شمارهٔ ۱۹ - در مدح جناب مسلم بن عقیل(ع)
مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود
هر که از جان بگذرد این رتبه را دارا شود
امتحان دوستی در زیر شمشیر بلاست
افتخار عاشقان از سود این سودا شود
هر که سرگردان بود چونگو به چوگان محن
باز چون پر کار اندر جای پا بر جا شود
لب معنی را کند هر صورت قرب اختیار
تا مقرب در حریم قرب اوادنی شود
از حضیض پارگین خاک و تن پوشد نظر
تا ز دریایی برون پر لولو و لالا شود
شورهزار جسم وی از بارش ابر بلا
پر گل و پر سنبل و پر نرگس شهلا شود
اسل و اعلایی ار در جنس جنان و تن بود
دور چون آزادگان زین اسفل و اعلا شود
جان به جانان میرسد از قابلیت بیسبب
ذره چون خورشید گردد قطره کی دریا شود
همچو مسلم در جهان باید وجود قابلی
تا مگرنایب مناب زاده زهرا شود
چون حسین فرماندهی خواهد چنین فرمانبری
تا به جای پاز فرمانش بسر پویا شود
نیست ممکن گرچه مدح وی ولی از شوق طبع
باید از نور در ثنایش مطلعی انشا شود
بر جلال و جاه مسلم گر کسی دانا شود
بر سپهر از پله سلم توان بالا شود
روز رزم از کشتن و افکندن بدخواه وی
قابض الارواح را گم هر دو دست و پا شود
زیر سم توسن شخ پویه صرصرتکش
توده غبرا غریق لجه خضرا شود
کورد مادرزاد از خاکقدومش غافلست
ورنه از این توتیا بیناتر از بینا شود
قصه فردوسی سازد محو از لوح خیال
هر که را از خاکیان کوی او ماوا شود
صدق اسلام و مسلمانی ز مسلم بازپرس
تا محقق بر تو این صورت از آن معنی شود
هر که خواهد فر احمد با شکوه حیدری
این کرامت را در او بیند وزو جویا شود
خالق الاشیا ز خلقش خواست تا پشت حسین
چون پیمبر از علی محکم بر اعدا شود
از کراماتش عجب نبود اگر از حکم او
منعکس اندر طبیعت خلقت اشیاء شود
ور ز مهر و ماه نور ظلمت روز و شبان
خلد نیران و جهنم جهت الماوی شود
یافت از قرب حسین با حق تقرب آن جناب
قطره چون واصل به دریا میشود دریا شود
از شهیدان جست سبقت در شهادت تا به حشر
کسوت السابقون برقد وی زیبا شود
ورنه با یک شهر دشمن در غریبی کس ندید
سر به کف در جانفشانی یک تن تنها شود
داد در ذیحجه جان در کعبه کوی حسین
تا بلند از همت وی رتبه اضحی شود
هیچ مظلومی چو مسلم دیده دوران ندید
قطعه قطعه پیکرش از تیغ سر تا پا شود
تشنه لب جان داد و میدانست گویا تشنه لب
بر سنان راس عزیز سید بطحا شود
همدلی بر سر نبودش تا ز دست کوفیان
وقت جان داد بوی از درد دل گویا شود
داشت با باد صبا این گفتگو در زیر تیغ
سوی گلذار جنان چون خواست ره پیما شود
کای صباگر بگذری در ملک بطحا از وفا
با حسین بر گوچه از احوال ما جویا شود
ای پسرعم آرزو بسیار در دل داشتم
بار دیگر دیدهام از دیدنت بینا شود
بیخبر بودم که آخر از نفاق کوفیان
وعده دیدار ما در محشر کبری شود
کوفیا بیکس مرا کشتند ترسم یا حسین
زین بتر بیداد ایشان با تو در فردا شود
ترسم از بیتابی اطفال و بانک العطش
شور مشحر در زمین کربلا برپا شود
رو سوی روم و فرنک اما منه پا در عراق
چشم زینب ترسم از داغ تو خون پالا شود
بر زمین از تیشه بیداد ترسم سرنگون
نخل قد نو جوانان سهی بالا شود
حیف میآید مرا کز داغ مرک اکبرت
خم ز بار محنت غم قامت لیلی شود
دست عباس علمدار تو ترسم عاقبت
بهر آب از تن جدا چون شاخه طوبی شود
ترسم از وصل عروس خویش گردد ناامید
عشرت قاسم عزا در روز عاشورا شود
از برای آب ترسم کودک ششماههات
چاک حلقومش ز پیکان بر لب دریا شود
ترسم آخر پیکرت از بعد کشتن تا سه روز
عور و عریان بیفکن در دامن صحرا شود
ترسم از مهمانی خولیسرت را در تنور
روی خاکستر به طبخ منزل و ماوا شود
بیم آن دارم که اندر کوفه و شام خراب
عترتت گه در خراب گه به زندان جا شود
حیف میآید مرا از غنچه لعل لبت
نیلی از چوب جفا چون لاله حمرا شود
(صامتا) بر سر چه داری ترسم از این داستان
محشری چون روز محشر در جهان برپا شود
شمارهٔ ۱۸ - در مدح اسدالله الغالب امیرالمومنین(ع): گر علی بعد از نبی بر مومنان مولی نبودشمارهٔ ۲۰ - در مدح شاه اولیاء علی مرتضی(ع): هدهد باد بهاری به چمن گشت برید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرد را در بذل جان مردانگی پیدا شود
هر که از جان بگذرد این رتبه را دارا شود
هوش مصنوعی: مردانگی و شجاعت واقعی در فدا کردن جان نهفته است. کسی که از جان خود بگذرد، به این مقام و مرتبه دست خواهد یافت.
امتحان دوستی در زیر شمشیر بلاست
افتخار عاشقان از سود این سودا شود
هوش مصنوعی: دوستی در زمان سختی و مشکلات واقعیتر میشود و عشق واقعی از این روابط پرمایه و ارزشمند شکل میگیرد.
هر که سرگردان بود چونگو به چوگان محن
باز چون پر کار اندر جای پا بر جا شود
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی گیج و سردرگم باشد، مانند کسی است که در بازی چوگان به خاطر مشکلات و سختیها نمیتواند به خوبی حرکت کند. او باید یاد بگیرد که در موقعیتهای سخت، ثابت و پایدار بماند.
لب معنی را کند هر صورت قرب اختیار
تا مقرب در حریم قرب اوادنی شود
هوش مصنوعی: هر شکلی میتواند معنای عمیقتری داشته باشد، اما برای نزدیک شدن به حقیقت و مقام قرب الهی، باید از ظاهر عبور کرد و به باطن رسید. فقط در این صورت میتوان به درگاه او نزدیک شد.
از حضیض پارگین خاک و تن پوشد نظر
تا ز دریایی برون پر لولو و لالا شود
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر آن است که انسان از پایینترین و عمیقترین نقاط زندگی و مادیت، انرژی و نگاهش را به سمت بالاترین و زیباترین چیزها معطوف میکند. به عبارت دیگر، حتی از دل خاک و سادگی میتوان به کمال و زیباییهای بزرگ دست پیدا کرد.
شورهزار جسم وی از بارش ابر بلا
پر گل و پر سنبل و پر نرگس شهلا شود
هوش مصنوعی: بدن او که خشک و بیروح بود، اکنون با بارش مشکلات و سختیها، پر از گل و گیاهان زیبا مانند سنبل و نرگس میشود و زندگی دوبارهای پیدا میکند.
اسل و اعلایی ار در جنس جنان و تن بود
دور چون آزادگان زین اسفل و اعلا شود
هوش مصنوعی: اگر در جنس پاکی و لطافت باشی، از دنیای پست و پایین دور میشوی و به مرتبهای میرسی که مانند آزادگان زندگی کنی.
جان به جانان میرسد از قابلیت بیسبب
ذره چون خورشید گردد قطره کی دریا شود
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که یک ذره کوچک میتواند به واسطه قابلیتهایش و بدون هیچ دلیلی به مقام و حالت بسیار بزرگتری دست یابد. مانند اینکه یک قطره آب با تلاش و پیشرفت میتواند به دریا تبدیل شود و به اندازهی خورشید درخشان و بزرگ گردد. به عبارت دیگر، انسانها با داشتن قابلیت و استعداد میتوانند به هدفهای بزرگ دست یابند.
همچو مسلم در جهان باید وجود قابلی
تا مگرنایب مناب زاده زهرا شود
هوش مصنوعی: وجود یک فرد شایسته و مستعد در جهان مانند مسلم، لازم است تا شاید فرزندی از زهرا به عنوان جانشین و نماینده به وجود بیاید.
چون حسین فرماندهی خواهد چنین فرمانبری
تا به جای پاز فرمانش بسر پویا شود
هوش مصنوعی: وقتی حسین رهبری خواهد، اطاعت از او به گونهای خواهد بود که جان و زندگی به فرمانش با نشاط و شوق برآید.
نیست ممکن گرچه مدح وی ولی از شوق طبع
باید از نور در ثنایش مطلعی انشا شود
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن نیست که بتوانم او را به خوبی ستایش کنم، اما به خاطر عشق و ذوقی که دارم، باید از نور وجودش شعری بنویسم.
بر جلال و جاه مسلم گر کسی دانا شود
بر سپهر از پله سلم توان بالا شود
هوش مصنوعی: اگر فردی آگاه و دانا شود، میتواند در مقام و ارزش مسلمان به اوج برسد و از پایینترین درجات به عرش آسمانها صعود کند.
روز رزم از کشتن و افکندن بدخواه وی
قابض الارواح را گم هر دو دست و پا شود
هوش مصنوعی: در روز نبرد، وقتی که دشمن را میکشی و به زمین میاندازی، روحگیرنده (فرشته مرگ) هم ممکن است در هر دو دست و پا گم شود.
زیر سم توسن شخ پویه صرصرتکش
توده غبرا غریق لجه خضرا شود
هوش مصنوعی: اگر اسب رزمندهای در حرکت باشد، خاک و گرد و غبار را برمیافشاند و این گرد و غبار در آبهای سبز دریا غرق میشود.
کورد مادرزاد از خاکقدومش غافلست
ورنه از این توتیا بیناتر از بینا شود
هوش مصنوعی: انسانی که از بدو تولد نابینا است، نمیتواند از ویژگیهای خود آگاه باشد. اما اگر به او اجازه داده شود که از طریق تجربه و علم بهرهمند شود، میتواند از افراد بینا نیز درک بهتری پیدا کند.
قصه فردوسی سازد محو از لوح خیال
هر که را از خاکیان کوی او ماوا شود
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار فردوسی قرار گیرد و از او الهام بگیرد، داستانش از ذهنها پاک میشود و در دلها نقش میبندد.
صدق اسلام و مسلمانی ز مسلم بازپرس
تا محقق بر تو این صورت از آن معنی شود
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و شناخت عمیق اسلام و مسلمانی، باید از مسلمانان واقعی پرس و جو کنی تا به آن معنا و حقیقت درونی دست یابی.
هر که خواهد فر احمد با شکوه حیدری
این کرامت را در او بیند وزو جویا شود
هوش مصنوعی: هر کسی که میخواهد عظمت و شکوه حیدر (علی) را ببیند، باید این ویژگی را در او پیدا کند و از او بپرسد.
خالق الاشیا ز خلقش خواست تا پشت حسین
چون پیمبر از علی محکم بر اعدا شود
هوش مصنوعی: خداوند از مخلوقات خود خواست که پشت حسین، مانند پیامبر از علی، در برابر دشمنان محکم و استوار باشند.
از کراماتش عجب نبود اگر از حکم او
منعکس اندر طبیعت خلقت اشیاء شود
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که اگر از دستور او تأثیراتی در طبیعت و آفرینش موجودات مشاهده شود.
ور ز مهر و ماه نور ظلمت روز و شبان
خلد نیران و جهنم جهت الماوی شود
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید و ماه در تاریکی روز و شب و همچنین در بهشت و جهنم، بتواند بهعنوان مقر زندگی قرار گیرد.
یافت از قرب حسین با حق تقرب آن جناب
قطره چون واصل به دریا میشود دریا شود
هوش مصنوعی: کسی که به حسین (ع) نزدیک شود و از مقام او بهرهمند گردد، مانند قطرهای است که وقتی به دریا برسد، خود را در آن حل کرده و تبدیل به دریا میشود.
از شهیدان جست سبقت در شهادت تا به حشر
کسوت السابقون برقد وی زیبا شود
هوش مصنوعی: شهادت را به عنوان یک هدف والای انسانی در نظر بگیریم و از کسانی که جان خود را در این راه میدهند، الگوبرداری کنیم. به این ترتیب، در روز قیامت، با افتخار و زیبایی در جمع افرادی که پیشتاز در این مسیر بودهاند، حاضر خواهیم شد.
ورنه با یک شهر دشمن در غریبی کس ندید
سر به کف در جانفشانی یک تن تنها شود
هوش مصنوعی: اگر کسی در شهری بیگانه با دشمنی روبهرو شود، در آنجا هیچکس را نمیبیند که جان خود را برای نجات یک فرد تنها فدای او کند.
داد در ذیحجه جان در کعبه کوی حسین
تا بلند از همت وی رتبه اضحی شود
هوش مصنوعی: در ماه ذیحجه، جان خود را به عشق و احترام به کعبه و کوی حسین تقدیم میکنم تا از عظمت و اراده او، مقام و جایگاه من در روز قربانی بالا برود.
هیچ مظلومی چو مسلم دیده دوران ندید
قطعه قطعه پیکرش از تیغ سر تا پا شود
هوش مصنوعی: هیچ کسی بهاندازه مسلم، که در آن روزگار مظلوم بود، چنین وضعیت اسفناکی را تجربه نکرد. او اینگونه تکهتکه و بیجان نشد که از سر تا پایش را با تیغ بزنند.
تشنه لب جان داد و میدانست گویا تشنه لب
بر سنان راس عزیز سید بطحا شود
هوش مصنوعی: جان خود را با حالتی پر از عطش فدای عشق کرد و گویی میدانست که این عطش و فداکاری به جایی میرسد که بر گردن عزیزترین شخص، یعنی سید بطحا، سرها میگذارد.
همدلی بر سر نبودش تا ز دست کوفیان
وقت جان داد بوی از درد دل گویا شود
هوش مصنوعی: در کنار نبودن همدل و همراه، وقتی او از دست دشمنان جان داد، بوی درد و رنج دلش نمایان شد.
داشت با باد صبا این گفتگو در زیر تیغ
سوی گلذار جنان چون خواست ره پیما شود
هوش مصنوعی: در زیر سایه درختان گلزار به همراه باد صبا دربارههایی گفتوگو کرد و زمانی که اراده کرد که به راهش ادامه دهد، آماده شد.
کای صباگر بگذری در ملک بطحا از وفا
با حسین بر گوچه از احوال ما جویا شود
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر در سرزمین بطحا بگذرای، از روی وفاداری با حسین (ع) به او بگو که دربارهٔ حال و روز ما خبری بگیرد.
ای پسرعم آرزو بسیار در دل داشتم
بار دیگر دیدهام از دیدنت بینا شود
هوش مصنوعی: ای پسرعم، آرزوهای زیادی در دلم داشتم و حالا که دوباره تو را دیدهام، چشمانم از دیدن تو روشن و بینا شده است.
بیخبر بودم که آخر از نفاق کوفیان
وعده دیدار ما در محشر کبری شود
هوش مصنوعی: من از نیرنگ و خدعه مردم کوفه بیخبر بودم و نمیدانستم که وعده دیدار ما در روز قیامت به سبب این نفاق خواهد بود.
کوفیا بیکس مرا کشتند ترسم یا حسین
زین بتر بیداد ایشان با تو در فردا شود
هوش مصنوعی: در کوفه، بدون کسی به من آسیب رساندند. میترسم که با تو، ای حسین، در فردا بدتر از این ستمها اتفاق بیفتد.
ترسم از بیتابی اطفال و بانک العطش
شور مشحر در زمین کربلا برپا شود
هوش مصنوعی: میترسم که بیتابی کودکان و صدای عطششان در زمین کربلا بههم بریزد و برپا شود.
رو سوی روم و فرنک اما منه پا در عراق
چشم زینب ترسم از داغ تو خون پالا شود
هوش مصنوعی: من به سمت روم و فرانسه میروم، اما قدم را در عراق نمیگذارم؛ چون نگران زینب هستم و از داغ تو میترسم که باعث خونریزی شود.
بر زمین از تیشه بیداد ترسم سرنگون
نخل قد نو جوانان سهی بالا شود
هوش مصنوعی: میترسم که تیشههای ظلم و ستم بر زمین بیفتد و نخلهای جوان و زیبا به سبب این فشار و وحشت سرنگون شوند.
حیف میآید مرا کز داغ مرک اکبرت
خم ز بار محنت غم قامت لیلی شود
هوش مصنوعی: برام دردناک و نگرانکنندهاست که بخاطر تحمل غم و اندوه فقدان تو، قامت زیبا و دلانگیز لیلی نیز خم و شکسته شود.
دست عباس علمدار تو ترسم عاقبت
بهر آب از تن جدا چون شاخه طوبی شود
هوش مصنوعی: میترسم که دست عباس علمدار در نهایت به خاطر آب، از بدنش جدا شود و مانند شاخه درخت طوبی گردد.
ترسم از وصل عروس خویش گردد ناامید
عشرت قاسم عزا در روز عاشورا شود
هوش مصنوعی: میترسم که در پی پیوند با معشوقم ناامید شوم و شادیام به شبی غمانگیز تبدیل گردد، مانند عزاداری در روز عاشورا.
از برای آب ترسم کودک ششماههات
چاک حلقومش ز پیکان بر لب دریا شود
هوش مصنوعی: به خاطر آب میترسم که مبادا گلوی کودک ششماههات به خاطر پیکان دریا بریده شود.
ترسم آخر پیکرت از بعد کشتن تا سه روز
عور و عریان بیفکن در دامن صحرا شود
هوش مصنوعی: میترسم که بعد از کشتن تو، بدن بیپوشش و عریان تو را سه روز در دامن صحرا رها کنند.
ترسم از مهمانی خولیسرت را در تنور
روی خاکستر به طبخ منزل و ماوا شود
هوش مصنوعی: میترسم که مهمانی بیدعوت به خانهام بیاید و مثل غذایی که در تنور روی خاکستر پخته میشود، به سرنوشت بدی دچار شود.
بیم آن دارم که اندر کوفه و شام خراب
عترتت گه در خراب گه به زندان جا شود
هوش مصنوعی: من نگرانم که در کوفه و شام، اهل بیت تو یا در مکانی ویران گیر بیفتند و یا به زندان بروند.
حیف میآید مرا از غنچه لعل لبت
نیلی از چوب جفا چون لاله حمرا شود
هوش مصنوعی: من از اینکه لبهای زیبایت مثل غنچهی سرخ لاله به آبی تبدیل شود، ناراحتم. مثل اینکه چوب جفا بر آنها بیفتد و رنگش را عوض کند.
(صامتا) بر سر چه داری ترسم از این داستان
محشری چون روز محشر در جهان برپا شود
هوش مصنوعی: اینجا چه چیزی را در دل پنهان کردهای که من از پیش آمدن واقعهای بزرگ و هولناک، شبیه روز قیامت، در جهان نگرانم؟
حاشیه ها
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
(باز چون پر کار اندر جای پا بر جا شود) اشتباه است .
(باز چون پرگار اندر جای پا بر جا شود) درست است .
مهدی محبوبی
mahdimahboubi@
1 آبانماه 1399
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
(تا به جای پاز فرمانش بسر پویا شود) اشتباه است
(تا به جای پا ز ِ فرمانش بسر پویا شود) درست است.
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
کورد مادرزاد از خاکقدومش غافلست
(خاک ِ قدومش)
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
کسوت السابقون برقد وی زیبا شود
)بر قد ِ وی )
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
ترسم از بیتابی اطفال و بانک العطش
( بانگ ) درسته
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
رو سوی روم و فرنک اما منه پا در عراق
(فرنگ) درسته
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
حیف میآید مرا کز داغ مرک اکبرت
(مرگ) درسته
1399/08/22 01:10
مهدی محبوبی
ترسم از مهمانی خولیسرت را در تنور
( خولی سرت ) درست است