شمارهٔ ۲ - در مدح امام العصر خاتم الاوصیا عجلالله تعالی فرجه
که خفته اندرین قالب که باشد اندرین ماوی
که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا
گهی پوشد به جسم طیلسان «سولت نفسی»
گهی بخشد شرف بر قدم از تشریف کرمنا
گهی روشن کند دل از ید و بیضاء موسایم
گهی سازد چه فرعون ادعای ربکم اعلا
دهد در کسوت جم گه قلم خود را چو اهریمن
گهی از رب هب لی چون سلیمان برکشد آوا
گهی گوید بیاض طلعت نیکان بود نیکو
گهی گوید سوادزلف حورالعین بود زیبا
گهی گوید برو تا کعبه مقصود از خشکی
گهی گوید مترس از غرق و رو کن جانب دریا
بود عمری کزین جمعیت ضدین از هر سو
شدم دنبال قول عمرو و بکر و زیدرا پویا
نه از فتوای این گردید لختی کام جان شیرین
نه از غوغای آن شد ذره مغز خرد پیدا
سر تسلیم بنهادم به خاک قبله طاعت
کشیدم از دل سوزان نعیر «رب سلمنا»
خدنک «ربکم ادعونی» آمد بر نشان یعنی
نوید استجابت یافتم از ایزد یکتا
همانا گشتم از الهام ربانی چنین ملهم
که ای سلطان ملک جهل و شاه کشور سودا
چرا در تیه حیرت مانده حیران و سرگردان
نمیبینی مگر شمع هدایت درکف موسی
زند کوس جهان شادی بر او رنگ جهانشاهی
که قائم بر وجود وی بود دنیا و مافیها
امام عصر و ختم اوصیا شاهی که میباشد
به دفتر خانه ایجاد نامش اولین طغری
ولی حضرت دادار و مه کعبه و زمزم
سمی احمد مختارشاه یثرب و بطحا
اساس شرع و منهاج طریقت مقتدای دین
سپهر مجد و منشاء حقیقت عائی اشیا
کتاب خلقت کون و مکان را اولین مطلع
سودا انبیا و اولیا آخرین انشا
شه دجال کش ویران کن معموره بدعت
امام بت شکن درهم نورد عزت عزی
نسیم رحمت حق شعله قهر خداوندی
علیم سر مطلق راز دان وحی ما او حی
ز نقش کلک نقاش ازل در صفحه هستی
چنین صورت نخواهد یافت تا شام ابد اجرا
عباد الله را معبود در ملک عبودیت
نموده قامت موزون دو تا در سجده یکتا
الا ای شمه طاق هدایت چند در راهت
بماند باز چشم انظار بنده و مولی
گرفت ظلمت خفاش شرق و غرب عالم را
نهان تا کی بزیر ابر باید بیضه بیضا
خلل افتاد در ارکان شرع و پایه ملت
به غیر از اسمی از اسلام نبود در جهان بر جا
معطل مانده حکم ایزد و امر نبی چندان
که نبود امتیازی در میان مومن و ترسا
نموده مندرس کار نبوت را و افکنده
به دعوای ریاست هر طرف نومفیان غوغا
ز بس احکام ناشایسته ز اقلامشان جاری
زمین از خون ناحق سرخ شد چون لاله حمرا
حسام انتقامت چند ماند در نیام آخر
جهان شد سر به سر ویران از این قضات بیپروا
به اولاد علی کردند ظلمی آل مرجانه
که افتاد از زبانها نام خون ناحق یحیی
فتاده گوشوار راست از عرش خدا یعنی
حسن را کرد از زهر بلا خونین جگر اسما
برای حفظ ملک عاریت آخر معاویه
حسن را کشته و ننمود از روز جزا پروا
ز بعد مرگ غیر مجبتی کی گشته مظلومی
تنش سوراخ از پیکان ظلم زمره اعدا
چرا کردند از فن جوار جد خود منعش
مگر در شان وی نازل نشد حکم ذوی القربی
سه روز افتاد اندر کربلا بعد از حسن به یسر
تن صدپاره جدت حسین در دامن صحرا
به یاری تا کشد در وقت جان دادن ز غمخواری
عزیز مصطفی را رو به سوی قبله دست و پا
نه دلسوزی که گوید ابن سعد نامسلمان را
مکن پامال اسباب پیکر پرورده زهرا
پی ننگ عرب این بس که آخر کهنه پیراهن
نمودند از تن سبط رسول هاشمی یغما
این ای صاحب عصر و زمان کز معصیت(صامت)
شده آهش جهان افروز اشک دید طوفان را
چه باشد کز نگاه کیمیا آثار خودسازی
بحاس پیکر او را اخلاص از آذر عقبی
شمارهٔ ۱ - مثنوی در مدح شفیعه روز جزا فاطمه زهرا(س): ای گرامی دخت سالار اممشمارهٔ ۳ - در نصیحت و وقایع سر مسلم(ع): دلا تا چند جویی عزت و اقبال دوران را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که خفته اندرین قالب که باشد اندرین ماوی
که گه خواند سوی دینم گهی راند سوی دنیا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در این بدن که در خواب است، چه کسی وجود دارد که در این مکان زندگی میکند؟ گاهی به مسائل دینی روی میآورد و گاهی به امور دنیوی مشغول میشود.
گهی پوشد به جسم طیلسان «سولت نفسی»
گهی بخشد شرف بر قدم از تشریف کرمنا
هوش مصنوعی: گاهی لباس فاخر به بدن میپوشاند تا برازندگی نفس را نشان دهد، و گاهی با بزرگواری و کرامت خود، به قدمش افتخار و شرف میبخشد.
گهی روشن کند دل از ید و بیضاء موسایم
گهی سازد چه فرعون ادعای ربکم اعلا
هوش مصنوعی: گاهی دل من را از نور و روشنی موسای کلیمی پر میکند و گاه دیگر، خود را به اندازهای بزرگ میبینم که مانند فرعون به قدرت و برتری خود ادعایی میکنم.
دهد در کسوت جم گه قلم خود را چو اهریمن
گهی از رب هب لی چون سلیمان برکشد آوا
هوش مصنوعی: در زمانهایی خاص، مثل جمشید که در پوشش اوست، گاهی قلم خود را به مرگ و بدی میدهد و گاهی مانند سلیمان، با قدرت و آوازش در میآید و همه چیز را تحت کنترل قرار میدهد.
گهی گوید بیاض طلعت نیکان بود نیکو
گهی گوید سوادزلف حورالعین بود زیبا
هوش مصنوعی: هر از گاهی گفته میشود که روشنایی چهره نیکان به زیبایی است و گاهی دیگر گفته میشود که سیاهی زلف حورالعین زیباست.
گهی گوید برو تا کعبه مقصود از خشکی
گهی گوید مترس از غرق و رو کن جانب دریا
هوش مصنوعی: گاهی به تو میگوید که به سوی کعبه برو تا به مقصد برسی، و در زمانی دیگر میگوید نترس از غرق شدن و به سوی دریا برو.
بود عمری کزین جمعیت ضدین از هر سو
شدم دنبال قول عمرو و بکر و زیدرا پویا
هوش مصنوعی: سالها در میان مخالفان و موافقان، به دنبال مستندات و گفتارهای مختلف از افراد مختلف مانند عمرو، بکر و زید بودم.
نه از فتوای این گردید لختی کام جان شیرین
نه از غوغای آن شد ذره مغز خرد پیدا
هوش مصنوعی: نه از نظری که در مورد لختی زندگی شیرین من میباشد، به تردید افتادم و نه از شلوغی و هیاهویی که در آنجا وجود دارد، به اندیشه و عقل خود شک کردم.
سر تسلیم بنهادم به خاک قبله طاعت
کشیدم از دل سوزان نعیر «رب سلمنا»
هوش مصنوعی: به نشانهی اطاعت و تسلیم، سرم را به خاک گذاشتهام و با دل پر از آتش و اشتیاق، فریاد میزنم: «پروردگارا، به ما آرامش عطا کن.»
خدنک «ربکم ادعونی» آمد بر نشان یعنی
نوید استجابت یافتم از ایزد یکتا
هوش مصنوعی: خدای شما فرموده است که مرا بخوانید و من پاسختان میدهم. این بدان معناست که من از خداوند یکتا نوید شنیدم که دعاهایم مستجاب خواهد شد.
همانا گشتم از الهام ربانی چنین ملهم
که ای سلطان ملک جهل و شاه کشور سودا
هوش مصنوعی: من به الهام الهی بر این آگاهی رسیدم که تو، ای صاحب سرزمین نادانی و پادشاه دنیای خیال و آرزو، در واقعیت چه جایگاهی داری.
چرا در تیه حیرت مانده حیران و سرگردان
نمیبینی مگر شمع هدایت درکف موسی
هوش مصنوعی: چرا در این بیراهه حیرت و سردرگمی ماندهای؟ آیا جز شمع هدایت که در دست موسی باشد، چیز دیگری نمیبینی؟
زند کوس جهان شادی بر او رنگ جهانشاهی
که قائم بر وجود وی بود دنیا و مافیها
هوش مصنوعی: زندگی او همانند طنین شادمانی است. سرزمینی که رنگ و بوی شاهی دارد، یگانه وجودش موجب حیات و موجودیت دنیا و همه چیزهای آن است.
امام عصر و ختم اوصیا شاهی که میباشد
به دفتر خانه ایجاد نامش اولین طغری
هوش مصنوعی: امام عصر، آخرین پیشوای معصوم و جانشینان او، کسی است که در مقام سلطنت قرار دارد و نام او به عنوان اولین در دفتر ثبت شده است.
ولی حضرت دادار و مه کعبه و زمزم
سمی احمد مختارشاه یثرب و بطحا
هوش مصنوعی: ولی خداوند و منبع نور و کعبه و چشمه زَمزم، همان پیامبر بزرگوار احمد، مختار و شخصیت مهم شهر یثرب و سرزمین بطحا است.
اساس شرع و منهاج طریقت مقتدای دین
سپهر مجد و منشاء حقیقت عائی اشیا
هوش مصنوعی: بنیاد قوانین دین و روش طریقت، الگوی دیانت و منبع واقعیات موجود در عالم است.
کتاب خلقت کون و مکان را اولین مطلع
سودا انبیا و اولیا آخرین انشا
هوش مصنوعی: کتاب خلقت جهان و فضا، آغازین نشانه از اندیشههای انبیا و اولیا، و آخرین بیان و نوشتهٔ آنهاست.
شه دجال کش ویران کن معموره بدعت
امام بت شکن درهم نورد عزت عزی
هوش مصنوعی: ای پادشاه، این دجال را نابود کن و این شهر را که بر اثر بدعتها و اعتقادات نادرست ویران شده، دوباره آباد کن. تو ای امام، بتشکن، با عزت و قدرت خود، تمام ظلم و فساد را در هم بشکن.
نسیم رحمت حق شعله قهر خداوندی
علیم سر مطلق راز دان وحی ما او حی
هوش مصنوعی: نسیم رحمت خداوند، موجب آرامش و رهایی از خشم و قهری است که از دانش بالای او نشأت میگیرد. او که سرمنشأ تمام رازهاست و از حقیقت وحی آگاه است، همیشه در حال زندگیست.
ز نقش کلک نقاش ازل در صفحه هستی
چنین صورت نخواهد یافت تا شام ابد اجرا
هوش مصنوعی: این شعر بیان میکند که هیچ چیزی در زندگی و هستی نمیتواند به زیبایی و عظمت نقش آفرینی خالق ازل باشد. هیچ تصویری نمیتواند تا ابد به این زیبایی تکرار شود و تنها یک بار در این جهان وجود دارد.
عباد الله را معبود در ملک عبودیت
نموده قامت موزون دو تا در سجده یکتا
هوش مصنوعی: خدای بندگانش را در جهان بندگی قرار داده و اندام موزون آنها را در حال سجده به یکتایی خود میسازد.
الا ای شمه طاق هدایت چند در راهت
بماند باز چشم انظار بنده و مولی
هوش مصنوعی: ای بوی خوش هدایت، چقدر در راه تو باقی مانده است؟ همچنان چشم امید بندگان به تو و مولایشان است.
گرفت ظلمت خفاش شرق و غرب عالم را
نهان تا کی بزیر ابر باید بیضه بیضا
هوش مصنوعی: ظلمت و تاریکی مانند خفاش در شرق و غرب جهان پنهان شده است. آیا تا کی باید در زیر ابرها به انتظار روشنایی بنشینیم؟
خلل افتاد در ارکان شرع و پایه ملت
به غیر از اسمی از اسلام نبود در جهان بر جا
هوش مصنوعی: در اصول دین و بنیادهای جامعه دچار مشکل و تزلزل شدهایم و تنها چیزی که از اسلام در جهان باقی مانده، صرفاً نام آن است.
معطل مانده حکم ایزد و امر نبی چندان
که نبود امتیازی در میان مومن و ترسا
هوش مصنوعی: حکم خداوند و دستور پیامبر به خاطر نبود تفاوتی میان مؤمنان و غیرمؤمنان به تأخیر افتاده است.
نموده مندرس کار نبوت را و افکنده
به دعوای ریاست هر طرف نومفیان غوغا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پیامبری که باید هدایت و راهنمایی کند، دچار ضعف و بیتوجهی شده و در عوض، رقابتهای سیاسی و دعواهای ریاستی در اطرافش بسیار زیاد شده است. در این اوضاع، افراد نادان و تازهکار در همه جا سر و صدا و هیاهو به راه انداختهاند.
ز بس احکام ناشایسته ز اقلامشان جاری
زمین از خون ناحق سرخ شد چون لاله حمرا
هوش مصنوعی: به دلیل بیعدالتیهایی که از سوی برخی قشرها انجام میشود، زمین به خاطر خونهای بیگناه به رنگ قرمز درآمده است، مانند گلهای لالهی قرمز.
حسام انتقامت چند ماند در نیام آخر
جهان شد سر به سر ویران از این قضات بیپروا
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمانده تا انتقام حسام به نتیجه برسد و نهایتاً دنیا به طور کامل از این داوران بیپروا ویران خواهد شد.
به اولاد علی کردند ظلمی آل مرجانه
که افتاد از زبانها نام خون ناحق یحیی
هوش مصنوعی: از ظلمی که به فرزندان علی روا داشتند، نام یحیی به ناحق بر زبانها افتاد.
فتاده گوشوار راست از عرش خدا یعنی
حسن را کرد از زهر بلا خونین جگر اسما
هوش مصنوعی: گوشوارهای که از عرش خدا افتاده، نشاندهندهی زیبایی و مقام حسنی است که به واسطهی مصیبتها و بلاها، دل اسما دچار درد و رنج شده است.
برای حفظ ملک عاریت آخر معاویه
حسن را کشته و ننمود از روز جزا پروا
هوش مصنوعی: برای حفظ موقعیت و سلطهاش، معاویه به قتل حسن دست زد و نبودن ترسی از روز جزا را نشان داد.
ز بعد مرگ غیر مجبتی کی گشته مظلومی
تنش سوراخ از پیکان ظلم زمره اعدا
هوش مصنوعی: پس از مرگ، کسی غیر از آن که به ناچار مستحق باشد، مظلوم نخواهد بود، هنگامی که بدنش از تیرهای ظلم دشمنان پر از زخم است.
چرا کردند از فن جوار جد خود منعش
مگر در شان وی نازل نشد حکم ذوی القربی
هوش مصنوعی: چرا اینگونه مانع شدند از فن و هنر جد خود، مگر اینکه این حکم در مورد او در شأن نزدیکان او نازل نشده است؟
سه روز افتاد اندر کربلا بعد از حسن به یسر
تن صدپاره جدت حسین در دامن صحرا
هوش مصنوعی: سه روز بعد از شهادت حسن، حسین به میدان کربلا آمد و در دشت، بدنش که از تیر و نیزه پر از زخم بود، افتاد.
به یاری تا کشد در وقت جان دادن ز غمخواری
عزیز مصطفی را رو به سوی قبله دست و پا
هوش مصنوعی: در زمان مرگ، به یاری خدا، از شدت اندوه، به سمت قبله نگاه کن و دست و پا بزن.
نه دلسوزی که گوید ابن سعد نامسلمان را
مکن پامال اسباب پیکر پرورده زهرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوعی اشاره میکند که نشاندهنده اهمیت احترام به شخصیتها و افراد با ارزش است. او به کسی اشاره میکند که ممکن است دلسوزانه به دیگران توصیه کند که به کسی آسیب نرسانند، و این شخص فقط به خاطر نامی که دارد، میخواهد که به حقوق و شخصیت دیگران احترام گذاشته شود. به ویژه به شخصیتی اشاره میشود که به دلیل پیوندش با زهرا، بایستی مورد احترام و محافظت قرار گیرد. در واقع، این کلمات نشاندهنده نیاز به حفظ حرمت و احترام به انسانها و مقامهای معنوی است.
پی ننگ عرب این بس که آخر کهنه پیراهن
نمودند از تن سبط رسول هاشمی یغما
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عربها به خاطر ننگ و عیب زندگی خود، آخرین لباس و پیرایه را از تن فرزند پیامبر (س)، که هاشمی و محترم است، دزدیده و به سرقت بردند. این عمل نشاندهندهٔ سبکی و بیاحترامی آنها به مقام پیامبری و نسل اوست.
این ای صاحب عصر و زمان کز معصیت(صامت)
شده آهش جهان افروز اشک دید طوفان را
هوش مصنوعی: ای صاحب عصر و زمان، تو که از گناه دوری کردهای و آهات مانند شعلهای روشنایی میبخشد، دیدگانت پر از اشک و مانند طوفانی است که غم و اندوه را به نمایش میگذارد.
چه باشد کز نگاه کیمیا آثار خودسازی
بحاس پیکر او را اخلاص از آذر عقبی
هوش مصنوعی: شاید آنچه در نگاه کیمیا وجود دارد، نشانههایی از خودآرایی و ساختن وجود اوست که با خلوص از آتش سختیهای گذشته شکل گرفته است.
حاشیه ها
1399/03/17 16:06
سلام
این اصلاحات به نظرم باید انجام بشه
بیت 7 مصرع دوم: راه پویا
بیت 17 مصرع دوم: سواد انبیا
بیت 26 مصرع دوم: نومفتیان
بیت 33 مصرع اول: از دفن
بیت 36 مصرع دوم: اسبان
بیت 37 مصرع اول: به نظر باید الا ای باشه