گنجور

شمارهٔ ۲۹ - شهادت نصرانی در روز عاشورا

چون به کربلا گردید نور چشم پیغمبر
بر سر زمین از زین سرنگون به چشم تر
بهر قتل او گشتند خلق کوفه زور آور
با عصا و سنگ و چوب تیغ و نیزه و خنجر
می‌زد این بکش بر تن می‌زد آن بکش بر سر
پس به قتل وی مامور شد جوان نصرانی
راه قتلگه می‌کرد هر قدم نصاری طی
ناله رجاء و خوف از جگر زدی چو نی
از جلو جنود عقل رهزنان جهل از پی
این بشارت فردوس دادی از وفا بروی
آن به جانب دوزخ می‌نمود او راهی
تا به قتلگه آمال درکمال حیرانی
دید گشته نوحی را غرق لجه طوفان
کرده جا بدار غمچون مسیح در دوران
بر جگر چو یعقوبش داغ یوسف کنعان
یوسف غریبی دید صید پنجه گرگان
چون خلیل جا کرده اندر آتش سوزان
چون ذبیح سر در کف از برای قربانی
روی کرد نصرانی سوی زاده زهرا
کای صفات یزدانی از جمال تو پیدا
ای کنیز مریمخادم درت عیسی
کیستی و تقصیرت چیست اندر این صحرا
نزدیک جهان دشمن مانده‌ای تک و تنها
زین تحیرم شاها وا رهان به آسانی
ابن سعد اگر اندر کتشن تو ناچار است
یا به مذهب اسلام قتل تو سزاوار است
زینهمه ملمانان مرد رزم بسیار است
کافر از چنین ظلمی در زمانه بیزار است
از چه قرعه این فال بهر من پدیدار است
گر چنین بود اسلام اف به این مسلمانی
در جواب نصرانی گفت شاه بی‌لشکر
کای جوان اگر انجیل مرتو را بود از بر
جد من مخیطا رنج باشد ای نکو گوهر
ایلیا است در تورات نام باب من حیدر
ها منم برادر دان عابده مرا مادر
قتل‌زاده نام من هست اگر نمی‌دانی
من سلاسله طاها نور چشم یاسینم
زیب دامن احمد خاتم النبینم
من حسین فرزند سیدالوصیینم
سرو گلشن زهرا شاه کشور دینم
این سپه که جمعی کرده از پی کینم
نزد خود مرا خواندند از برای مهمانی
چون شناخت نصرانی زاده پیمبر را
رشک شط جیحون ساخت اشک دیده تر را
ابن سعد در قتلش امر کرد لشگر را
در ره حسین در داد از ره وفا سر را
بس که هدف جسمش تیغ و تیر و خنجر را
کشتی حیات وی شد ز غصه طوفانی
پس به قتلدین شد سپاه کین یک دل
به هر قتل یک مقتول صدهزار شد قاتل
گشت آخر از محشر شمر سنگدل غافل
روی سینه پاکش کرد بی‌ادب منزل
با دوازده ضربت کرد از قفا به سمل
دود آه (صامت) کرد عرش و فرش ظلمانی

اطلاعات

وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون به کربلا گردید نور چشم پیغمبر
بر سر زمین از زین سرنگون به چشم تر
هوش مصنوعی: وقتی به کربلا رسید، نور چشم پیامبر در زمین افتاد و اشک از چشمان زینب سرازیر شد.
بهر قتل او گشتند خلق کوفه زور آور
با عصا و سنگ و چوب تیغ و نیزه و خنجر
هوش مصنوعی: برای کشتن او، مردم کوفه با عصا، سنگ، چوب، تیغ، نیزه و خنجر به هم پیوستند.
می‌زد این بکش بر تن می‌زد آن بکش بر سر
پس به قتل وی مامور شد جوان نصرانی
هوش مصنوعی: یک نفر به دیگری ضربه‌ای به بدنش می‌زند، و سپس شخص دیگری به سرش حمله می‌کند. در نهایت، جوانی نصرانی به قتل او ماموریت داده می‌شود.
راه قتلگه می‌کرد هر قدم نصاری طی
ناله رجاء و خوف از جگر زدی چو نی
هوش مصنوعی: در طول مسیر به کشتارگاه، نصاری هر قدم با صدای ناله و استغاثه، هم از امید و هم از ترس، به دل خود زخم می‌زنند مثل نی.
از جلو جنود عقل رهزنان جهل از پی
این بشارت فردوس دادی از وفا بروی
هوش مصنوعی: عقل به عنوان پیشرو، از دسیسه‌های جهل در امان نیست. اما تو با وفا و مهربانی، بشارت بهشت را به من رساندی.
آن به جانب دوزخ می‌نمود او راهی
تا به قتلگه آمال درکمال حیرانی
هوش مصنوعی: او به سمت دوزخ مسیر را نشان می‌داد تا به جایی برسد که آرزوهایش در کمال حیرت جان بگیرند.
دید گشته نوحی را غرق لجه طوفان
کرده جا بدار غمچون مسیح در دوران
هوش مصنوعی: نوح را دیدم که در دریا غرق شده و طوفان او را در بر گرفته است. اما غم را چون مسیح در این دوران نگه‌دار.
بر جگر چو یعقوبش داغ یوسف کنعان
یوسف غریبی دید صید پنجه گرگان
هوش مصنوعی: یعقوب، پدری است که در غم از دست دادن فرزندی به نام یوسف بسیار رنج می‌برد و این داغی بزرگ بر دل او سنگینی می‌کند. یوسف در دوران زندگی‌اش درد دوری از خانه و غم تنهایی را تجربه می‌کند و به همین دلیل تمام عمرش در تب و تاب از آن دلتنگی و غم به سر می‌برد. زندگی هر دو شخصیت در این شعر نمادین، حاکی از درد و رنج عمیق ناشی از جدایی و فقدان است.
چون خلیل جا کرده اندر آتش سوزان
چون ذبیح سر در کف از برای قربانی
هوش مصنوعی: وقتی مانند خلیل (ابراهیم) در آتش سوزان قرار می‌گیرد، مانند ذبیح (اسماعیل) که آماده قربانی است، سرش را به کف می‌گیرد.
روی کرد نصرانی سوی زاده زهرا
کای صفات یزدانی از جمال تو پیدا
هوش مصنوعی: یک نصرانی به زیبایی و صفات الهی فرزند زهرا نگاه می‌کند و زیبایی‌های او را نشان‌دهنده خصلت‌های خدایی می‌داند.
ای کنیز مریمخادم درت عیسی
کیستی و تقصیرت چیست اندر این صحرا
هوش مصنوعی: ای کنیز مریم، خدمتگزار عیسی، چه کسی هستی و چه گناهی کرده‌ای که در این صحرا هستی؟
نزدیک جهان دشمن مانده‌ای تک و تنها
زین تحیرم شاها وا رهان به آسانی
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در این دنیا به تنهایی و بدون هیچ دوستی مانده‌ام. از این سردرگمی رهایم کن و به راحتی به من کمک کن.
ابن سعد اگر اندر کتشن تو ناچار است
یا به مذهب اسلام قتل تو سزاوار است
هوش مصنوعی: اگر ابن سعد در کشتن تو مجبور شود، طبق مذهب اسلام، باید تو را به قتل برساند.
زینهمه ملمانان مرد رزم بسیار است
کافر از چنین ظلمی در زمانه بیزار است
هوش مصنوعی: در میان همه این مردان پرقدرت و جنگاور، کسی که به این ظلم و ستم‌ها دچار شده، از این وضعیت ناخشنود و بیزار است.
از چه قرعه این فال بهر من پدیدار است
گر چنین بود اسلام اف به این مسلمانی
هوش مصنوعی: چرا این سرنوشت برای من نمایان شده است؟ اگر واقعاً اینجا اسلامی وجود دارد، پس به این مسلمانی چه فایده‌ای دارد؟
در جواب نصرانی گفت شاه بی‌لشکر
کای جوان اگر انجیل مرتو را بود از بر
هوش مصنوعی: شاه به جوان نصرانی می‌گوید، اگر تو این انجیل را حفظ کرده‌ای و آن را به خوبی می‌دانی، نیازی به لشکر و قدرت نیست.
جد من مخیطا رنج باشد ای نکو گوهر
ایلیا است در تورات نام باب من حیدر
هوش مصنوعی: جد من در عذاب و زحمت است، ای مروارید نیکو، نام پدر من در تورات، حیدر است.
ها منم برادر دان عابده مرا مادر
قتل‌زاده نام من هست اگر نمی‌دانی
هوش مصنوعی: من برادر عابدی هستم که مادرش کشته شده. اگر نمی‌دانی، نام من همین است.
من سلاسله طاها نور چشم یاسینم
زیب دامن احمد خاتم النبینم
هوش مصنوعی: من از نسل پیامبر طاها هستم و نور چشم یاسین. زیبای دامن خاتم پیامبران احمد هستم.
من حسین فرزند سیدالوصیینم
سرو گلشن زهرا شاه کشور دینم
هوش مصنوعی: من حسین، فرزند بهترین افراد هستم و مانند گلستان زهرا، در دین و اخلاق بالاترین مقام را دارم.
این سپه که جمعی کرده از پی کینم
نزد خود مرا خواندند از برای مهمانی
هوش مصنوعی: این سپاه که به خاطر انتقام جمع شده‌اند، مرا به خاطر مهمانی به نزد خود دعوت کرده‌اند.
چون شناخت نصرانی زاده پیمبر را
رشک شط جیحون ساخت اشک دیده تر را
هوش مصنوعی: وقتی که فرزند نصرانی پیغمبر را شناخت، احساس حسادت و آرزو در او به وجود آمد، به حدی که اشک‌هایش مانند آب شط جیحون سرازیر شد.
ابن سعد در قتلش امر کرد لشگر را
در ره حسین در داد از ره وفا سر را
هوش مصنوعی: ابن سعد فرمان داد که لشکریان در راه حسین قرار بگیرند و از روی وفا و تعهد سر او را به میان ببرند.
بس که هدف جسمش تیغ و تیر و خنجر را
کشتی حیات وی شد ز غصه طوفانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر هدف و مقصود زندگی‌اش، با مشکلات و دردسرهای بسیاری روبرو شده است، به طوری که زندگی‌اش تبدیل به طوفانی از غم و اندوه شده است.
پس به قتلدین شد سپاه کین یک دل
به هر قتل یک مقتول صدهزار شد قاتل
هوش مصنوعی: پس از آنکه سپاه انتقام یکدل و یکپارچه شدند، به ازای هر کشتاری که انجام دادند، صد هزار نفر از آن کشتار را تحت تاثیر قرار دادند و به مقتل فرستادند.
گشت آخر از محشر شمر سنگدل غافل
روی سینه پاکش کرد بی‌ادب منزل
هوش مصنوعی: در نهایت، شمر که فردی بی‌رحم و بی‌احساس است، با نادانی و بی‌ادبی، بر سینه‌ی نازک و معصوم او خالی از رحم و توجه حاکم می‌شود.
با دوازده ضربت کرد از قفا به سمل
دود آه (صامت) کرد عرش و فرش ظلمانی
هوش مصنوعی: با دوازده ضربه از پشت، به شدت فریاد بلندی ایجاد کرد که آسمان و زمین را تاریک و خاموش کرد.

حاشیه ها

1400/08/14 21:11
غبار ره

متأسفانه اغلاط تایپی فراوان است ما هم هرچه تذکر می دهیم کسی ترتیب اثر نمی دهد