شمارهٔ ۲۳ - مصیبت حضرت امیرالمومنین(ع)
چون وصی و جانشین احمد ختمی مآب
کرد از شمشیر بن ملجم محاسن را خضاب
ساخت قلب ماسوی را در عزای خود کباب
رهسپار ملک جنت گشت زین دیر خراب
شعله بر جان حسین افروخت چون قلب حسن
ریخت خاک بیکسی بر فرق اهل روزگار
با یتیمی کرد زینب را به هجر خود دچار
امکلثوم ستمکش در فغان شد چون هزار
روز روشن گشت پیش اهل دین چون شام تار
گلشن عالم شد از درد و محن بیتالحزن
شد به جلباب کفن پنهان رخ زیبای او
زینت تابوت چوبین قامت زیبای او
شاه خیبر کن شد آخر در عماری جای او
تا دهند اندر شبستان لحد ماوی او
شد حسن عازم به دفنش با حسین ممتحن
چون به سوی طور سینا ساختند او راروان
مجتبی با خامس آل عبا بر سر زنان
شد سوار باوقاری آشکارا و عیان
کرد براشان سلام و گفت با حسن بیان
ای حسین وای حسن ای کاشف سرو علن
ای بدن کاندر عماری همچو مهر منجلی است
گوئیا جسم علی صهر نبی حق راولی است
واقف اسرار رمز هرخفی و هرجلی است
مجتبی فرمود آری این بدن نعش علی است
گفت بگذارید پس دفن تن او را به من
سبط اکبر مجتبی گفت ای سوار مهلقا
کرده باب ما وصیت پیشوای ماسوا
غیرخضر و جبرئیل اندر حصول مدعا
نیست لایق به دفن مظهر ذات خدا
گو تو خضری یا که جبریل ای جوان موتمن
آن سوار نیک پی بگرفت از عارض نقاب
گشت روشن هر دو چشم آن دو شبل بوتراب
از فروغ نور وجه الله یعنی روی باب
از تعجب با پدر گفتند کی عالیجناب
العجب ای شمع بزم کردگار ذوالمنن
پیکر تو کرده اندر تخته تابوت جا
حود سواره میرسی از راه اژ راه وفا
در تبسم گشت و گفت آن معدن سر خدا
نیست هنگام تعجب چون بود در هر کجا
به رخ هر مختصر حاضر رخ زیبای من
ای کمال لطف یزدان معنی کنز خفا
کوکب برج ولایت آفتاب انما
ماه افلاک فتوت قبله اهل وفا
نامدی بهر چه در بالین شاه کربلا
ای که حاضر وقت موتی بر سر هر مرد و زن
ماند به بسر جسم مجروح حسینت بر زمین
با جوانان بنیهاشم ز ظلم مشرکین
اهلبیت و عترتت شد دستگیر مشرکین
یا امیرالمومنین درکربلا بنگر ببین
نوخطان را خفته در خون نورسان را در رسن
ساخت ابن سعد بیدین خانه دین را خراب
یعنی اندر پیش چشم زینب بیصبر و تاب
بیکفن انداخت جسم شاهدین در آفتاب
سر بر آرای بوتراب از خاک بنگر در تراب
آنکه باشد تربتش دارالشفای مرد و زن
یک حسینی از تو بر جا ماند اندر خافقین
خولی بیدین و ایمان رو سیاه نشاتین
زد سر مهر افسر این شاه بر نوک سنین
بهر انگشتر جدا کردند انگشت حسین
بهر بند از بند ببریدند دستش را ز تن
کار را اندر عداوت شمر تا جایی رساند
تا که زینب را به روز بیکسی در غم نشاند
اسب بر نعش حسینت ابن سعد آخر دواند
نی غلط گفتم که در زیر سم توسن نماند
پیکری ناآئی و بر ماتمش پوشی کفن
آتش اندر خیمه گاه شاهدین شد شعلهور
در بیابانها نگر اطفال خود را در به در
آنی یکی را با جگر این را به دامن بین شرر
بر کف از جور خطاکاران امت درنگر
اهل بیت خویش را همچون اسیران ختن
خیز دلجویی نماز حالت اهل و عیال
وارسی به نماز درد کودکان خردسال
بر سر ایشان بکش دستی پی رفع ملال
خامه (صامت) اگر از گفتگو گردید لال
جودیا این داستان بگذار و بگذر زین سخن
شمارهٔ ۲۲ - مولودیه خاتم الانبیاء(ص): چه شد که بگرفت فرح جهان راشمارهٔ ۲۴ - وقایع جناب حر بن یزید ریاحی: چند ای دل از تغافل در ورطه هلاکی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون وصی و جانشین احمد ختمی مآب
کرد از شمشیر بن ملجم محاسن را خضاب
هوش مصنوعی: وقتی وصی و جانشین پیامبر اکرم (ص) به شهادت رسید، خون او بر زیباییهای چهرهاش ریخت.
ساخت قلب ماسوی را در عزای خود کباب
رهسپار ملک جنت گشت زین دیر خراب
هوش مصنوعی: قلب موجودات را در حال سوگواری خود به آتش کشید و در پی آن، به بهشت رفت از این مکان ویران.
شعله بر جان حسین افروخت چون قلب حسن
هوش مصنوعی: آتش عشق و شوق حسین در دل او شعلهور بود، همانطور که قلب حسن از محبت و ارادت پر بود.
ریخت خاک بیکسی بر فرق اهل روزگار
با یتیمی کرد زینب را به هجر خود دچار
هوش مصنوعی: در روزگار ما، نداشتن یک همراه و یار، بر سر افرادی که در زندگی تنها هستند، همچون خاکی سنگین فرو میریزد. این تنهایی و بیکسی، باعث میشود زینب نیز به خاطر جدایی و فقدان عزیزانش دچار درد و رنج شود.
امکلثوم ستمکش در فغان شد چون هزار
روز روشن گشت پیش اهل دین چون شام تار
هوش مصنوعی: امکلثوم به شدت تحت فشار و ظلم قرار گرفته و به فریاد درآمده، زمانی که نور حق و حقیقت بعد از هزار روز روشنایی، در برابر افراد دیندار تابید، احساسش مانند شب تاریک شد.
گلشن عالم شد از درد و محن بیتالحزن
هوش مصنوعی: باغ زندگی بر اثر درد و مشکلات پر شده است از غم و اندوه.
شد به جلباب کفن پنهان رخ زیبای او
زینت تابوت چوبین قامت زیبای او
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای او در زیر کفن پنهان شده و زیبایی قامت او به تابوت چوبی تزئین بخشیده است.
شاه خیبر کن شد آخر در عماری جای او
تا دهند اندر شبستان لحد ماوی او
هوش مصنوعی: در نهایت، شاه خیبر در عمارت خود جا گرفت تا در شبستان آرامگاه، مأوای او باشد.
شد حسن عازم به دفنش با حسین ممتحن
هوش مصنوعی: حسن به سوی آرامگاهش حرکت کرد و در این راه، حسین در حال آزمایش و سنجش او بود.
چون به سوی طور سینا ساختند او راروان
مجتبی با خامس آل عبا بر سر زنان
هوش مصنوعی: زمانی که به کوه طور سینا رفتند، مجتبی همراه با پنجمین فرزند آل عبا به صورت احترام و ارادت بر سر زنان و مردم در حال حرکت بود.
شد سوار باوقاری آشکارا و عیان
کرد براشان سلام و گفت با حسن بیان
هوش مصنوعی: سوار با وقار و چشمگیر به وضوح به آنها سلام کرد و با بیان دلنشین صحبت کرد.
ای حسین وای حسن ای کاشف سرو علن
هوش مصنوعی: ای حسین و ای حسن، شما هستید که رازها را آشکار میکنید.
ای بدن کاندر عماری همچو مهر منجلی است
گوئیا جسم علی صهر نبی حق راولی است
هوش مصنوعی: ای بدن که در درون خود همچون ماه تابانی دارید، گویی جسم علی، شوهر نبی الهی است.
واقف اسرار رمز هرخفی و هرجلی است
مجتبی فرمود آری این بدن نعش علی است
هوش مصنوعی: کسی که به رازها و زیباییهای پنهان و آشکار آگاه است، مجتبی (امام حسن) فرمود که این بدن، جسد علی (امام علی) است.
گفت بگذارید پس دفن تن او را به من
هوش مصنوعی: گفت بگذارید بدن او را به من بسپارید تا دفن کنم.
سبط اکبر مجتبی گفت ای سوار مهلقا
کرده باب ما وصیت پیشوای ماسوا
هوش مصنوعی: سبط بزرگ، حسن مجتبی، گفت: ای سوار، به مهلقا (معشوق) سلام برسان و به او بگو که وصیت پیشوای ما را در نظر داشته باشد.
غیرخضر و جبرئیل اندر حصول مدعا
نیست لایق به دفن مظهر ذات خدا
هوش مصنوعی: جز خضر و جبرئیل، کسی نمیتواند به آرزوی حقیقی خود برسد و هیچکس شایستهی دفن مظهر ذات خداوند نیست.
گو تو خضری یا که جبریل ای جوان موتمن
هوش مصنوعی: ای جوان نیکوکار، آیا تو همان خضر هستی یا جبرئیل؟
آن سوار نیک پی بگرفت از عارض نقاب
گشت روشن هر دو چشم آن دو شبل بوتراب
هوش مصنوعی: آن سوار با نیکوئی به چهره دیگری نگاه کرد و هر دو چشم آن دو جوان را روشن و شفاف ساخت.
از فروغ نور وجه الله یعنی روی باب
از تعجب با پدر گفتند کی عالیجناب
هوش مصنوعی: از درخشش نور چهره خداوند، پدر از تعجب پرسید: «این شخصیت بزرگ کیست؟»
العجب ای شمع بزم کردگار ذوالمنن
هوش مصنوعی: عجبا ای شمع مجلس خداوند بخشنده!
پیکر تو کرده اندر تخته تابوت جا
حود سواره میرسی از راه اژ راه وفا
هوش مصنوعی: بدن تو در تابوت جای گرفته، اما هنوز هم میتوانی از راه وفا به دنیا برگردی.
در تبسم گشت و گفت آن معدن سر خدا
نیست هنگام تعجب چون بود در هر کجا
هوش مصنوعی: او با لبخند به دور و بر نگاه کرد و گفت: "آیا اینجا جایگاه خدای بزرگ نیست؟" و در حالت شگفتی از اینکه در هر مکان این حس را تجربه میکند، به فکر فرو رفت.
به رخ هر مختصر حاضر رخ زیبای من
هوش مصنوعی: به نمایش گذاشتن زیبایی من در حضور هر فردی که به شکل مختصر و گذرا است.
ای کمال لطف یزدان معنی کنز خفا
کوکب برج ولایت آفتاب انما
هوش مصنوعی: ای خداوند، لطف و محبت تو را به ما نشان بده. تو مانند خورشید روشنایی و روشنی هستی که در برج ولایت میدرخشد و به ما میآموزد.
ماه افلاک فتوت قبله اهل وفا
نامدی بهر چه در بالین شاه کربلا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وصف یک شخصیت بزرگ و بافضیلت اشاره میکند که در آسمانها مانند ماه میدرخشد و برای افراد باوفا و راستین، نقطه اتکایی است. این شخصیت به زمین آمده است تا در کنار شاه کربلا باشد و در کنار او، راه راست و وفاداری را نشان دهد.
ای که حاضر وقت موتی بر سر هر مرد و زن
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمان مرگ، مرواریدی هستی بر سر هر مرد و زن.
ماند به بسر جسم مجروح حسینت بر زمین
با جوانان بنیهاشم ز ظلم مشرکین
هوش مصنوعی: بدن مجروح حسین بر زمین مانده است و جوانان بنیهاشم در کنار او از ظلم مشرکان رنج میبرند.
اهلبیت و عترتت شد دستگیر مشرکین
یا امیرالمومنین درکربلا بنگر ببین
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه اهل بیت و نسل نبی اکرم در واقعه عاشورا به کمک مشرکان آمدند و این موضوع را به امیرالمؤمنین یادآوری میکند که در کربلا، وضعیت چگونه بوده است. در واقع، به نوعی از او خواسته میشود تا نگاهی به آن صحنهها و اثرات آن بیندازد.
نوخطان را خفته در خون نورسان را در رسن
هوش مصنوعی: جوانان بیتجربه همچون کودکان بیگناهی هستند که در بحرانی سخت و خونین خوابیدهاند و نمیدانند چه بر سر آنها میآید.
ساخت ابن سعد بیدین خانه دین را خراب
یعنی اندر پیش چشم زینب بیصبر و تاب
هوش مصنوعی: ابن سعد که بیدین و ناپاک است، خانه دین و اصول اسلامی را ویران کرده است. این خرابکاری او در برابر زینب، که بیتاب و بیصبر است، به وضوح نمایان است.
بیکفن انداخت جسم شاهدین در آفتاب
سر بر آرای بوتراب از خاک بنگر در تراب
هوش مصنوعی: بدون کفن، بدن گواهان را زیر آفتاب انداختند. از خاک سر برآور و به خاک نگاه کن.
آنکه باشد تربتش دارالشفای مرد و زن
هوش مصنوعی: آنکه خاکش باعث درمان و بهبودی مردان و زنان است.
یک حسینی از تو بر جا ماند اندر خافقین
خولی بیدین و ایمان رو سیاه نشاتین
هوش مصنوعی: یک حسینی از تو باقی مانده که در سرزمینهای مختلف، افرادی بیدین و بیایمان با رویی سیاه و زشت، به یاد تو زندگی میکنند.
زد سر مهر افسر این شاه بر نوک سنین
بهر انگشتر جدا کردند انگشت حسین
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که به خاطر عشق و محبت، سر فرمانروایی که بر تاج و تخت نشسته، به نوک دستان اولین رئیس ناله میزند. به این معنا که انگشت حسین را به خاطر نمادین بودنش از او جدا کردهاند. در واقع، این بیت به فقدان و از دست دادن چیزی ارزشمند اشاره دارد که به خاطر علاقه و احساسات عمیق، قربانی میشود.
بهر بند از بند ببریدند دستش را ز تن
هوش مصنوعی: برای هر بند از بند، دستش را از بدن جدا کردند.
کار را اندر عداوت شمر تا جایی رساند
تا که زینب را به روز بیکسی در غم نشاند
هوش مصنوعی: در دشمنی و خصومت کار را به اندازهای جلو برد که باعث شد زینب در روزی که تنها بود، غمگین و متاثر شود.
اسب بر نعش حسینت ابن سعد آخر دواند
نی غلط گفتم که در زیر سم توسن نماند
هوش مصنوعی: اسب بر جسد حسین، پسر سعد، در آخرین لحظات میتازد. نه، اشتباه گفتم؛ چیزی از او زیر سم این اسب باقی نمانده است.
پیکری ناآئی و بر ماتمش پوشی کفن
هوش مصنوعی: بدنی بیروح را میبینی و بر عزا و سوگواریاش کفن میپوشی.
آتش اندر خیمه گاه شاهدین شد شعلهور
در بیابانها نگر اطفال خود را در به در
هوش مصنوعی: آتش در خیمهگاه معشوقان شعلهور شد و در بیابانها به اطفال خود نگاه کنید که آواره و سرگردان هستند.
آنی یکی را با جگر این را به دامن بین شرر
بر کف از جور خطاکاران امت درنگر
هوش مصنوعی: لحظهای فردی را ببین که با دلپریشی و اندوه، اشک بر دامنش میریزد و از ظلم و گناهکاران به فریاد آمده است.
اهل بیت خویش را همچون اسیران ختن
هوش مصنوعی: خانوادهات را مانند اسیران در سرزمین ختن محصور کن.
خیز دلجویی نماز حالت اهل و عیال
وارسی به نماز درد کودکان خردسال
هوش مصنوعی: به پا خیز تا از حال خانواده و نزدیکانت باخبر شوی و به یاد نماز اولویت بدهی، و همچنین به درد و رنج کودکان کوچکت توجه کنی.
بر سر ایشان بکش دستی پی رفع ملال
خامه (صامت) اگر از گفتگو گردید لال
هوش مصنوعی: دست خود را بر سر آنان بکش تا اندوهشان برطرف شود، زیرا اگر از صحبت کردن باز بمانند، سکوت خواهند کرد.
جودیا این داستان بگذار و بگذر زین سخن
هوش مصنوعی: این داستان را رها کن و از آن بگذر.