گنجور

شمارهٔ ۱۱ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابی‌طالب(ع)

جهان فرتوت باز چمید زی فرهی
کدورت فصل دی نهاد رو بربهی
چمان شد اندر چمن دوباره سرو سهی
بشیر فرورد داد به بلبلان آگهی
که گل بسر بر نهاد دوباره تاج شهی
فغان و آشوب را کنید از سریله
کشیده خیل طیور به گرد هم دائره
به دشت زردشت و ارچکاوک و قبره
نوای پا زند و زند کشند از حنجره
چون مقربان قمریان ز میمنه میسره
به گوش انسان زنند صغیر ما اکفره
فکنده بلبلل به باغ ز یک طرف بلبله
اگر چه ضحاک دی به حیله و رنگ و ریو
گرفت اورنگ جم زمانه را شد خدیو
فر فریدون گرفت جهان چو گودرز و گیو
و یا چو رستم که رفت به جنگ اسپند دیو
نمود از جا بلند سیامک آسا غریو
فکندش اندر بدن سپند سان و لو برای او
بهار را با خزان ره جدل بود تنگ
یکی به هیبت هژیر یکی به هیئت پلنگ
به خون هم لاله‌گون نموده در جنگ چنگ
ز چهره روزگار پریده از بیم رنگ
که تا که افتد ز پا سر که آید به سنگ
رود که زین رستخیز رهد که زین غایله
که ناگهان از فلک رسید جیش حمل
شهاب ریزان سحاب شد از تگرگ اجل
به رجم دیوان همی به پیشه کوه و تل
به قلب ایشان فکند تزلزلی از جدل
چنان که شیر خدا بر در جنگ جمل
به کاخ کفر او فکند ز تیغ خود زلزله
وصی خیرالبشر سمی یزدان علی
قوام کون وجود نظام کیهان علی
مدیر قانون شرع مدار ایمان علی
به حصر قل مایکون ولی سبحان علی
بطون اهل الکتاب ظهور فرمان علی
به شان او فاتحه به نام او به سلمه
چو ذات یزدان جدا ز ضد و ندوشیبا
مفاد اسوار غیب رموز لاریب فیه
الا فصلوا علیه و آله والبنیه
که هست وجه اللهی به حضرت او وجیه
بسر الا علیم به معنی لافقیه
ز فته او گشته حل دقایق مشکله
شهی که اندر غدیر به حکم حی قدیر
گرفت بازوی او شه بشیر و نذیر
نمود بر کائنات همه صعیر و کبیر
که کرده بر مومنان خدا علی را امیر
صلاح شادی زدند تمام برنا و پیر
که بخ‌بخ از این مقام خوشا به این منزله
چو شد تعلق‌پذیر اراده کردگار
به هستی آب و خاک به خلقت باد و نار
که معنی کنت کنز شود به خلق آشکار
زمین شود مستقر زمان شود برقرار
نهال توحید را عیان کند برگ و بار
شد از وجود علی مشیتش حامله
وجوب را گر بود تمکن اندر لباس
وجود او را وجود خرد نمودی قیاس
برم سپاسش که او برد خدا را سپاس
سفائن کن فکان بوی سواحل شناس
کمیت ایجاد را عنایت او عطاس
عروس اسلام را اطاعتش مرسله
زهی امامی که هست ز قدر والای او
قبای امکان قصیر به قد زیبای او
بود به دست قضا سواد امضای او
سر اطاعت قدر نهاده بر پای او
کراهی بنگرد اگر به سیمای او
شود هبوطش صعود سوانح نازله
تبارک الله از آن خدای کت آفرید
که کارت از بندگی کنون به جایی رسید
که تفعل و ماتشاء و تحکیم ما ترید
چه از صغار و کبار چه از سیاه و سفید
به درک اوصاف او کسی نیارد رسید
که کار فقه و اصول نباشد این مسئله
چرا سوی کربلا شها به این عز و جاه
نیامدی چون حسین گرفت با اشک و آه
صغیر ششماهه را ز خیمه چون قصر ماه
به جانب کوفیان ببرد در رزمگاه
بگفت رحمی کنید که مانده‌ایم ای سپاه
من و همین شیر خوار به جای یک سلسله
زده تک تشنگی شراره بر پیکرش
ز بس که ناخن زده است به سینه مادرش
نه هوش مانده بسر نه تاب در پیکرش
از این فراتی که هست ز جده اطهرش
چه باشد ارتر کنید لب الم پرورش
که با اجل نبودش به جز کمی فاصله
در آخر از پی کسبی شهنشه حق‌پرست
چو دید ین قوم را ز ساغر کفر مست
نمود او را بلند به نزد آن خلق پست
چو مصحف کردگار گرفت بر روی دست
ولی فتاد آن زمان برکن ایمان شکست
که از کمان برگشاد خدنک کین حرمله
چو حلق آن بی‌زبان درید تیر عدو
به بازوی شاه کرد گلوی او را رفو
به خنده لب بر گشاد که داشتم آرزو
شوم به راه پدر ز خون خود سرخ‌رو
به سوی باغ جنان شدم روان کامجو
که تابه (صامت) دهم به روز محشرصله

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
منبع اولیه: سید صادق هاشمی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهان فرتوت باز چمید زی فرهی
کدورت فصل دی نهاد رو بربهی
هوش مصنوعی: دنیا کهنسال و فرسوده به جلو حرکت کرد و به خاطر هوش و درک، تیرگی و کدورتی که در فصل دی وجود داشت، به پهنای زمین برافراشت.
چمان شد اندر چمن دوباره سرو سهی
بشیر فرورد داد به بلبلان آگهی
هوش مصنوعی: در باغ، سرو بلندی دوباره سر برآورده و خبر خوشی به بلبل‌ها داده است.
که گل بسر بر نهاد دوباره تاج شهی
فغان و آشوب را کنید از سریله
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بازگشت شکوفه‌ها و زیبایی‌های طبیعی اشاره می‌کند که مانند تاجی بر سر شاه، زینت‌بخش و جلب توجه‌کننده است. این موضوع باعث ایجاد هیجان و شور و حالی در فضا می‌شود که در آن صدای زیبای طبیعت و احساسات عاشقانه به وضوح حس می‌شود.
کشیده خیل طیور به گرد هم دائره
به دشت زردشت و ارچکاوک و قبره
هوش مصنوعی: پرندگان زیادی در دور یکدیگر جمع شده‌اند، به دشت زردشت و مناطق دیگر که شامل مرغ‌ها و قبره‌ها نیز می‌شود.
نوای پا زند و زند کشند از حنجره
چون مقربان قمریان ز میمنه میسره
هوش مصنوعی: صدای پاها بلند است و از گلو مانند مقربان درگاه، melodiously به نغمات خوشایند می‌پیوندند.
به گوش انسان زنند صغیر ما اکفره
فکنده بلبلل به باغ ز یک طرف بلبله
هوش مصنوعی: به گوش انسان می‌گویند که کوچک‌تر است و بی‌توجهی می‌کند. بلبل در باغ از یک طرف آواز می‌خواند و نغمه سرایی می‌کند.
اگر چه ضحاک دی به حیله و رنگ و ریو
گرفت اورنگ جم زمانه را شد خدیو
هوش مصنوعی: اگرچه ضحاک با نیرنگ و فریب توانست تاج و تخت جم را به دست آورد، اما در حقیقت او تنها برای مدتی کوتاه به عنوان یک پادشاه شناخته شد.
فر فریدون گرفت جهان چو گودرز و گیو
و یا چو رستم که رفت به جنگ اسپند دیو
هوش مصنوعی: فریدون به کمک کسانی چون گودرز و گیو یا مانند رستم، جهان را به تصرف درآورد و به جنگ دیو اسپند رفت.
نمود از جا بلند سیامک آسا غریو
فکندش اندر بدن سپند سان و لو برای او
هوش مصنوعی: سیامک از جایش بلند شد و با قدرت و هیاهو به بدن سپند ضربه‌ای زد و آن را تحت فشار قرار داد.
بهار را با خزان ره جدل بود تنگ
یکی به هیبت هژیر یکی به هیئت پلنگ
هوش مصنوعی: بهار و خزان در حال نزاع بودند و هر کدام به شیوه‌ای خاص و زیبا در تلاش بودند تا خود را برتر از دیگری نشان دهند؛ یکی با شکوه و عظمت و دیگری با قدرت و برجستگی خود.
به خون هم لاله‌گون نموده در جنگ چنگ
ز چهره روزگار پریده از بیم رنگ
هوش مصنوعی: در جنگ، خون مانند لاله‌ها درخشنده و سرخ شده و چهره‌ی روزگار از ترس، رنگ خود را باخته و کمرنگ شده است.
که تا که افتد ز پا سر که آید به سنگ
رود که زین رستخیز رهد که زین غایله
هوش مصنوعی: تا کی کسی به زمین خواهد افتاد و چه کسی با سنگ به او می‌رسد؟ چه کسی از این بحران نجات خواهد یافت و چه کسی از این وضعیت رهایی خواهد جست؟
که ناگهان از فلک رسید جیش حمل
شهاب ریزان سحاب شد از تگرگ اجل
هوش مصنوعی: ناگهان بارانی از شهاب‌ها و تگرگ‌ها به زمین افتاد که نشانه‌ای از نزدیک شدن اجل بود.
به رجم دیوان همی به پیشه کوه و تل
به قلب ایشان فکند تزلزلی از جدل
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از شرایطی پرتنش و مباحثه‌ای اشاره دارد که در آن یک رجم (سنگ یا شلاقی) به سوی دیوان پرتاب می‌شود. این عمل باعث می‌شود که کوه و تپه‌ها به شدت لرزیده و تزلزلی در دل افراد ایجاد شود. در واقع، منظور از این تصویر، تاثیر عمیق و وحشتناکی است که در اثر درگیری‌ها و جدل‌ها بر روح و دل افراد وارد می‌شود.
چنان که شیر خدا بر در جنگ جمل
به کاخ کفر او فکند ز تیغ خود زلزله
هوش مصنوعی: شیر خدا در نبرد جمل با ضربه‌ای از شمشیرش، زلزله‌ای بر کاخ کفر او انداخت.
وصی خیرالبشر سمی یزدان علی
قوام کون وجود نظام کیهان علی
هوش مصنوعی: علی، وصی بهترین انسان‌ها و نماینده خداوند است، که وجود او باعث استحکام و نظم کیهان و هستی است.
مدیر قانون شرع مدار ایمان علی
به حصر قل مایکون ولی سبحان علی
هوش مصنوعی: مدیر در چارچوب قوانین دینی و ایمانی علی در محدودیت‌های خود عمل می‌کند، اما منزه است خداوند علی از هر گونه محدودیتی.
بطون اهل الکتاب ظهور فرمان علی
به شان او فاتحه به نام او به سلمه
هوش مصنوعی: ظهور فرمان علی در شأن او، به عنوان آغاز و نام او با سلام همراه است.
چو ذات یزدان جدا ز ضد و ندوشیبا
مفاد اسوار غیب رموز لاریب فیه
هوش مصنوعی: خداوند به خودی خود از هر گونه چیزهایی که با او ناسازگار باشند جداست و در ذات او هیچ گونه نقص یا شک و تردیدی وجود ندارد.
الا فصلوا علیه و آله والبنیه
که هست وجه اللهی به حضرت او وجیه
هوش مصنوعی: به جز نماز بر او و اهلش، و بنی‌اش، که او نمایانگر چهره خداوند است و بسیار احترام‌برانگیز می‌باشد.
بسر الا علیم به معنی لافقیه
ز فته او گشته حل دقایق مشکله
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها خداوند داننده و عاقل است و هیچ کس دیگری نمی‌تواند به خوبی و دقت او به مسائل پیچیده پی ببرد یا آنها را حل کند.
شهی که اندر غدیر به حکم حی قدیر
گرفت بازوی او شه بشیر و نذیر
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که در روز غدیر به فرمان خداوند قدرتمند، دست پیامبر را گرفت، همان پیامبر مژده‌دهنده و هشداردهنده است.
نمود بر کائنات همه صعیر و کبیر
که کرده بر مومنان خدا علی را امیر
هوش مصنوعی: همه چیز در کائنات، چه کوچک و چه بزرگ، نشان‌دهنده این است که خداوند، علی (ع) را برای مومنان به عنوان رهبر و امیر قرار داده است.
صلاح شادی زدند تمام برنا و پیر
که بخ‌بخ از این مقام خوشا به این منزله
هوش مصنوعی: تمامی افراد، چه جوان و چه پیر، به این مقام و مقام خوشا افتخار می‌کنند و از آن شادی و خوشحالی می‌جویند.
چو شد تعلق‌پذیر اراده کردگار
به هستی آب و خاک به خلقت باد و نار
هوش مصنوعی: زمانی که اراده خداوند به وجود آمدن آب و خاک و خلق باد و آتش تعلق گرفت.
که معنی کنت کنز شود به خلق آشکار
زمین شود مستقر زمان شود برقرار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی که مخفی و پنهان است، به مرور زمان به انسان‌ها نشان داده می‌شود و در واقع، آن چیز در روی زمین به وضوح و استواری ظاهر می‌شود. به عبارتی دیگر، حقیقت‌هایی که در ابتدا غیرقابل دسترس به نظر می‌رسند، با گذر زمان برملا می‌شوند و در زندگی انسان‌ها ثابت و مستحکم می‌گردند.
نهال توحید را عیان کند برگ و بار
شد از وجود علی مشیتش حامله
هوش مصنوعی: وجود علی، نهال توحید را به وضوح نمایان می‌کند و از وجود او، سرشار از برکت و ثمره می‌شود.
وجوب را گر بود تمکن اندر لباس
وجود او را وجود خرد نمودی قیاس
هوش مصنوعی: اگر حقایق و نیازها در وجود خود، امکان تحقق داشته باشند، وجود او (یعنی واقعیات یا حقیقت) را با عقل می‌توان به درستی سنجید و مقایسه کرد.
برم سپاسش که او برد خدا را سپاس
سفائن کن فکان بوی سواحل شناس
هوش مصنوعی: من از او سپاسگذاری می‌کنم که خدا را شکرگزاری کرد و در نتیجه بوی سواحل شناسان را به مشام رساند.
کمیت ایجاد را عنایت او عطاس
عروس اسلام را اطاعتش مرسله
هوش مصنوعی: برای ایجاد و پیشرفت، نعمت و لطف او باید باشد و پیروی از او، باعث شکوفایی و زیبایی دین اسلام می‌شود.
زهی امامی که هست ز قدر والای او
قبای امکان قصیر به قد زیبای او
هوش مصنوعی: شگفتا از امامی که بر اثر مقام بلندش، لباس قابلیت‌ها برای زیبایی او کوتاه است.
بود به دست قضا سواد امضای او
سر اطاعت قدر نهاده بر پای او
هوش مصنوعی: به خواست و سرنوشت، اثر امضای او بر روی زمین قرار گرفته و به نشانه اطاعت، بر آن پا نهاده شده است.
کراهی بنگرد اگر به سیمای او
شود هبوطش صعود سوانح نازله
هوش مصنوعی: اگر کسی با نگاهی ناپسند به چهره او بیفتد، سقوط او به معنای بالا رفتن و پیشرفت در حوادثی است که از سر ناز و لطافت به او می‌رسند.
تبارک الله از آن خدای کت آفرید
که کارت از بندگی کنون به جایی رسید
هوش مصنوعی: بسیار جای خوشحالی است که خداوندی بزرگ و با عظمت به خلقی پرداخته که توانسته‌اند به مقام و منزلتی بالا دست یابند و از بندگی خود پیشرفت کنند.
که تفعل و ماتشاء و تحکیم ما ترید
چه از صغار و کبار چه از سیاه و سفید
هوش مصنوعی: هر کاری که بخواهی انجام می‌دهی و هر آنچه بخواهی محکم می‌کنی، چه کوچک باشد و چه بزرگ، چه سیاه باشد و چه سفید.
به درک اوصاف او کسی نیارد رسید
که کار فقه و اصول نباشد این مسئله
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند به درک ویژگی‌های او برسد و موضوعاتی از فقه و اصول را بفهمد.
چرا سوی کربلا شها به این عز و جاه
نیامدی چون حسین گرفت با اشک و آه
هوش مصنوعی: چرا ای مقام بلند و باعظمت، به کربلا نیامدی در حالی که مانند حسین با گریه و ناله موجودیت خود را فدای هدف کردی؟
صغیر ششماهه را ز خیمه چون قصر ماه
به جانب کوفیان ببرد در رزمگاه
هوش مصنوعی: صغیر ششماهه را از خیمه به سمت کوفیان می‌برند، مانند قصر ماه در میدان جنگ.
بگفت رحمی کنید که مانده‌ایم ای سپاه
من و همین شیر خوار به جای یک سلسله
هوش مصنوعی: از شما خواهش می‌کنم که رحم کنید، زیرا ما تنها مانده‌ایم، من و این نوزاد، به جای یک گروه بزرگ.
زده تک تشنگی شراره بر پیکرش
ز بس که ناخن زده است به سینه مادرش
هوش مصنوعی: تشنه‌گی به شدت بر جانش تأثیر گذاشته و عذابش داده است، به حدی که از درد و رنجی که به مادرش وارد کرده، آثار ناخن بر سینه‌اش باقی مانده است.
نه هوش مانده بسر نه تاب در پیکرش
از این فراتی که هست ز جده اطهرش
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا بیان می‌شود که در اثر شدت اندوه و مصیبت، نه توانایی فکر و خرد باقی مانده و نه نیروی جسمی در فرد باقی مانده است. این حالت ناشی از مصیبتی است که از سوی نَسَبت‌های پاک و محترم به او رسیده است.
چه باشد ارتر کنید لب الم پرورش
که با اجل نبودش به جز کمی فاصله
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر لب دریا را پرورش دهید، در حالی که بین او و مرگ تنها کمی فاصله وجود دارد؟
در آخر از پی کسبی شهنشه حق‌پرست
چو دید ین قوم را ز ساغر کفر مست
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی پادشاهی که پی‌جوی حق و حقیقت بود، این مردم را دید که از جام کفر و بی‌ایمانی نشئه شده‌اند.
نمود او را بلند به نزد آن خلق پست
چو مصحف کردگار گرفت بر روی دست
هوش مصنوعی: او به‌طور برجسته و والا در برابر مردم بی‌اعتبار و پست نمایان شد، همان‌طور که قرآن کریم به‌عنوان کتاب خدا بر دستان به نمایش گذاشته می‌شود.
ولی فتاد آن زمان برکن ایمان شکست
که از کمان برگشاد خدنک کین حرمله
هوش مصنوعی: اما در آن زمان که ایمان شکست، تیر کین حرمله از کمان رها شد.
چو حلق آن بی‌زبان درید تیر عدو
به بازوی شاه کرد گلوی او را رفو
هوش مصنوعی: وقتی تیر دشمن به بازوی شاه ضربه زد، گلوی او را مانند حلقه‌ای پاره کرد و او را بدون زبان و بی‌صدا کرد.
به خنده لب بر گشاد که داشتم آرزو
شوم به راه پدر ز خون خود سرخ‌رو
هوش مصنوعی: با لبخند سخن بگو و نشان بده که چقدر آرزو داشتم، تا مثل پدرم در مسیر او با شجاعت و افتخار پیش بروم.
به سوی باغ جنان شدم روان کامجو
که تابه (صامت) دهم به روز محشرصله
هوش مصنوعی: به سمت بهشت روانه شدم تا از نعمت‌های آن بهره‌مند شوم و در روز قیامت پاداش کارهایم را دریافت کنم.