برگردان به زبان ساده
بجودت طبع سلیم وحدت ذهن مستقیم سر آمد شعرای زمان بود بی تکلف از متأخرین کسی قصیده را بهتر از او نگفته . مولد او قصبه تهران است من اعمال ری . پدرانش رئیس و کدخدای آنجا بوده اند نام او در اصل ارجاسب بود و در اوایل عمر جهت تحصیل علم بشیراز رفته بود و در زمره ی شاگردان مولانا جلال الدین محمد دوانی در آمد اکثر کتب متداوله را مطالعه کرد فاما در طب بیشتر کوشیده طبیب شد مولانا اسم او را تغییر داده مسعود نام نهاد با اکثر اهل دولت صاحبقران مغفور محشور بود چنانکه از شعر او معلوم توان کرد در اواخر عمر در تهران متوطن شد. باغی طرح انداخت و آنرا موسوم به باغ امید گردانید . اما هنوز نهال امیدش بارآور نگشته بود که از صدمه ی صرصر حوادث سمت قاعا صفصفا پیدا گردید و در شهور سنه ثلاثین و تسعمایه جمعی بر سر او ریخته بقتلش رسانیدند بعضی مردم نسبت این امر شنیع به نوربخشیان کردند و الله اعلم، افضل نامی تهرانی این قطعه در تاریخ شهادت او گفته :
هوش مصنوعی: بجودت فردی با طبع سلیم و ذهن مثبت، از بهترین شاعران زمان خود بود. او بیتکلف و بهراحتی قصایدی را سرود که هیچیک از شاعران بعد از او نمیتوانستند به خوبی او بنویسند. او در تهران به دنیا آمد و خانوادهاش از پیشگامان و رئیسان آنجا بودند. نام اصلی او ارجاسب بود و در جوانی برای یادگیری به شیراز رفت و از شاگردان مولانا جلالالدین محمد دوانی شد. او بیشتر بر روی علم طب تمرکز کرد و طبیب شد. مولانا نام او را به مسعود تغییر داد و او با اغلب افراد صاحبنفوذ در آن زمان ارتباط داشت. در اواخر عمرش به تهران بازگشت و باغی به نام "باغ امید" ساخت، اما هنوز این باغ به ثمر نرسیده بود که به دلیل حوادث ناگوار، جانش را از دست داد. برخی این حادثه را به نوربخشیان نسبت دادند. فردی به نام افضل، شعری در مورد شهادت او سرود.
کاو بنا حق شهید شد ناگاه
شب بخواب من آمد و فرمود
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر حقیقت جان باخت، ناگهان در خواب من آمد و گفت.
کی ز حال درون من آگاه
بهر تاریخ قتل من بنویس
هوش مصنوعی: کسی از وضعیت درون من خبر ندارد، پس برای تاریخ مرگ من چیزی بنویس.
این چند بیت از قصاید او نوشته شد :
هوش مصنوعی: این چند بیت از اشعار او سروده شده است:
کار تو از من آسان، کام من از تو مشکل
خنجر کشی و ساغر، اهل وفا سراسر
هوش مصنوعی: کار تو برای من ساده است، اما به دست آوردن خواستهام از تو دشوار است. تو همیشه برای نبرد آمادهای و در عین حال اهل وفا و مهربانی هستی.
خون خورده در برابر، جان داده در مقابل
تو پا نهی بمیدان من دست شویم از جان
هوش مصنوعی: شخصی که جانش را برای تو فدای کرده، حالا در مقابل تو ایستاده و آماده است که در نبرد حاضر شود. او با تمام وجودش آماده است تا در دفاع از تو بجنگد.
تو خوی فشانی از رخ من خون چکانم از دل
دنبال آن مسافر از ضعف و ناتوانی
هوش مصنوعی: چهره تو باعث میشود که از چشمانم اشک بریزد و از دلم به دنبال آن مسافر بروم، چون از ضعف و ناتوانی احساس میکنم.
بنوش و باک مدار ان ربنا لغفور
مرید پیر خرابات گشتم و شستم
هوش مصنوعی: نوشیدن را ادامه بده و نگران نباش، زیرا خداوند همواره بخشنده و مهربان است. من با رندان و اهل شرابخانهها همراه شدم و خود را از نگرانیها شستم.
بآب میکده دست و دل از متاع غرور
رواق مدرسه گر سر نگون شود سهل است
هوش مصنوعی: به راحتی میتوان از داراییهای دنیوی و غرور علمی گذشت و به دیوانگی نوشیدن بپردازیم؛ چه با افتادن و تن دادن به سرنوشت، هیچ مشکلی نیست.
قصور میکده ی عشق را مبادا قصور
بنای مدرسه از جنس عالی و دانی
هوش مصنوعی: اگر به میکدهی عشق نقصی وارد شده، نگران نباشید، زیرا بنای مدرسه هم نمیتواند تنها از چیزهای عالی و برتر ساخته شود.
خراب گشت، خرابات همچنان معمور
می مغانه که مرد افکن است و تو به شکن
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیتی اشاره شده است که خرابی و نابودی به وجود آمده، اما همچنان مکانهای نوشیدنی و شادی (خرابات) فعال و پر جنب و جوش هستند. این نشاندهنده تضاد بین ویرانی و ادامهی زندگی و لذت در این مکانهاست. همچنین به تأثیر مردان و قدرت آنان اشاره شده که میتوانند افراد را به چالش بکشند، و در عین حال به نقش شکنندهای که برخی افراد در این میان دارند، تأکید میشود.
چنان بدور تو از شیخ و شاب برده شعور
که زاهدان سحر خیز بر نمیخیزند
هوش مصنوعی: به قدری مجذوب تو شدهاند که حتی عالمان و زاهدان خود نیز از خواب بیدار نمیشوند.
بجای حی علی گردمند نفخه صور
غریق نعمت گیتی ز ذوق بی خبر است
هوش مصنوعی: به جای فراخوانی به سوی آرامش و معرفت، غرق در نعمتهای دنیوی، انسانها از شادی و لذتهای زودگذر بیخبرند و به عمق مسائل توجهی ندارند.
گسست رابطه ی تار و پود لیل و نهار
اگر کری بود این کره ی کشیده عنان
هوش مصنوعی: اگر رابطهی شب و روز از هم گسسته شود، این زمین وسیع که ما در آن هستیم، بیحس و بیحرکت خواهد بود.
وگر مجره قوی حلقه ایست حلق فشار
کمند توست که پیچیده در گلوی سپهر
هوش مصنوعی: اگر مجرای قوی یک حلقه است، پس فشار کمند تو به گردن آسمان گره خورده است.
سمند توست که بر چیده است ناف و زهار
تو را سواره به بین گواگر ندیده کسی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شگفتی از زیبایی و جاذبه یک سواری میپردازد. شاعر اشاره دارد که سواری که سوار بر سمندش است، زیبایی و شکوهی دارد که اگر کسی آن را نبیند، نمیتواند عظمت و جاذبهاش را درک کند. به نوعی، زیبایی و جذابیت این شخص به قدری است که تنها با دیدن او میتوان به درک واقعی آن رسید.
که آفتاب بود ثابت آسمان سیار
تبارک الله از آن آسمان برق عنان
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به نوری دارد که از آفتاب ساطع میشود و آن را به ثبات و عظمت آسمان تشبیه میکند. همچنین نشاندهنده زیبایی و شگفتی خلقت است که از آسمان میدرخشد و توجه را به خود جلب میکند. به نوعی به قدرت و شکوه الهی نیز اشاره دارد.
تبارک الله از این برق آسمان رفتار
علی الدوام بود چون سپهر در حرکت
هوش مصنوعی: خداوند را برکات بیپایان! این صحنه درخشش آسمانی نشاندهندهی حیات مستمر است، مانند حرکتی که همیشه در آسمان وجود دارد.
ولی نه چون حرکات سپهر ناهموار
چنان ز عدل تو عالم باعتدال آمد
هوش مصنوعی: به جز آنکه حرکات آسمان نامنظم است، بر اثر عدل تو، جهان به وضعیت تعادل و ثبات درآمده است.
این چند بیت بطریق غزل از جمله اشعار اوست :
هوش مصنوعی: این چند بیت از جمله اشعار او به صورت غزل سروده شدهاند.
دامان ناز بر زده راه که میزنی
تا بخاطر باشد ای بد عهد پیمان منت
هوش مصنوعی: ای دلبر نازنین، هر کجا که میروی، با خود به یاد من باش و بدان که من در انتظار وفای تو هستم.
بسته بر انگشت باید رشته جان منت
کس را نه بینم روز غم جز سایه در پهلوی خود
هوش مصنوعی: باید به گونهای زندگی کنم که به کسی وابسته نباشم و حتی در روزهای غم، جز سایه خودم هیچ چیز دیگری را در کنار خود نبینم.
آنهم چو بینم سوی او گرداند از من روی خود
کاج گردون از سرم بیرون برد سودای تو
هوش مصنوعی: وقتی او را میبینم که به من توجهی نمیکند، گویی تمامی آرزوهایم از بین میرود و فکر و خیال تو از سرم خارج میشود.
این دو رباعی هم از اوست :
هوش مصنوعی: این دو رباعی نیز متعلق به اوست:
دیدار تو بهر عاشق زار تو، به
به، بر سر بیمار فرستادی لیک
هوش مصنوعی: تو به خاطر عاشق بیتاب خود، خوشبختی را به سر بیمار فرستادی اما...
آن سیب ذقن بدست بیمار تو، به
شب قصه هجران جگر سوز کنم
هوش مصنوعی: آن سیب که در دستان مهتابیات هست، در شب داستان جداییام را که دل را میسوزاند، روایت میکنم.
روز آرزوی وصل دل افروز کنم
القصه که بی تو من بصد خون جگر
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوی دیدارت، دل خود را شاد و روشن میکنم، اما در نهایت، بدون تو، به سختی و با درد بسیار زندگی میکنم.
مثنوی گفته فاما نا تمام ماند این دو بیت از آنجاست :
هوش مصنوعی: آیا میخواهید به بررسی یا توضیح موضوع خاصی بپردازید؟ در غیر این صورت، میتوانید بگویید که چه اطلاعاتی یا کمکی نیاز دارید.
کآیینه غبار گیرد از آه
این طرفه که آه صبحگاهی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مانند آینهای که بر اثر نفس یا بخار داغ روشن میشود، دل یا روح انسان نیز بر اثر آه و اندوهی که در صبحگاه به وجود میآید، غبار آلود و تار میشود. به عبارتی، احساسات و افکار منفی میتوانند ناخواسته بر ذهن و روح انسان اثر بگذارند.