گنجور

شمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه اولیاء علی مرتضی(ع)

هدهد باد بهاری به چمن گشت برید
کو به برج حمل از حوت قدم زد خورشید
وه از این روز که مانند نوروز
جا باور نک طرب ساخته ا یمن سه عید
ساقیا ساغر می ده که به طرف صحرا
موسم سیر گل و سایه بید است و نبید
سه عید متوالی به یکی روز عیان
که برون از حد و عد هر سه شریفند و سعید
عید نوروز و دگر جمعه وعید اضحی
چشم آفاق به فیروزی این روز برید
عید اضحی ز فدا آمدن از بهر ذبیح
کرده تشریف شرافت ببر از حی مجید
شرف جمعه مقرر شده از روز ازل
ز پی عید محبان محمد ز حمید
سبب شادی نوروز نه تنها این است
کان درو کرده بنا جشن عجم از جمشید
انبیای امم سابقه اندر هر قرن
کرده نوروز عجم را به تمامی تمجید
هر کتابی که ز یزدان به زمین کرده نزول
اندرو داده خداوند از این روز نوید
کبریا ساخته در حرمت این عید شریف
به رسول عربی احمد امی تاکید
اندرین عید نکو ترجمه جاء الحق
به صنا دید جهان پیر و جوان گشته پدید
بعد پیغمبر اکرم که سریراسلام
شد ملوث به تقاضای فساد سه پلید
سر مکنون خدا صهر نبی زوج بتول
به خلافت علم افراخت پس از عید بعید
غازه تازه امروز به رخساره شرع
چو نو ضوئیست که بعد از سه حدث شد تجدید
بود ویران اگر ارکان هدایت غم نیست
که عیان نیز معطل شده با قصر مشید
سر «اکملت لکم دینکم» از قول خدا
گشت «الیوم» عیان پیش موالی و عبید
مدعی را اگر انکار بود گو بر خوان
ز نبی معنی «قدمت الیکم» بوعید
عقل را ساز حکم تکیه به اقوال مکن
که فلانی چه نوشته است به شرح تجرید
باید از تقویت عقل بری پی به اصول
نه به عنوان تعصب نه به طور تقلید
مقتدابودن مفضول به فاضل غلط است
به خدایی که بود اقرب من حبل ورید
یا علی ای که معلق به ولای تو بود
کار پیغمبری و معنی علی و توحید
حب و بغض تو بود باعث خلد و نیران
امر و نهی تو بود کشف یقین و تردید
سند تست به اثبات خلافت یک یک
صحف عهد عتیق و کتب عهد جدید
نیست جز پیروی امر تو بخت مسعود
نیست جز داشتن مهر تو عیش جاوید
چه کند با اثر مرحمتت روی سیاه
چه کند با عدم مغفرتت روز سفید
بغم هر دو جهان جذبه لطف مفتاح
بهر آزادی کونین عطای تو کلید
کندن از مهر تو دل معنی شرک و الحاد
رفتن راه تو سرمایه صدیق و شهید
شرب احباب تو در خلدر حیق مختوم
اکل اعدای تو در هاویه ز قوم و صدید
سخنت در دل دشمن چو دل افعی و زهر
در دل دوست چو بطن صدف و مروارید
علم قرآن ز تو از فعل و اسامی و حروف
فرق فرقان ز تو از فتح و کسر و تشدید
تو به انوار حقیقت به شریعت حامی
تو به احکام نبوت ز ولایت تایید
صف تیغ تو را ساخته قرآن واضح
مبتدا نزل حدید و خبرش یاس شدید
سرورا دادگرا (صامت) عامی چه کند
عمر در کوتهی و مدحت مدح تو مدید
نیست قاآنی و خاقانی و حسان و صهیب
نیست فردوسی طوسی و منوچهر ولید
که به تحسین من از دولت مداحی تو
لب گشایند به شکر نعم رب معید
تا بود مرکز مهر فلکی چرخ اثیر
تا کند مطربی عالم علوی ناهید
لب احباب تو خندان ز تنعم چون گل
دل اعدادی تو لرزان ز تزلزل چون بید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.