شمارهٔ ۱۶ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابیطالب (ع)
ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی
در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی
در شط می آشنایان را ز شادی ده شنائی
گر به طاق ابروی خود میپسندی مرحبایی
مرحبا صد محربا با نغمه و شور و نوائی
زهرهسان بر چنگ زن یکره به قانون طرب چنگ
شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی
داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی
از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی
کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی
با ملاحت بوالملیح از خواندن سبع المثانی
شست از آئینه اسلام چون تیغ علی زنک
یک تاز عرصه امکن علی کزحکم یزدان
جبرئیل از بهر احمد در غدیر آورد فرمان
کی به معنی صورت واجب رسول ملک امکان
از پی تکمیل امر دین و حفظ شرع ایمان
از برای ابن عم خود بگیر از خلق پیمان
در خلافت ده امیرالمومنین را جا باور نک
پس به تعجیل از برای امثال امر سرمد
نصب منبر از جاز اشتران فرمود احمد
عقل اول تا مجسم سازد آن روح مجرد
بازوی شیر خدا شد زینت دست محمد
کرد از من کنت مولار کن ایمان را مسدد
داد دین را از وجود زوج ز هر ازینت و رنگ
حاضران کردند چون حکم رسول الله اصغا
نعره شادی به گردون شد بلند از پیرو برنا
کرد بیعت با امام المتقین اعلی و اذنی
شد زبان بهر مبارک باد آن را سرا پک
دیگری درد کر بخ بخ تا به شادی گشت گویا
گشت «انعمت علیکم نعمتی» بازیب و فرهنگ
یا علی ایمهر لاهوتی مقام از چهر رنگین
شهریار کشور ناسوت ز استقلال و تمکین
ایهژ بر سالب غالب که اندر بیشه دین
مصطفی را یار بودی در رواج دین و آئین
فارس بدر و جمل برهم زن احزاب و صفین
کز ازل بر قد چالاکت رسا شد جوشن جنگ
این قدر بر گردن گردان زدی شمشیر بران
این قدر دادی کمیت جهد را در جنگ جولان
جسم ابطال عرب را ساخت با خاک یکسان
سرکشان را ساختی سرابقد چونگی غلطان
تا ز بازوی یداللهی به دار الملک امکان
کار را از شش جهت کردی به عباد و ئن تنک
بر کمر جوزا صفت تا تیغ وزین بر باره بستی
بهر قلع و قمع نفی و شرک بر دلدل نشستی
با وجود آنکه ننمودی به دشمن پیشدستی
پشت مر حیرانه تنها اینکه در خیبر شکستی
هر کجا بد سرکشی یا کافر و یا بتپرستی
منهزم شد از دم تیغ کجت فر سنگ فرسنگ
بوالبشر شد مفخر از چون توا بنی در ابوت
جست ابراهیم از جودت ره و رسم فتوت
بست ختم انبیا همراه تو عقد اخوت
از کف پای تو امضا یافته مهر نبوت
در کجا بودی شها کز عدل و انصاف و مروت
باز گیری خون عباس خود از کافر دل سنگ
آن زمان کاندر لب شط فرات آن ماه سیما
رفت تا آبی برا تشنگان سازد مهیا
یادش آمد از لب خشک حسین دلبند زهرا
تشنه لب پر کرد مشک آب و شد بیرون ز دریا
هر دو دست وی جداکردن از تن قوم اعدا
مشک بر دندان گرفت و در خیم بنمود آهنگ
از حسد راضی نشد دوران که آن مهر جهانتاب
بر حریم عترت طه رساند جرعه آب
تیر پران از کمان کوفیان گردید پرتاب
مشک را خالی نمود از آب زان تیر و از این آب
گشت سقای حسین از خجلت اطفال بیتاب
زندگی را دید بهر خویشتن آن باوفا ننگ
بر زمین افتاد و خلق کوفه با شمشیر و خنجر
حملهور گشتند بهر قتل عباس دلاور
زد به فرق وی یک گرز و یکی تیغش به مغفر
وز هجوم دشمنان نوباوه ساقی کوثر
کرد بابک یا اخا ادرک اخا سوی برادر
بر سر عباس راند از خیمه شاه تشنه لب خنک
پس گرفت از خاک بر زانو سر او را به زاری
با زبان حال جوی خون نمود از دیده جاری
کای پناه بیکسان قربانی در گاه باری
این قدر بر سر تو را میبود شوق جاننثاری
تا چنین یکباره بستی از برادر چشم یاری
ساختی همدم مرا با ناله چون مرغ شباهنگ
خیز کاندر این زمین بعد از تو شور و انقلاب
من تن تنها و خلق شام بیحد و حسابست
در حرم چشم سکینه منتظر از بهر آب است
زینب و کلثوم را اندر حرم قلب کبابست
شمر بیدین را به قتل من در این صحرا شنابست
شد کمیت خامه (صامت) ز شرح ماتمت لنک
شمارهٔ ۱۵ - در مدح فرزند امام حسن مجتبی(ع): ای ز بساطقرب از بسکه گشته مستشمارهٔ ۱۷ - در نیمه شعبان و مدح حضرت حجت(ع): یمد بشر نیمه شعبان به خرمی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا عید غدیر آمد به مستان زن صلاتی
در جهان افکن ز شور باده از نو هوی وهایی
هوش مصنوعی: ای ساقی، جشن غدیر فرا رسیده است، به مینوشان ندا بده و دعاهایی در دنیا پراکنده کن و از نو شور و شوق باده را زنده کن.
در شط می آشنایان را ز شادی ده شنائی
گر به طاق ابروی خود میپسندی مرحبایی
هوش مصنوعی: در کنار آب، آشنایان را با شادی و خوشحالی میپذیری. اگر زیبایی ابرویت را میپسندی، خوش آمدی و خوشحال از دیدارت هستم.
مرحبا صد محربا با نغمه و شور و نوائی
زهرهسان بر چنگ زن یکره به قانون طرب چنگ
هوش مصنوعی: با کمال شگفتی و خوشامدگویی به صدایی دلنشین و آهنگین که مانند زهره، زیبایی و طراوت دارد، بر ساز چنگ مینوازد و به شیوهای شاداب و رسمی، لحظاتی شگفتانگیز را خلق میکند.
شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی
داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی
هوش مصنوعی: بهار آمد و فضای گلزار جوانی را تحت تأثیر قرار داد. خضر، نماد زندگی و جوانی، به مردگانِ سرزمین سبز نشان از مهربانی و توجه داد.
از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی
کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی
هوش مصنوعی: از محیط «کیف یحیی الارض»، پرندهای مانند قمری، به شاخ سرو میرود و زندگی را دوباره به جریان میاندازد و برای دیگران محفل شادی و زندگی برپا میکند.
با ملاحت بوالملیح از خواندن سبع المثانی
شست از آئینه اسلام چون تیغ علی زنک
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و دلنشینی شخصیت بوالملیح اشاره دارد که با خوشسخنی و ناز و کرشمه خودش، تأثیر عمیقی بر فضای معنوی و مذهبی میگذارد. به طوری که مانند تیغ علی، قاطع و مؤثر در تصفیهکاری و تغییرات اساسی در آئینه اسلام و درک واقعی آن به شمار میآید. این تصویر میتواند نمادی از تغییر و تجدید نظر در باورها و ارزشها باشد.
یک تاز عرصه امکن علی کزحکم یزدان
جبرئیل از بهر احمد در غدیر آورد فرمان
هوش مصنوعی: یک نفر به میدان آمده است که فرمانی از جانب خداوند و به واسطهی جبرئیل برای احمد در غدیر آورده است.
کی به معنی صورت واجب رسول ملک امکان
از پی تکمیل امر دین و حفظ شرع ایمان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که خداوند، رسول خود را به عنوان واسطهای برای تکمیل دین و حفظ اصول ایمانی فرستاده است. وجود این رسول باعث میشود که موارد لازم برای راهنمایی انسانها در زندگی دینی و اخلاقی فراهم شود.
از برای ابن عم خود بگیر از خلق پیمان
در خلافت ده امیرالمومنین را جا باور نک
هوش مصنوعی: برای پسرعمویم از مردم بیعت بگیر و در خلافت علی (علیهالسلام) به او جا نده.
پس به تعجیل از برای امثال امر سرمد
نصب منبر از جاز اشتران فرمود احمد
هوش مصنوعی: پس برای کارهایی که همیشه و همیشگی هستند، به سرعت دستور برپا کردن منبر را از طرف احمد صادر کرد.
عقل اول تا مجسم سازد آن روح مجرد
بازوی شیر خدا شد زینت دست محمد
هوش مصنوعی: عقل نخستین وقتی که موفق به تجلی و تصویرسازی آن روح پاک و بدون جسم شد، بازوی شیر خدا (علی) را زینت و زیبایی دست پیامبر محمد قرار داد.
کرد از من کنت مولار کن ایمان را مسدد
داد دین را از وجود زوج ز هر ازینت و رنگ
هوش مصنوعی: به من نشان داد که چگونه ایمان را به درستی حفظ کنم و دین را از وجود همسرم به زیباترین شکل درآورم، با هر زینت و رنگی.
حاضران کردند چون حکم رسول الله اصغا
نعره شادی به گردون شد بلند از پیرو برنا
هوش مصنوعی: حاضران به فرمان پیامبر گوش دادند و به شادی او پاسخ دادند، بهطوری که صدای شادیشان به آسمان بلند شد و جوانان پرشور هم به این شادی ملحق شدند.
کرد بیعت با امام المتقین اعلی و اذنی
شد زبان بهر مبارک باد آن را سرا پک
هوش مصنوعی: او با امام پرهیزگاران پیمان بست و زبانش به برکت آن، گفت: مبارک باد این اتفاق.
دیگری درد کر بخ بخ تا به شادی گشت گویا
گشت «انعمت علیکم نعمتی» بازیب و فرهنگ
هوش مصنوعی: دیگری دردی را به خاطر شادی و خوشحالی پشت سر گذاشت و به روشنی و وضوح رسید. این بیان، نشاندهندهی نعمتها و زیباییهای زندگی است که به ما عطا شده است.
یا علی ایمهر لاهوتی مقام از چهر رنگین
شهریار کشور ناسوت ز استقلال و تمکین
هوش مصنوعی: ای علی! ای سرآمد عالَم هستی، مقام تو از چهره رنگین پادشاه این سرزمین مادی به خاطر خودمختاری و قدرت برتر است.
ایهژ بر سالب غالب که اندر بیشه دین
مصطفی را یار بودی در رواج دین و آئین
هوش مصنوعی: درود بر کسی که در دل جنگل، حامی دین پیامبر مصطفی (ص) بود و در ترویج این دین و آیین کوشید.
فارس بدر و جمل برهم زن احزاب و صفین
کز ازل بر قد چالاکت رسا شد جوشن جنگ
هوش مصنوعی: فارس، درخشش و شجاعت تو سبب شد که در نبردها و در برابر دشمنان، همیشه پیروز باشی و لباس رزم تو نشان از قدرت و آمادگیات دارد.
این قدر بر گردن گردان زدی شمشیر بران
این قدر دادی کمیت جهد را در جنگ جولان
هوش مصنوعی: تو به اندازهای در میدان جنگ ضربه زدی و با شمشیر زبردستت قدرت نمایی کردی که دیگر نیازی به تلاش و زحمت در جهاد نیست.
جسم ابطال عرب را ساخت با خاک یکسان
سرکشان را ساختی سرابقد چونگی غلطان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آفرینش و شکلگیری بدن و جسم انسانها از خاک و زمین است و در این فرآیند، کسانی که طغیانی و سرکشی کردهاند، به مانند سرابی که دریا را نشان میدهد، از حقیقت دور شدهاند و در حال لغزش و خطا هستند.
تا ز بازوی یداللهی به دار الملک امکان
کار را از شش جهت کردی به عباد و ئن تنک
هوش مصنوعی: با قدرت و توانایی باریتعالی، کارها در دنیای بزرگ به شکل کاملاً ممکن و همهجانبه پیش میرود.
بر کمر جوزا صفت تا تیغ وزین بر باره بستی
بهر قلع و قمع نفی و شرک بر دلدل نشستی
هوش مصنوعی: بر روی کمربند برج جوزا، تو با وزن و تیغی که به دقت بر روی سینه گذاشتهای، آماده هستی تا برای از بین بردن نفی و شرک، با اراده و قدرت بر دلدل (دلیل یا هدف) نشستی.
با وجود آنکه ننمودی به دشمن پیشدستی
پشت مر حیرانه تنها اینکه در خیبر شکستی
هوش مصنوعی: با اینکه تو ابتدا دست به اقدام زدی و به دشمن حمله نکردی و فقط ما را در حیرت و تنهایی باقی گذاشتی، اما در نهایت در جنگ خیبر پیروزی را در دستان خودت داشتی.
هر کجا بد سرکشی یا کافر و یا بتپرستی
منهزم شد از دم تیغ کجت فر سنگ فرسنگ
هوش مصنوعی: هر جا که بدی، کافر یا بتپرستی شکست خورد، به خاطر شمشیر کج تو، به دوری و با فاصلهای به زمین افتادند.
بوالبشر شد مفخر از چون توا بنی در ابوت
جست ابراهیم از جودت ره و رسم فتوت
هوش مصنوعی: بوالبشر (پدر بشر) به خاطر وجود تو به افتخار و عظمت رسید. مانند ابراهیم که در کرامت و بزرگی خود از صفاتی چون بخشندگی و جوانمردی پیروی کرد.
بست ختم انبیا همراه تو عقد اخوت
از کف پای تو امضا یافته مهر نبوت
هوش مصنوعی: آخرین پیامبر الهی با تو دوستی و برادری را آغاز کرده است و امضای مقام پیامبری را بر پای تو گذاشته است.
در کجا بودی شها کز عدل و انصاف و مروت
باز گیری خون عباس خود از کافر دل سنگ
هوش مصنوعی: این شعر به کنایه از یک شخص یا مقام مهم صحبت میکند و به عدم وجود عدالت و انسانیت در برخورد با دیگران اشاره دارد. گوینده از او میپرسد که کی و کجا بودی که از اصول انصاف و مروت فاصله گرفتهای و در همین حال، از کسی که دلش سنگی است، خون عباس را میگیری. به نوعی به بیرحمی و نادرستی در رفتار اشاره شده است.
آن زمان کاندر لب شط فرات آن ماه سیما
رفت تا آبی برا تشنگان سازد مهیا
هوش مصنوعی: در آن زمان که در حاشیه رود فرات، آن چهره زیبا رفت تا برای تشنگان آب فراهم کند.
یادش آمد از لب خشک حسین دلبند زهرا
تشنه لب پر کرد مشک آب و شد بیرون ز دریا
هوش مصنوعی: به یاد لبهای خشک حسین، پسر زهرا، او مشک آبی را پر کرد و از دریا بیرون رفت.
هر دو دست وی جداکردن از تن قوم اعدا
مشک بر دندان گرفت و در خیم بنمود آهنگ
هوش مصنوعی: او با قدرت و ارادهای قوی، به جنگ با دشمنان رفت و در عین حال، نشان از شجاعت و استقامت خود را به نمایش گذاشت.
از حسد راضی نشد دوران که آن مهر جهانتاب
بر حریم عترت طه رساند جرعه آب
هوش مصنوعی: دوران به خاطر حسد نتوانست بگذارد که مهر و نوری که بهعنوان تابش جهان شناخته میشود، به خانواده طه (پیامبر اسلام) آرامش و نیروی حیات بدهد.
تیر پران از کمان کوفیان گردید پرتاب
مشک را خالی نمود از آب زان تیر و از این آب
هوش مصنوعی: تیر اندازان کوفی، تیرهایی را پرتاب کردند که باعث شد مشکها از آب خالی شوند. این تیرها و آب، هر دو نشانهای از واقعیتهای تلخ و دردناک آن زمان هستند.
گشت سقای حسین از خجلت اطفال بیتاب
زندگی را دید بهر خویشتن آن باوفا ننگ
هوش مصنوعی: سقا، حسین، از شرم بچههای بیتاب و نگران، زندگی را به خاطر خود ننگین میبیند; زیرا او به خاطر وفاداریاش احساس خجالت میکند.
بر زمین افتاد و خلق کوفه با شمشیر و خنجر
حملهور گشتند بهر قتل عباس دلاور
هوش مصنوعی: بر زمین افتاد و مردم کوفه با شمشیر و خنجر به او حمله کردند تا عباس دلیر را بکشند.
زد به فرق وی یک گرز و یکی تیغش به مغفر
وز هجوم دشمنان نوباوه ساقی کوثر
هوش مصنوعی: با گرزی بر سر او زد و با تیغش کلاه او را شکافت، و از حملهی دشمنان، ساقی کوثر ناامید و جوانمرد بود.
کرد بابک یا اخا ادرک اخا سوی برادر
بر سر عباس راند از خیمه شاه تشنه لب خنک
هوش مصنوعی: بابک به برادرش میگوید: به کمک برادر برو و عباس را از خیمهای که در آن تشنه است، دور کن.
پس گرفت از خاک بر زانو سر او را به زاری
با زبان حال جوی خون نمود از دیده جاری
هوش مصنوعی: او سرش را از خاک برداشت و به حالت گریه و زاری، چشمانش پر از اشک شد و اشکهایش مانند جوی خون از چشمانش میریخت.
کای پناه بیکسان قربانی در گاه باری
این قدر بر سر تو را میبود شوق جاننثاری
هوش مصنوعی: ای پناهنده بیکسها، قربانی شدن در درگاه خداوند چقدر برای تو دلتنگ و مشتاق جانفشانی است.
تا چنین یکباره بستی از برادر چشم یاری
ساختی همدم مرا با ناله چون مرغ شباهنگ
هوش مصنوعی: زمانی که یک بار از برادر خود امید و یاری را بستید، همدم من با نالهای مانند مرغ شباهنگ شد.
خیز کاندر این زمین بعد از تو شور و انقلاب
من تن تنها و خلق شام بیحد و حسابست
هوش مصنوعی: بلند شو که در این سرزمین پس از تو، هیجان و شور زیادی به وجود آمده است. من به تنهایی و خلقی که بیحد و حساب است، در این وضعیت قرار دارم.
در حرم چشم سکینه منتظر از بهر آب است
زینب و کلثوم را اندر حرم قلب کبابست
هوش مصنوعی: در حرم، سکینه منتظر آب است، و زینب و کلثوم در دلشان آتش است.
شمر بیدین را به قتل من در این صحرا شنابست
شد کمیت خامه (صامت) ز شرح ماتمت لنک
هوش مصنوعی: شمر بیدین به خاطر کشتن من در این بیابان نسبت به این کار بیاحساسی نشان داده است، اما خامه (دستنویس) به خاطر توصیف غم و اندوه من به ناله درآمده است.