گنجور

شمارهٔ ۳۴ - در مدح صدیقه طاهره سلام الله علیها

باز شد جبریل عرفان مرکز دل را نزیل
ز آسمان عزم راسخ بهر اثبات و دلیل
در وجوب مدحت محبوبه رب جلیل
بدر افلاک جلالت صدر احفاد خلیل
شمه ایوان عصمت بضعه خیرالانام
دره الناج کرامت گوهر بحر حیا
فخر خیرات حسان نوظهور کبریا
همسر مولی الموالی دخت ختم انبیا
آن که داد از بدو عالم انتظار ماسوا
از وجو فایزالجودش خدای لاینام
حضرت ام الائمه فاطمه ارکان جود
مصدر خلعت زلال منبع بحر وجود
معنی عصمت کمال رحمت حی و دود
علت اشیاء غرض از هستی بود و نبود
ذخر ابناء مکرم فخر ابناء عظام
ماه برقع دار خورشید رخ زیبای او
پرده داری آفتاب از پرتو سیمای او
لولو دریای وحدت گوهر والای او
گر علی ابن ابیطالب نبد همتای او
بود کیتا چون خدا قل و دل خیرالکلام
جده سادات اعلی رتبه مفتاح نجات
افتخار طیبین خاتون قصر طیبات
زبده نسوان مهین بانوی خیل طاهرات
آنکه غیر او نباشد در تمام ممکنات
دخت دلبند نبی زوج ولی ام الامام
دریم عفت هزاران همچو مریم را معین
ساره اندر خاکساری قصر قدرش را مکین
هاجر اندر خرمن شرم و عفافش خوشه‌چین
روفته صف نعالش را صفورا ز آستین
از ظهور جاه و عزت وز وفور احترام
بوالبشر اندر نتاج خرد نباید همسری
بهر وی از نسل آدم تا قیامت دختری
فخر دارد از چنین دختر چو حوا مادری
فلک مستوری نخواهد یافت چون او لنگری
از بنای خلقت امکان الی یوم القیام
خلقت آباء علوی را وجود او سبب
امهات سفلی از ادراک فیض منتجب
از میان دفتر اشیاء است فردی منتخب
از جلال و جاه و قرب و عزت و اسم و نسب
وز کمال و رفعت و تفضیل اجلال و مقام
شخص او کزماسوا باشد وجودی بی‌مثال
شد محل و مهبط نور ظهور لایزال
داد زنجیر نبوتبا ولایت اتصال
گشت طالع زان فروغ مشرق عین الکمال
یازده خورشید تابان یازده ماه تمام
فخر مریم بد ز یک عیسی به افراد بشر
یازده عیسی شد از زهرا به عالم جلوه‌گر
کر دم هر یک دو صد عیسی ز لطف دادگر
موسم حیاء موتی زندگی گیرد ز سر
روز انشاء لحوم و وقت ایجاد عظام
با چنین قدر و مقام و رفعت و عز و جلال
ای دریغ از کوکب عمرش که از فرط ملال
همچو مهر افتاد اندر عقده راس زوال
در جوانی از جهان بنمود روی ارتحال
جانب دار بقا از صدمه قوم ظلام
بعد باب کامیاب خویش با اندوه و رنج
روز عمر خویش را سر برده تا هفتاد و پنج
لیک هر روزش چو سالی بود از رنج شکنج
آخر از ویرانه دیر دهر آن نایاب گنج
زندگانی گشت بر جان عزیز وی حرام
گشت تا قلب وی از داغ پیمبر شعله‌ور
از نسیم راحت دنیا نشد خرم دگر
هر نفس می‌زد غمی از نو به قلبش نیشتر
با وجود آنکه پیغمبر ز قرآن بیشتر
داشت اندر احترامش وقت رحلت اهتمام
بود ز آب غسل ترخنم رسالت را کفن
کاو فکندند آتش اندر خانه‌اش اهل فتن
در گلوی شوهر خود دید آن بی‌کس رسن
شد شکسته پهلوی آن غم نصیب ممتحن
محسن او شد شهید از ظلم اشرار لئام
با دل بشکسته زد چون جانب مسجد قدم
گردن شیر خدا را دید در طوق ستم
ناکسی را دید اندر منبر فخر امم
کارگر شد آنچنان بر قلب او پیکان غم
کز محن شد روز روشن پیش چشم او چو شام
چون به بستر اوفتاد آن سرو گلزار محن
کرد روزی عذرخواهی با جناب بوالحسن
کای پسرعم کن به حل از مرحمت تقصیر من
الفراق ای مونس جان وقت آن شد کز بدن
مرغ روحم پر زند در روضه دارالسلام
پس حسین را در بغل گرفت با حال فکار
گریه بر حال حسین بنمود چون ابر بهار
از برای زینب و کلثوم قلب داغدار
از برای کربلا بگریست قدری زار زار
پس سپرد اطفال خود را بر بنی‌عم گرام
یا دل پر خون ز جور محنت آباد جهان
مرغ روحش بال بگشود از جهان سوی جنان
شد به خاک تیره در شب نازنین جسمش نهان
برد ارث محنت او زینب بی‌خانمان
از وطن در کوفه و از کوفه ویران به شام
سر برهنه عصمت کبرای حی دادگر
شهره اندر شهرها گردید چون قرص قمر
راس بر خون حسینش جلوه‌گر اندر نظر
خاک و خاکستر به هر جا ریخنتد او را بسر
در دیار شام و دور کوچه‌ها از پشت بام
بهر پاس حرمت اهل حریم بوتراب
زاده هند جفا کردار آخر بی‌نقاب
دختر پیغمبر خود را سوی بزم شراب
به رشد از اشک (صامت) عالم امکان خراب
ماسوا گردید از این ماتم دین انهدام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز شد جبریل عرفان مرکز دل را نزیل
ز آسمان عزم راسخ بهر اثبات و دلیل
هوش مصنوعی: جبرئیل به زمین نازل شد تا دل را به معرفت و درک عمیق هدایت کند، و از آسمان به سوی ما آمد تا با عزم و اراده‌ای قوی حقایق را اثبات و به ما نشان دهد.
در وجوب مدحت محبوبه رب جلیل
بدر افلاک جلالت صدر احفاد خلیل
هوش مصنوعی: در حالتی که ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند و بزرگی خداوند نمایان است، ستایش و مدح بانویی که محبوب ماست، ضروری و واجب به نظر می‌رسد. او از نسل بزرگ‌ترین پیامبران، یعنی خلیل الله (ابراهیم) است و جایگاهش در اوج جلال و مقام قرار دارد.
شمه ایوان عصمت بضعه خیرالانام
هوش مصنوعی: روشنایی و زیبایی ایوان عصمت، نشانه‌ای از مقام والای بهترین مخلوقات است.
دره الناج کرامت گوهر بحر حیا
فخر خیرات حسان نوظهور کبریا
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی به ویژگی‌های برجسته و خاص یک شخص یا یک رخداد اشاره دارد. در آن، از ویژگی‌هایی چون نجابت، حیا و زیبایی سخن گفته می‌شود که با شکوه و عظمت همراه است. همچنین، به نوعی برتری و امتیاز خاص این فرد یا رخداد تأکید می‌شود که آن را از دیگران متمایز می‌کند. در نهایت، این تصویرسازی باعث می‌شود که این شخصیت به عنوان یک منبع الهام و افتخار در نظر گرفته شود.
همسر مولی الموالی دخت ختم انبیا
آن که داد از بدو عالم انتظار ماسوا
هوش مصنوعی: همسر مولای همه‌ی مولاها، دختر پیامبر بزرگوار، که از آغاز آفرینش، در انتظار غیر از خداوند نبوده است.
از وجو فایزالجودش خدای لاینام
هوش مصنوعی: از وجود بخشنده‌اش، خدایی که خواب ندارد.
حضرت ام الائمه فاطمه ارکان جود
مصدر خلعت زلال منبع بحر وجود
هوش مصنوعی: حضرت فاطمه، مادر امامان، اساس بخشندگی و عطا است و سرچشمه‌ای از زلالی و کمال وجود به شمار می‌رود.
معنی عصمت کمال رحمت حی و دود
علت اشیاء غرض از هستی بود و نبود
هوش مصنوعی: عصمت به معنای پاکی و دوری از خطا و اشتباه، به عنوان کمال رحمت خداوند محسوب می‌شود. خداوند، به عنوان موجودی زنده و آگاه، علت تمامی اشیاء و پدیده‌ها است. هدف از وجود و عدم وجود این اشیاء هم به نوعی به حکمت و اراده الهی برمی‌گردد.
ذخر ابناء مکرم فخر ابناء عظام
هوش مصنوعی: فرزندان بزرگ و محترم، به عنوان سرمایه‌ای برای فرزندان دیگر، مایه مباهات و افتخار هستند.
ماه برقع دار خورشید رخ زیبای او
پرده داری آفتاب از پرتو سیمای او
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که ماه مانند پوشا یا حجابی بر چهره زیبای خورشید قرار دارد و این پوشش باعث می‌شود که تابش آفتاب تحت تأثیر پرتو و زیبایی چهره او قرار گیرد. به نوعی، زیبایی ماه به خاطر وجود خورشید و تابش آن است.
لولو دریای وحدت گوهر والای او
گر علی ابن ابیطالب نبد همتای او
هوش مصنوعی: مروارید دریاى یگانگى، گوهر ارزشمندى است. اگر علی ابن ابی‌طالب هم‌سایه و هم‌پایه او نباشد، این گوهر چگونه به دست مى‌آید؟
بود کیتا چون خدا قل و دل خیرالکلام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خداوند با کلام نیکو و دل پاک، انسان را در بهترین حالت و مقام قرار می‌دهد.
جده سادات اعلی رتبه مفتاح نجات
افتخار طیبین خاتون قصر طیبات
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت بزرگ و معزز می‌پردازد که از نسل سادات و با مقام والایی برخوردار است. او کلید نجات و مایه افتخار نیکوکاران و پاکان به شمار می‌رود و به عنوان بانویی با عظمت در قصر نیکویی‌ها شناخته می‌شود.
زبده نسوان مهین بانوی خیل طاهرات
آنکه غیر او نباشد در تمام ممکنات
هوش مصنوعی: بهترین و برجسته‌ترین زن در میان تمام زنان، بانوی پاک و مقدس است که هیچ‌کس غیر از او در تمام موجودات وجود ندارد.
دخت دلبند نبی زوج ولی ام الامام
هوش مصنوعی: دختر عزیز نبی، همسر ولی و مادر امام است.
دریم عفت هزاران همچو مریم را معین
ساره اندر خاکساری قصر قدرش را مکین
هوش مصنوعی: عفتی که در خواب من می‌بیند، همچون مریم مقدس، هزاران بار درخشنده و چهره‌ای نورانی دارد. ساره، که در خاک و ذلت زندگی می‌کند، باید ارزش قصر و مقامش را نشناسد و خود را حقیر نبیند.
هاجر اندر خرمن شرم و عفافش خوشه‌چین
روفته صف نعالش را صفورا ز آستین
هوش مصنوعی: هاجر در جمعیت مملو از شرم و عفت خود، خوشه‌های زیبای سنبل و عفتش را می‌چیند و صفورا، دوستش، از آستینش بیرون می‌آورد.
از ظهور جاه و عزت وز وفور احترام
هوش مصنوعی: از به وجود آمدن مقام و شرف و همچنین از فراوانی احترام و ارادت.
بوالبشر اندر نتاج خرد نباید همسری
بهر وی از نسل آدم تا قیامت دختری
هوش مصنوعی: آدمی در نتیجه خرد و دانایی نباید برای خود همسری از نسل آدم انتخاب کند و این موضوع تا قیامت معتبر است.
فخر دارد از چنین دختر چو حوا مادری
فلک مستوری نخواهد یافت چون او لنگری
هوش مصنوعی: این دختر از آن‌چنان ویژگی‌هایی برخوردار است که به او افتخار می‌شود. مادری چون حوا وجود ندارد که بتواند او را بپوشاند یا جایگزین کند، زیرا او همچون یک لنگر، ثابت و باارزش است.
از بنای خلقت امکان الی یوم القیام
هوش مصنوعی: از زمان آغاز خلقت تا روز قیامت، همه چیز در حال تغییر و تحول است.
خلقت آباء علوی را وجود او سبب
امهات سفلی از ادراک فیض منتجب
هوش مصنوعی: وجود او سبب و زمینه‌ساز خلقت پدران بزرگ و عالمانه است و به همین منظور باعث به وجود آمدن مادران پست‌تر نیز می‌شود، که این خود نشان‌دهنده دریافت فیض و برکت الهی است.
از میان دفتر اشیاء است فردی منتخب
از جلال و جاه و قرب و عزت و اسم و نسب
هوش مصنوعی: در میان وسایل و اشیاء مختلف، شخصیتی ویژه و ممتاز وجود دارد که به خاطر مقام و منزلتش، احترام و عظمت خاصی دارد و از لحاظ نام و نسب نیز معتبر است.
وز کمال و رفعت و تفضیل اجلال و مقام
هوش مصنوعی: از بزرگی و عظمت و برتری و احترام و جایگاه.
شخص او کزماسوا باشد وجودی بی‌مثال
شد محل و مهبط نور ظهور لایزال
هوش مصنوعی: شخصی که از دیگران متمایز باشد، وجودش بی‌نظیر است و محل و منبعی برای نور و روشنایی بی‌پایان شده است.
داد زنجیر نبوتبا ولایت اتصال
گشت طالع زان فروغ مشرق عین الکمال
هوش مصنوعی: زنجیر نبوت با ولایت به هم پیوست و از آن نور شرق کمال، سرنوشت یکجا شد.
یازده خورشید تابان یازده ماه تمام
هوش مصنوعی: یازده خورشید درخشان و یازده ماه کامل در آسمان نمایان هستند.
فخر مریم بد ز یک عیسی به افراد بشر
یازده عیسی شد از زهرا به عالم جلوه‌گر
هوش مصنوعی: مریم به خاطر عیسی‌اش به خود می‌بالید، اما از زهرا یازده عیسی دیگر به دنیا آمدند که باعث تجلی و روشنایی در عالم شدند.
کر دم هر یک دو صد عیسی ز لطف دادگر
موسم حیاء موتی زندگی گیرد ز سر
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که انسان‌ها با توجه به صفات خوب و بخشنده خود، می‌توانند مانند عیسی (نماد نیکی و شفابخشی) شوند، درک می‌کنند که زندگی واقعی با حیا و احترام به ارزش‌ها آغاز می‌شود و انسان باید با رفتارهای مناسب زندگی کند.
روز انشاء لحوم و وقت ایجاد عظام
هوش مصنوعی: زمانی که بدن انسان شکل می‌گیرد و استخوان‌ها ایجاد می‌شوند.
با چنین قدر و مقام و رفعت و عز و جلال
ای دریغ از کوکب عمرش که از فرط ملال
هوش مصنوعی: با این همه ارزش و مقام و عظمت و شکوه، چه حسرتی دارد بر این ستاره عمرش که از شدت ناامیدی و خستگی کمرنگ شده است.
همچو مهر افتاد اندر عقده راس زوال
در جوانی از جهان بنمود روی ارتحال
هوش مصنوعی: مانند خورشید، در نوجوانی به ناگاه به پایان زندگی رسید و چهرهٔ جدایی از این دنیا را به نمایش گذاشت.
جانب دار بقا از صدمه قوم ظلام
هوش مصنوعی: به خاطر حفظ زندگی و ادامه بقا، از آسیب‌های جمعیت ظالم دوری کن.
بعد باب کامیاب خویش با اندوه و رنج
روز عمر خویش را سر برده تا هفتاد و پنج
هوش مصنوعی: پس از آنکه به موفقیت رسید، با غم و درد، زندگی‌اش را تا هفتاد و پنج سالگی گذرانده است.
لیک هر روزش چو سالی بود از رنج شکنج
آخر از ویرانه دیر دهر آن نایاب گنج
هوش مصنوعی: هر روز او مانند یک سال به نظر می‌رسد، از درد و زحمت و مشکلات زندگی. اما از خرابه‌ها و ناامیدی‌های روزگار، در نهایت یک گنجینه نایاب به دست می‌آید.
زندگانی گشت بر جان عزیز وی حرام
هوش مصنوعی: زندگی برای او به شدت دشوار شده و دیگر قابل تحمل نیست.
گشت تا قلب وی از داغ پیمبر شعله‌ور
از نسیم راحت دنیا نشد خرم دگر
هوش مصنوعی: دل او به شدت از عشق پیامبر می‌سوزد و به خاطر لطافت‌های دنیوی شاداب نمی‌شود.
هر نفس می‌زد غمی از نو به قلبش نیشتر
با وجود آنکه پیغمبر ز قرآن بیشتر
هوش مصنوعی: هر لحظه غمی تازه قلبش را می‌نیشتر می‌کند، با وجود اینکه او از قرآن بیشتر از پیامبر آگاه است.
داشت اندر احترامش وقت رحلت اهتمام
هوش مصنوعی: در زمان وداع، به او احترام و توجه ویژه‌ای داشتم.
بود ز آب غسل ترخنم رسالت را کفن
کاو فکندند آتش اندر خانه‌اش اهل فتن
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به فردی است که با آب وضو گرفته و آماده‌ی انجام کار مهمی است. اما عده‌ای در خانه‌اش آشوب به راه می‌اندازند و او را در آتش فتنه گرفتار می‌کنند. به طور کلی، به تلاطم و مشکلاتی که به او تحمیل شده اشاره دارد.
در گلوی شوهر خود دید آن بی‌کس رسن
شد شکسته پهلوی آن غم نصیب ممتحن
هوش مصنوعی: زن بیچاره در گلو و جان شوهرش، درد و رنج را مشاهده می‌کند. او می‌بیند که چقدر در این رابطه آسیب دیده و تحت فشار است. این غم و غصه، نصیب کسی می‌شود که در زندگی‌اش به امتحان و چالش‌ها روبه‌رو شده است.
محسن او شد شهید از ظلم اشرار لئام
هوش مصنوعی: محسن به دلیل ظلم و ستم افراد پست و بدجنس جان خود را از دست داد و به شهادت رسید.
با دل بشکسته زد چون جانب مسجد قدم
گردن شیر خدا را دید در طوق ستم
هوش مصنوعی: با دلی شکسته و ناراحت به سمت مسجد رفتم و در آنجا گردن شیر خدا را دیدم که در چنگال ستم گرفتار شده بود.
ناکسی را دید اندر منبر فخر امم
کارگر شد آنچنان بر قلب او پیکان غم
هوش مصنوعی: ناکارآمدی کسی را در منبری مشاهده کردم که فخر و افتخار پیامبران به او می‌چسبید. آنچنان احساسات غم‌انگیزی بر دل او وارد شد که گویی تیر غمی به قلبش نشسته است.
کز محن شد روز روشن پیش چشم او چو شام
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که دارد، روزش به شب تبدیل شده و در برابرش تاریکی و ناامیدی به وضوح قابل مشاهده است.
چون به بستر اوفتاد آن سرو گلزار محن
کرد روزی عذرخواهی با جناب بوالحسن
هوش مصنوعی: زمانی که آن درخت خوش‌نما و زیبا به خواب رفت، روزی با احترام و ادب از جناب بوالحسن عذرخواهی کرد.
کای پسرعم کن به حل از مرحمت تقصیر من
الفراق ای مونس جان وقت آن شد کز بدن
هوش مصنوعی: ای پسرعمو، به خاطر محبتت از اشتباهات من بگذر. ای همدم جانم، زمان آن فرا رسیده که از این بدن جدا شوم.
مرغ روحم پر زند در روضه دارالسلام
هوش مصنوعی: پرنده روح من در باغ بهشت پرواز می‌کند.
پس حسین را در بغل گرفت با حال فکار
گریه بر حال حسین بنمود چون ابر بهار
هوش مصنوعی: سپس او حسین را در آغوش گرفت و در حالی که به حال حسین گریه می‌کرد، مانند ابر بهاری اشک می‌ریخت.
از برای زینب و کلثوم قلب داغدار
از برای کربلا بگریست قدری زار زار
هوش مصنوعی: قلبی که به خاطر زینب و کلثوم داغدار است، به خاطر کربلا اشک می‌ریزد و اندکی با غم و اندوه گریه می‌کند.
پس سپرد اطفال خود را بر بنی‌عم گرام
هوش مصنوعی: پس او فرزندانش را به بنی‌عم عزیز و مورد احترام سپرد.
یا دل پر خون ز جور محنت آباد جهان
مرغ روحش بال بگشود از جهان سوی جنان
هوش مصنوعی: دل پر از خون و درد به خاطر سختی‌های زندگی، پرنده روحش از این دنیا پرواز کرده و به بهشت می‌رود.
شد به خاک تیره در شب نازنین جسمش نهان
برد ارث محنت او زینب بی‌خانمان
هوش مصنوعی: در شب زیبایی، بدن او در خاک پنهان شد و زینب، که بی‌سرپرست و بی‌خانمان مانده، ارث درد و رنج او را به دوش می‌کشد.
از وطن در کوفه و از کوفه ویران به شام
هوش مصنوعی: از دیاری به دیار دیگر رفتم، از کوفه‌ای که ویران شده به سمت شام.
سر برهنه عصمت کبرای حی دادگر
شهره اندر شهرها گردید چون قرص قمر
هوش مصنوعی: زن پاک و معصوم، که همچون ماه تمام درخشان است، در میان مردم شهر به عنوان نمادی از عدالت و پاکی شناخته شده و معروف شده است.
راس بر خون حسینش جلوه‌گر اندر نظر
خاک و خاکستر به هر جا ریخنتد او را بسر
هوش مصنوعی: سَر حسین، نشانه‌ای زنده و نمایان است، حتی در میان خاک و خاکستر. هر جا او را بریزند، همیشه جلوه‌گر و آشکار است.
در دیار شام و دور کوچه‌ها از پشت بام
هوش مصنوعی: در سرزمین شام و در اطراف کوچه‌ها، از بالای بام‌ها.
بهر پاس حرمت اهل حریم بوتراب
زاده هند جفا کردار آخر بی‌نقاب
هوش مصنوعی: برای حفظ احترام به افرادی که در مکان‌های مقدس و ویژه قرار دارند، باید از رفتارهای ناپسند و بی‌نقاب دوری کرد. در این میان، فردی که به طرز نامناسبی عمل کرده، در نهایت چهره واقعی خود را نمایان می‌سازد.
دختر پیغمبر خود را سوی بزم شراب
به رشد از اشک (صامت) عالم امکان خراب
هوش مصنوعی: دختر پیامبر که به خاطر حزن و غم جهان به حالت سکوت و خاموشی درآمده بود، به سوی مهمانی شراب می‌رود و در این حال، از اشک‌های خود به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است.
ماسوا گردید از این ماتم دین انهدام
هوش مصنوعی: جز این غم و اندوه، هیچ چیز دیگری باقی نمانده است که دین را ویران سازد.