شمارهٔ ۳۳ - مسمط غرا در شرح حدیث کساء
بشنو اگرت هست به سر شور تولی
کز لطف خداوند تبارک و تعالی
بر آل کسا داده چنین رتبه والا
واندر سر ایشان بنهاد افسر لولا
تا فاش شود در نظر بنده و مولا
کاین سلسله را شیوه فضل است مسلم
شد راوی این نغز خبر دخت پیمبر
اینگونه که یک روز پدر آدم از در
فرمود که ای طاهره طهر مطهر
برخیز و کسای پدر خویش بیاور
آوردم و در زیر عبا گشت مستر
آنگونه که در ابر نهان نیر اعظم
آنگاه حسن شد ز در حجره نمودار
با فاطمه بسرود که ای مام وفادار
بر شامه رسد رایحه احمد مختار
شد هادی وی فاطمه برسید ابرار
بگرفت از آن کعبه تحقیق حسن بار
با ختم رسل زیر کسا آمده همدم
آمد ز در آنگاه نهنگ یم عرفان
شاه شهداء واسطه عالم امکان
مستفسر آن رایحه شد وز سر احسان
رخصت طلبید از نبی و خرم و خندان
بنشست به دامانش چون گل به گلستان
جا کرد در آغوشش چون سکه به درهم
پس شیر خدا ماحصل سوره والطور
کش خوانده به تمثال خدا نور علی نور
آمد بدر حجره علی خرم و مسرور
از نگهت آن بوی سبب جست به دستور
با صدر امم زیر کسا آمده مستور
شد شاد شه ابطحی از وصل پسر عم
خاتون قیامت چو به ایشان نظر انداخت
از دیده ز مهجوری یاران گهر انداخت
نزد پدر از شوق کسا پرده برانداخت
وز فرط تضرع بدل وی شرر انداخت
شد داخل آن حلقه وز آن حلقه در انداخت
نور رخشان شعشعه تا عرش معظم
آن لحظهبه سکان سما غلغله افتاد
جستند ز ایزد سوی آن پنج تن ارشاد
از مصدر عزت ملک العرش ندا داد
کین فاطمه است و در و شوی و دو اولاد
این پنج نبودند اگر باعث ایجاد
نه بود فلک نی ملک و عالم و آدم
پس روح الامین اذن طلب کرد ز داور
آمد به زمین سود جبین نزد پیمبر
کی واسطه واجب و ممکن چه شود گر
جبریل به پای تو نهد زیر کسا سر
رخصت چو ز سلطان رسل کرد میسر
پیوست بایشان چو یکی قطره که بابم
تا گردش ایام چه در مد نظر داشت
و ز خصمی این پنج تن آخر چه بشر داشت
از خستن دندان نبی چشم گهر داشت
بشکستن پهلوی بتولش به نظر داشت
از فرق علی آرزوی شق قمر داشت
پس کرد حسن را ز چه رو خون جگر از سم
شاه شهدا را به هواخواهی اشرار
آواره نمود از حرم احمد مختار
در کرب و بلا برده در آن وادی خونخوار
از مرگ جوانان و غم یاور و انصار
وز داغ علی اکبر و عباس علمدار
چون عرش برین کرد قدش را از الم خم
ببرید سرش را ز بدن شمر به بیباک
زهرا و علی و حسن و خواجه لولاک
آمد به سلام تن آن کشته صد چاک
میکرد نبی نوحه و میریخت به سر خاک
میگفت که ای روشنی انجم و افلاک
کشتند تو را تشنه لب و دل به دو صد غم
لبیک کنان جست ز جا آن تن بیسر
ملحق به تنش شد سر و در نزد پیمبر
افشاند سرشک بصر و کرد فغان سر
کی جد گرامی به من غمزده بنگر
کاورده مرا امت بیباک چه بر سر
کردند ادا اجر رسالت همه با هم
بعد از تو ز حق تو رعایت ننمودند
مردان مرا طعمه شمشیر نمودند
اموال مرا دست به تاراج گشودند
معجر ز سر زینب و کلثوم ربودند
بر داغ من از کشتن اطفال فزودند
ببریده شد انگشت من آخر پی خاتم
پس فاطمه از بهر شکایت ببر باب
از خون جگرکرد به دامن گهر ناب
کی باب ببین حال حسین من بیتاب
این بود جزای من و حق تو ز احباب
کاخر جگر تشنه و عطشان به لب آب
کردند جدا سر ز تنش دیده پر نم
اذنم بده ای باب که با دیده خونین
از خون حسین گیسوی خود سازم رنگین
فرمود چنین فاطمه را ختم نبیین
تو پنجه گیسو بنمارنگ نگارین
تا سرخ کنم ریش خود از خون من غمگین
(صامت) مزن اینقدر به جان شعله ماتم
شمارهٔ ۳۲ - خطبه حضرت سید سجاد(ع) در شام خراب: کرد در شام چو جا عترت سلطان انامشمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها: باز شد جبریل عرفان مرکز دل را نزیل
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بشنو اگرت هست به سر شور تولی
کز لطف خداوند تبارک و تعالی
هوش مصنوعی: اگر در دل تو شوری هست، گوش کن که این از لطف خداوند بزرگ است.
بر آل کسا داده چنین رتبه والا
واندر سر ایشان بنهاد افسر لولا
هوش مصنوعی: در مورد خاندان کساء (خاندان پیامبر اسلام) چنین مقام و مرتبهای عطا شده که بر سر آنان تاج و افسر گذاشتهاند.
تا فاش شود در نظر بنده و مولا
کاین سلسله را شیوه فضل است مسلم
هوش مصنوعی: برای اینکه در نظر من و خداوند معلوم شود، این امر را مسلم بدان که این زنجیره دارای روش و فضیلت است.
شد راوی این نغز خبر دخت پیمبر
اینگونه که یک روز پدر آدم از در
هوش مصنوعی: راوی خبر زیبای دختر پیامبر را اینگونه بازگو کرد که روزی پدر آدم از در وارد شد.
فرمود که ای طاهره طهر مطهر
برخیز و کسای پدر خویش بیاور
هوش مصنوعی: فرمود که ای پاک و پاکیزه، برخیز و لباس پدر خود را بیاور.
آوردم و در زیر عبا گشت مستر
آنگونه که در ابر نهان نیر اعظم
هوش مصنوعی: من او را به خانه بردم و در زیر عبا پنهان کردم، به گونهای که مانند نوری که در ابرها پنهان است، نا محسوس و عاری از نمایان بودن شد.
آنگاه حسن شد ز در حجره نمودار
با فاطمه بسرود که ای مام وفادار
هوش مصنوعی: بعد از آن حسن از در اتاق بیرون آمد و با فاطمه به گفتگو پرداخت و او را مام وفادار خواند.
بر شامه رسد رایحه احمد مختار
شد هادی وی فاطمه برسید ابرار
هوش مصنوعی: بوی خوش پیامبر به مشام میرسد. او راهنما شد و فاطمه، دخترش، به جمع نیکان و خوبان پیوست.
بگرفت از آن کعبه تحقیق حسن بار
با ختم رسل زیر کسا آمده همدم
هوش مصنوعی: از آن کعبه که نشانهی حقیقت و زیبایی است، محبت و دوستی به وجود آمده است، و پیامبر آخرالزمان نیز در زیر همین پرده، به همراهي با بزرگان، حاضر شده است.
آمد ز در آنگاه نهنگ یم عرفان
شاه شهداء واسطه عالم امکان
هوش مصنوعی: وقتی نهنگی که نماد عرفان است وارد میشود، نشان از حضور شاه شهداء و واسطهای در جهان ممکنات دارد. این ورود به دنیای معنا و حقیقت اشاره میکند.
مستفسر آن رایحه شد وز سر احسان
رخصت طلبید از نبی و خرم و خندان
هوش مصنوعی: آن شخص از بوی خوشی که به مشامش رسیده بود، شگفتزده شد و از پیامبر درخواستی کرد تا با مهربانی اجازهای به او بدهد و در حالت شادی و سروری قرار گیرد.
بنشست به دامانش چون گل به گلستان
جا کرد در آغوشش چون سکه به درهم
هوش مصنوعی: نشسته بر دامان او مانند گلی در باغ، و در آغوشش جا گرفته همچون سکهای در کنار دیگر سکهها.
پس شیر خدا ماحصل سوره والطور
کش خوانده به تمثال خدا نور علی نور
هوش مصنوعی: شیر خدا، به عنوان یک مظهر از قدرت و زیبایی، تجسمی از نور خداوندی است که در قرآن در سورهی والطور به تصویر کشیده شده و نشاندهنده نورانی بودن و برتری وجود اوست.
آمد بدر حجره علی خرم و مسرور
از نگهت آن بوی سبب جست به دستور
هوش مصنوعی: علی با شادی و خوشحالی وارد حجره شد و بوی خوشی از نگاهش به مشام میرسید، به طوری که دل هر بینندهای را به خود جذب میکرد.
با صدر امم زیر کسا آمده مستور
شد شاد شه ابطحی از وصل پسر عم
هوش مصنوعی: با آمدن معروفترین و برترین افراد زیر عبا، شادابی و خوشحالی به ابطحی دست داده است، زیرا او به وصال پسر عمش رسیده است.
خاتون قیامت چو به ایشان نظر انداخت
از دیده ز مهجوری یاران گهر انداخت
هوش مصنوعی: زمانی که خاتون قیامت به آنها نگاهی انداخت، به خاطر دوری و غیبت یاران، اشکی از چشمانش ریخت.
نزد پدر از شوق کسا پرده برانداخت
وز فرط تضرع بدل وی شرر انداخت
هوش مصنوعی: در نزد پدر، از شدت شوق، پرده را کنار زد و از روی ناله و زاری، احساسات خود را به او نشان داد.
شد داخل آن حلقه وز آن حلقه در انداخت
نور رخشان شعشعه تا عرش معظم
هوش مصنوعی: در آن دایره وارد شدم و از آن دایره نوری درخشان منتشر شد که تا بلندای عرش الهی را روشن کرد.
آن لحظهبه سکان سما غلغله افتاد
جستند ز ایزد سوی آن پنج تن ارشاد
هوش مصنوعی: در آن لحظه، در آسمان سر و صدایی به پا شد و به سمت پنج تن آل عباء هدایت شدند.
از مصدر عزت ملک العرش ندا داد
کین فاطمه است و در و شوی و دو اولاد
هوش مصنوعی: از بلندای عرش، صدایی به گوش رسید که فاطمه، همسر و فرزندانش, با عظمت و احترام ویژهای مورد شناسایی و بزرگداشت قرار گرفتهاند.
این پنج نبودند اگر باعث ایجاد
نه بود فلک نی ملک و عالم و آدم
هوش مصنوعی: اگر نبود آن نه که سبب ایجاد است، هیچیک از این پنج وجود نداشتند؛ نه آسمان، نه زمین، نه جهان و نه انسان.
پس روح الامین اذن طلب کرد ز داور
آمد به زمین سود جبین نزد پیمبر
هوش مصنوعی: فرشته وحی از خداوند اجازه گرفت و به زمین آمد تا پیام را به پیامبر برساند.
کی واسطه واجب و ممکن چه شود گر
جبریل به پای تو نهد زیر کسا سر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که میان خداوند واجب و مخلوقات ممکن هیچ ارتباطی نیست. حتی اگر فرشتهای بزرگ و مقدس مانند جبریل هم خودش را در خدمت تو قرار دهد، این ارتباط و ارتباطات معنوی نمیتواند تغییر کند.
رخصت چو ز سلطان رسل کرد میسر
پیوست بایشان چو یکی قطره که بابم
هوش مصنوعی: زمانی که اجازه از پادشاه پیامبران به من داده شد، به آنها ملحق شدم؛ مثل یک قطره آب که به دریا میپیوندد.
تا گردش ایام چه در مد نظر داشت
و ز خصمی این پنج تن آخر چه بشر داشت
هوش مصنوعی: چه چیزی در نظر ایام گذشته باشد و از دشمنی این پنج نفر، انسان چه بهرهای برده است؟
از خستن دندان نبی چشم گهر داشت
بشکستن پهلوی بتولش به نظر داشت
هوش مصنوعی: به خاطر خستگی و درد دندان، پیامبر با دیدن زیبایی و ظرافت حضرت فاطمه، احساس شگفتی و عشق میکند. او به نظارهی زیباییاش مینشیند و از محبت و احترام نگاه میکند.
از فرق علی آرزوی شق قمر داشت
پس کرد حسن را ز چه رو خون جگر از سم
هوش مصنوعی: علی از بالای سرش آرزو داشت که قمر را بشکافد، اما از حسن پرسید که چرا خون دل خورد.
شاه شهدا را به هواخواهی اشرار
آواره نمود از حرم احمد مختار
هوش مصنوعی: شاه شهیدان به خاطر حمایت از بدخواهان، از حرم احمد مختار رانده شد.
در کرب و بلا برده در آن وادی خونخوار
از مرگ جوانان و غم یاور و انصار
هوش مصنوعی: در مکانی که جنگ و خونریزی بر پا است، جوانان به خاطر فداکاری و کمک دوستان و یاران خود جان خود را از دست میدهند و غم و اندوه زیادی در دلها به جا میگذارد.
وز داغ علی اکبر و عباس علمدار
چون عرش برین کرد قدش را از الم خم
هوش مصنوعی: از شدت غم و اندوه ناشی از فقدان علی اکبر و عباس علمدار، قامت او همچون عرش رضوان به سمت بالا رفته است.
ببرید سرش را ز بدن شمر به بیباک
زهرا و علی و حسن و خواجه لولاک
هوش مصنوعی: سرش را از بدن جدا کنید، ای شمر، چون زهرا و علی و حسن و خواجه لولا، بیپروا و بیملاحظهاند.
آمد به سلام تن آن کشته صد چاک
میکرد نبی نوحه و میریخت به سر خاک
هوش مصنوعی: یک کشتهی پراکنده در میدان جنگ به سلام و دعوت نبی به سوی او آمد، و نبی در حال نوحهخوانی، خاک را بر سر میریخت و اشک میریخت.
میگفت که ای روشنی انجم و افلاک
کشتند تو را تشنه لب و دل به دو صد غم
هوش مصنوعی: او میگفت ای نور و روشنی آسمانها، تو را در حالی که تشنه و غمگین بودی، از بین بردند.
لبیک کنان جست ز جا آن تن بیسر
ملحق به تنش شد سر و در نزد پیمبر
هوش مصنوعی: با شتاب و شوق، آن بدن بیسر از جایش خارج شد و به سرش پیوست و در حضور پیامبر قرار گرفت.
افشاند سرشک بصر و کرد فغان سر
کی جد گرامی به من غمزده بنگر
هوش مصنوعی: چشمم اشک میریزد و فریاد میزنم، ای سرور عزیز، به من که غمگین و دلتنگ هستم نگاه کن.
کاورده مرا امت بیباک چه بر سر
کردند ادا اجر رسالت همه با هم
هوش مصنوعی: مردم بیپروای زمانه با من چه کردند! تمام تلاشها و زحماتم برای انجام رسالت را نادیده گرفتند و به یکباره همه چیز را زیر پا گذاشتند.
بعد از تو ز حق تو رعایت ننمودند
مردان مرا طعمه شمشیر نمودند
هوش مصنوعی: بعد از تو مراقبتم نکردند و مردان، مرا شکار شمشیرهایشان قرار دادند.
اموال مرا دست به تاراج گشودند
معجر ز سر زینب و کلثوم ربودند
هوش مصنوعی: مال و اموال من را به غارت بردند و حجاب زینب و کلثوم را از سرشان بردند.
بر داغ من از کشتن اطفال فزودند
ببریده شد انگشت من آخر پی خاتم
هوش مصنوعی: تأثیر قربانی شدن کودکان بر زخم من بیشتر شد و در نهایت انگشتم برای برداشتن انگشتری قطع گردید.
پس فاطمه از بهر شکایت ببر باب
از خون جگرکرد به دامن گهر ناب
هوش مصنوعی: پس فاطمه به خاطر اینکه شکایتش را مطرح کند، به سمت پدر میرود و از دل شکستۀ خود که به درد و رنجش دچار است، با تمام احساساتش صحبت میکند و در دلش اشک و درد را میپروراند.
کی باب ببین حال حسین من بیتاب
این بود جزای من و حق تو ز احباب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وضع و حال حسین نشاندهندهی بیقراری و اضطراب اوست و این وضعیت جزای عملکرد و رفتار او و حقی است که بر گردن محبت و دوستی دیگران دارد. به نوعی به ارتباط عاطفی عمیق او با دیگران اشاره دارد.
کاخر جگر تشنه و عطشان به لب آب
کردند جدا سر ز تنش دیده پر نم
هوش مصنوعی: در آخر، کسی که به شدت تشنه و بی آب بود، را در کنار آب تنها گذاشتند و او با چشمانی پر از اشک از دنیا رفت.
اذنم بده ای باب که با دیده خونین
از خون حسین گیسوی خود سازم رنگین
هوش مصنوعی: اجازه بده ای پدر که من با چشمان پر از اشک از خون حسین، موهایم را رنگین کنم.
فرمود چنین فاطمه را ختم نبیین
تو پنجه گیسو بنمارنگ نگارین
هوش مصنوعی: فاطمه، خاتم پیامبران به تو فرمان داد که گیسوانت را به رنگ زیبا بیارایی.
تا سرخ کنم ریش خود از خون من غمگین
(صامت) مزن اینقدر به جان شعله ماتم
هوش مصنوعی: تا زمانی که خون من باعث سرخی ریشم شود، از غم و اندوه خود کم کن و اینقدر به جان من زخم نزن.