمت و جلال افزوده باشد؟
از بس وسیع باشد دریای رحمت او
غواص فهم مشکل پیدا کند حدودش
هوش مصنوعی: به قدری دریای رحمت او وسیع و عمیق است که حتی عالمان و متفکران نیز نمیتوانند به آسانی درک کنند که مرزهای آن کجاست.
خاکی که آورد باد از کوی زائرانش
کحل الجواهر است آن باید بده سودش
هوش مصنوعی: خاکی که باد از محل زائران به همراه میآورد، همانند کحل و جواهرات گرانبهاست و این خاک باید ارزش و فایدهاش را بدهد.
از فیض تربت اوست فرش ار به عرش نازد
ورنه چه سربلندی زین مشت خاک بودش
هوش مصنوعی: اگر فرش به آسمان بالیده و افتخار میکند، این به خاطر برکتی است که از خاک او به آن رسیده است. در غیر این صورت، چه ارزشی میتواند داشته باشد که تنها از یک مشت خاک باشد؟
جنات قرب عدنش گردد اگر میسر
کس را چه احتیاجست بر جنت و خلودش
هوش مصنوعی: اگر کسی به مقام نزدیکترین به خداوند برسد، دیگر نیازی به بهشت و جاودانگی آن ندارد.
هستند ریزهخوارش در طرف خوان نعمت
شیث و شعیب و شعیا الیاس و خضر و هوددش
هوش مصنوعی: در کنار سفرهی نعمت، افرادی هستند که بهطور مداوم از آن بهرهبرداری میکنند و در واقع در جستجوی خوشی و بهرهوری از نعمتها و موهبتهای الهی هستند. این افراد میتوانند به شخصیتهای معروف و مذهبی اشاره داشته باشند که هر کدام در تاریخ و فرهنگ ما جایگاه ویژهای دارند.
دوران سفله پرور با آن عزیز داور
پیمان دوستی بست اما شکست زودش
هوش مصنوعی: در دوران حاکمیت افرادی ناکارآمد، کسی که مقام و احترام زیادی داشت، رابطه دوستی با آنها برقرار کرد، اما این دوستی خیلی زود به پایان رسید و شکست خورد.
شاه شهید را بود دایم پی شکستن
تا آن زمان که آورد در کربلا فرودش
هوش مصنوعی: شاه شهید همیشه به دنبال راهی بود تا شکسته شود، تا زمانی که در کربلا به زمین افتاد.
کوفی به میهمانی او را طلب نمودند
لب تشنه سربریدند آن فرقه عنودش
هوش مصنوعی: در یک میهمانی، عدهای به کوفی دعوت کردند، اما آنها با بیرحمی و خشونت، او را در حالی که تشنه بود، به قتل رساندند.
گیرم تمام عالم دریای آب میبود
جز العطش در آن دشت بهر حسین چه بودش
هوش مصنوعی: حتی اگر تمام جهان هم پر از آب بود، اما تشنگی در آن دشت برای حسین چه معنی داشت؟
آن ظالمی که میکرد دعوی دین ندانم
پس چون عمود دین را میزد بسر عمودش
هوش مصنوعی: ظالمی که خود را دیندار معرفی میکرد، وقتی که پایههای ایمان را زیر سؤال میبرد، در حقیقت به خود نیز آسیب میزد.
پرواز حق نکردند وز سنگ کین شکستند
آن جبهه را که میبود در خاک در سجودش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره به نوعی تضاد و دگرگونی دارد. او میگوید که عدهای قادر به پرواز و رشد نبودند و به جبههای که به خاک افتاده و در حال سجده بوده، آسیب رساندهاند. به نوعی، این بیت بیانگر ناتوانی و کینتوزی افرادی است که جلوی دستاوردهای بزرگ و رو به جلو را میگیرند و بر افسوس زمینگیر کردن جایگاههای رفیع تأکید میکند.
هنگام دادن جان هر چند العطش کرد
یک تن خداپرستی فریادرسنبودش
هوش مصنوعی: زمانی که فردی در حال از دست دادن جانش بود و حتی به شدت تشنه بود، هیچ کس به فریاد او نرسید تا به او کمک کند.
جای کفن ز جسمش از بعد قتل بردند
آن جامه را که زهرا تابید تار و پودش
هوش مصنوعی: پس از قتل او، آن لباس را که زهرا به آن میبالید، به عنوان کفن از جسمش برداشتند.
بر خیمه وی افکند شمر شریر آتش
آنان که تیره و تار شد نه فلک ز دودش
هوش مصنوعی: شمر بدذات آتش را بر چادر او افکند و باعث شد که کسانی که دلهای سیاه و غمگینی دارند، به خاطر دود آن آتش تاریک و غمگین شوند، بهگونهای که آسمان نیز از این دود سیاه تحتالشعاع قرار گرفت.
انگشتری وانگشت بر بجدل لعین داد
محروم تا نگردد آن بیحیا ز جودش
هوش مصنوعی: محروم، انگشتری به دست و انگشت را بر دستان زشت و ناپاک گذاشت تا آن فرد بیشرم و بیحیا تحت تأثیر بخشش و سخاوتش قرار نگیرد و از رفتار ناپسندش دور شود.
آن شب که شد سرش را جا در تنور خولی
زهرا به عرش میرفت فریاد روی رودش
هوش مصنوعی: آن شبی که سر امام حسین در تنور خولی قرار گرفت، فریادی از زمین به آسمان بلند شد و به عرش رسید.
زینب که از جلالت محسود عالمی بود
بر کوفه تیر طعنه از دل زدی حسودش
هوش مصنوعی: زینب که به خاطر عظمت و مقامش باعث حسادت دیگران شده بود، در کوفه با کلامی تند و گزنده به حسودانش پاسخ داد.
گر کوفه بود یا شام هر روز صبح تا شام
چون عندلیب میبود نام حسین سرودش
هوش مصنوعی: اگر در کوفه یا شام بود، هر روز از صبح تا شام همچون بلبل، نام حسین را به زیبایی میخواند.
با آن همه محبت کو با سکینهاش بود
چون بود اگر که میدید آن عارض کبودش
هوش مصنوعی: اگر او با تمام محبتش در کنار سکینهاش بود، حال او چه حالی داشت اگر آن چهرهی کبودش را میدید؟
شاهی که بهر حرمت نهی شراب میکرد
در بزم شرب دادند اهل زنا ورودش
هوش مصنوعی: فردی که به خاطر احترام و ارادت، در میانه بزم شراب مینوشید، حالا با اهل فساد و زنا از در وارد میشود.
فردا که نزد داور دعوی برد به محشر
لعل لب پر از خون کافی است بر شهودش
هوش مصنوعی: فردا که به پیشگاه داور بروی و در مورد حقایق و دعاوی صحبت کنی، خونین بودن لبانت که از درد و رنجی که کشیدهای برآمده، برای شهادت بر تمام بیعدالتیها و حقایقی که تجربه کردهای، کافی است.
از دور زندگانی (صامت) ندید کامی
کاین ماتم دمادم سیر از جهان نمودش
هوش مصنوعی: از دور، زندگی را بدون شادی و خوشی نگریسته و ندیده است، زیرا این اندوه دائمی او را به دنیای دیگر میکشاند.