گنجور

۶۹۸- مولانا عبدل کاشانی

در شهر خودش که کاشان است کاغذ فروشی میکند و گاهی شعر نیز میگوید این مطلع از اوست :

چون کاکل او شد دل ما باز پریشان
اگر صراحی زرین و جام نیست بدستت

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شهر خودش که کاشان است کاغذ فروشی میکند و گاهی شعر نیز میگوید این مطلع از اوست :
هوش مصنوعی: او در شهر خودش، کاشان، به فروش کاغذ مشغول است و گاهی نیز شعر سروده و می‌خواند.
چون کاکل او شد دل ما باز پریشان
اگر صراحی زرین و جام نیست بدستت
هوش مصنوعی: وقتی موهای او بر روی شانه‌هایش ریخته شد، دل ما دوباره بی‌قرار شد. حتی اگر پیاله‌ای زرین در دستت نباشد، این دل از زیبایی او پریشان است.