۶۹۹ - خواجه محتشم کاشانی
به بزازی مشغولی دارد و در شعر بد نیست .چون جوانست امید که ترقی کند تا غایت جز ابیاتی که در صغر سن گفته شعری از او استماع نیفتاده این دو مطلع از آن ابیات است:
منشور خوبی از همه مشکین خطان گرفت
گر بهم میزدم امشب مژه ی پر نم را
و این مطلع و بیت هم از آنجمله است :
سیل می برد بیک چشم زدن عالم را
ای خدنگ مژه ات عقده گشای دل من
حل شده از تو بیک چشم زدن مشکل من
شادم از بیکسی خود که اگر کشته شوم
و این رباعی بدیهه از اوست :
نی تاب نشستن است و نی پای گریز
از بهر من تنک شراب ایساقی
۶۹۸- مولانا عبدل کاشانی: در شهر خودش که کاشان است کاغذ فروشی میکند و گاهی شعر نیز میگوید این مطلع از اوست :۷۰۰- مولانا غیاث الدین باغبان کنی: از قریه کن است از قرای ری در باغبانی بی بدل و در شاعری خود را ذوفنون می گیرد اما ناموزون بسیار میگوید این مطلع از اوست :
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بزازی مشغولی دارد و در شعر بد نیست .چون جوانست امید که ترقی کند تا غایت جز ابیاتی که در صغر سن گفته شعری از او استماع نیفتاده این دو مطلع از آن ابیات است:
هوش مصنوعی: او به شغل بزازي (فروشندگی) مشغول است و در شعر هم استعداد چندانی ندارد. چون جوان است، امید میرود که پیشرفت کند. تا به حال از او تنها تعدادی شعر که در دوران کودکیاش گفته، شنیده شده است و این دو بیت از آن اشعار هستند.
منشور خوبی از همه مشکین خطان گرفت
گر بهم میزدم امشب مژه ی پر نم را
هوش مصنوعی: امشب اگر به دیدار تو میرفتم، چشمانم پر از اشک بود و این زیبایی را که در چشمان تو میبینم، نمیتوانم نادیده بگیرم.
سیل می برد بیک چشم زدن عالم را
ای خدنگ مژه ات عقده گشای دل من
هوش مصنوعی: سیل در یک چشم به هم زدن تمام دنیا را میبرد، ای مژهی تو که گرههای دل من را باز میکند.
حل شده از تو بیک چشم زدن مشکل من
شادم از بیکسی خود که اگر کشته شوم
هوش مصنوعی: به یک چشم به هم زدن، مشکلم حل شد و من از آنکه کسی را ندارم شادمانم، حتی اگر جانم را از دست بدهم.
و این رباعی بدیهه از اوست :
هوش مصنوعی: این رباعی به طور فوری و بدون آمادگی پیشین ساخته شده است.
نی تاب نشستن است و نی پای گریز
از بهر من تنک شراب ایساقی
هوش مصنوعی: شراب و لذت نوشیدن آن به قدری شیرین و دلچسب است که نمیتوان به راحتی کنار آن نشست یا از آن دور شد. این در واقع اشاره به وابستگی عمیق به لذتها و حسرتخوردن برای نچشیدن آنهاست.