۲۶۹- مولانا نظام الدین نظام
از دارالمؤمنین استرآباد است و از ارباب صلاح و سداد. سلیقه اش چون بمعما چسبان بود در اوایل تحصیل آن فن کرده و در اواخر آنرا نیز از خود اسقاط نمود از غایت صفای نیت و خلوص طویت بمداحی اهل بیت علیه السلام روی آورده از رشحات اقلام بلاغت انجامش ریاض سخنوری نضارت پذیرفت و از برکت سحاب افادت آیاتش گلهای گوناگون در حدایق آمالش شکفت و گاهی بگفتن مثنوی مبادرت میورزید .
کتاب بلقیس و سلیمان از جمله اشعار آن خجسته آثار است وفاتش در سنه احدی و عشرین و تسعمایه بود.این چند بیت از قصاید اوست :
که همچو صبح نهان، داغ بر جگر دارد
چو خس فتاده بخاکم ولیک آب سرشک
امید هست غبارم ز خاک بردارد
بهم بود غم و شادی اسیر دنیا را
مگس دو دست بسر، پای در شکر دارد
ز بعد معرفت کردگار لم یزلی
نبی شناسم و آن گه علی و آل علی
خداست آنکه بود در ممالک تقدیس
وجود منفردش متصف ز بی عللی
نبی است آنکه بود در مدارس تحقیق
بری کتاب کمالش ز نکته جدلی
علیست آنکه گدازد بیرق لمعه تیغ
حسود را که بود قلب بوته دغلی
کننده ی در خیبر علی ابوطالب
حریف غالب هر کس که هست در هر باب
تو آن شهی که اگر کرده اند فی الواقع
نفس چو رفت چه سازی اگر نیامد باز
برکفم مانده نشانها بس که در ایام غم
جذبه عشقت کشیده رشته صبرم ز کف
بباغ دل، در آن بستانسرای عالم فانی
نهال آرزومنشان که باز آرد پشیمانی
شب در فضا از ماه نو کشتی در آب انداخته
در این قصیده که در منقبت حضرت امیر است این بیت بسیار خوب گفته .
۲۶۸- مولانا بنایی: مولدش هرات است و چون پدرش معمار بود بنابر آن این تخلص اختیار کرد ذاتش در اصل چون قابل افتاده بود در اوایل جوانی روی توجه بجانب کسب کمالات آورده بی تکلف در اکثر فنون گوی مسابقت از اقران ربود . و بنیان فضایلش صفت کانهم بیناین مرصوص پیدا کرد از خبر مبرور امیر غیاث الدین منصور منقول است که میفرموده : « ملا بنایی ملای شاعران و شاعر ملایان است » و در تصوف و خوشنویسی و خوشخوانی مشهور و در علم موسیقی و ادوار که از اقسام ریاضی است رسایل دارد و ظرافت طبعش بمرتبه ای بود که نسبت بامیر علیشیر که نزاکت مزاجش از آن مشهور تر است که احتیاج به تعریف داشته باشد سخنانی ظرافت آمیز میگفتند از جمله آنکه روزی بدکان پالان دوزی رفته و گفته که پالان امیر علیشیری میخواهم . این سخن بامیر علیشیر رسیده با او سوء مزاجی پیدا کرده چنانکه در وطن اصلی خود نتوانست بود روی بعراق آورد و در خدمت سلطان یعقوب اندک اندک ترقی کرده کتاب بهرام و بهروز را بنام پادشاه مذکور گفت و چون یوسف بیک برادر سلطان یعقوب نیز مقارن این حال ارتحال یافته بوده و در آن واقعه این بیت گفته :۲۷۰- مولانا امیدی: بجودت طبع سلیم وحدت ذهن مستقیم سر آمد شعرای زمان بود بی تکلف از متأخرین کسی قصیده را بهتر از او نگفته . مولد او قصبه تهران است من اعمال ری . پدرانش رئیس و کدخدای آنجا بوده اند نام او در اصل ارجاسب بود و در اوایل عمر جهت تحصیل علم بشیراز رفته بود و در زمره ی شاگردان مولانا جلال الدین محمد دوانی در آمد اکثر کتب متداوله را مطالعه کرد فاما در طب بیشتر کوشیده طبیب شد مولانا اسم او را تغییر داده مسعود نام نهاد با اکثر اهل دولت صاحبقران مغفور محشور بود چنانکه از شعر او معلوم توان کرد در اواخر عمر در تهران متوطن شد. باغی طرح انداخت و آنرا موسوم به باغ امید گردانید . اما هنوز نهال امیدش بارآور نگشته بود که از صدمه ی صرصر حوادث سمت قاعا صفصفا پیدا گردید و در شهور سنه ثلاثین و تسعمایه جمعی بر سر او ریخته بقتلش رسانیدند بعضی مردم نسبت این امر شنیع به نوربخشیان کردند و الله اعلم، افضل نامی تهرانی این قطعه در تاریخ شهادت او گفته :
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از دارالمؤمنین استرآباد است و از ارباب صلاح و سداد. سلیقه اش چون بمعما چسبان بود در اوایل تحصیل آن فن کرده و در اواخر آنرا نیز از خود اسقاط نمود از غایت صفای نیت و خلوص طویت بمداحی اهل بیت علیه السلام روی آورده از رشحات اقلام بلاغت انجامش ریاض سخنوری نضارت پذیرفت و از برکت سحاب افادت آیاتش گلهای گوناگون در حدایق آمالش شکفت و گاهی بگفتن مثنوی مبادرت میورزید .
هوش مصنوعی: او از استرآباد است و فردی برجسته در علم و ادب به شمار میرود. ذوقش مانند معما پیچیده بود و در ابتدا به یادگیری آن فن پرداخت و در پایان نیز آن را کنار گذاشت. به دلیل نیّت صاف و خلوص طبعش، به مدح اهل بیت علاقهمند شد و آثار بلاغت را در زمینه سخنوری به خوبی فراگرفت. به لطف آموزههایش، توانست گلهای مختلفی از ایدههایش در عرصه ادبیات پرورش دهد و گاهی نیز به نگارش مثنوی میپرداخت.
کتاب بلقیس و سلیمان از جمله اشعار آن خجسته آثار است وفاتش در سنه احدی و عشرین و تسعمایه بود.این چند بیت از قصاید اوست :
هوش مصنوعی: کتاب بلقیس و سلیمان یکی از آثار ارزشمند است و او در سال 1199 هجری قمری درگذشت. در ادامه چند بیت از اشعار او ارائه شده است:
که همچو صبح نهان، داغ بر جگر دارد
چو خس فتاده بخاکم ولیک آب سرشک
هوش مصنوعی: مانند اینکه صبح به طور پنهانی در دل خود داغی دارد، من نیز مانند گیاهی که بر زمین افتاده، درونم اندوه و اشک دارم.
امید هست غبارم ز خاک بردارد
بهم بود غم و شادی اسیر دنیا را
هوش مصنوعی: امید دارم که غبار من را از خاک پاک کند، در حالی که غم و شادی، انسان را در این دنیای فانی به اسارت گرفته است.
مگس دو دست بسر، پای در شکر دارد
ز بعد معرفت کردگار لم یزلی
هوش مصنوعی: مگس با دو دستش سرش را به وقت نشستن بر روی شکر میزند و پس از درک و شناخت خداوند جاودانه، از لذت شیرینی آن بهرهمند میشود.
نبی شناسم و آن گه علی و آل علی
خداست آنکه بود در ممالک تقدیس
هوش مصنوعی: من پیامبر را میشناسم و پس از او علی و خاندان علی را میشناسم. خداوندی که در سرزمینهای مقدس قرار دارد.
وجود منفردش متصف ز بی عللی
نبی است آنکه بود در مدارس تحقیق
هوش مصنوعی: وجود یگانهاش به صفات بیعلت نبی شبیه است؛ او کسی است که در علم و دانش، در مدارس تحقیق، حضور دارد.
بری کتاب کمالش ز نکته جدلی
علیست آنکه گدازد بیرق لمعه تیغ
هوش مصنوعی: این بیت به کمال و ویژگیهای برجسته علم و فطرت انسانی اشاره دارد. گویی که در این متن، اشاره به اطلاعات عمیق و پیچیدهای است که تنها از طریق تجربه و استدلال دقیق به دست میآید. همچنین، به تأثیرات آن بر روح و روان اشاره میکند، همچنان که برقی یا شوری ایجاد میکند که میتواند قوی و سرشار از نور باشد. در نهایت، این بیت به چالشها و پیچیدگیهای علم و معرفت نیز پرداخته است.
حسود را که بود قلب بوته دغلی
کننده ی در خیبر علی ابوطالب
هوش مصنوعی: حسود را در دل خود، مانند گیاهی میدانی که تنها برای خود فکر میکند و نمیتواند زیبایی و قدرت دیگران را ببیند، به ویژه در مورد شخصیتی همچون علی ابوطالب که در خیبر حضور داشت.
حریف غالب هر کس که هست در هر باب
تو آن شهی که اگر کرده اند فی الواقع
هوش مصنوعی: هر کسی که در هر موردی بر دیگری برتری دارد، تو شاهِ بینظیری هستی که اگر در واقعیت هم کاری کرده باشی، باز هم از دیگران متمایز هستی.
نفس چو رفت چه سازی اگر نیامد باز
برکفم مانده نشانها بس که در ایام غم
هوش مصنوعی: وقتی نفس رفت، چه کار میتوانی بکنی؟ اگر دیگر بازنگردد، روی دستانم نشانههای زیادی از روزهای غم باقی مانده است.
جذبه عشقت کشیده رشته صبرم ز کف
بباغ دل، در آن بستانسرای عالم فانی
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که صبر من از دست برود و در دل همان باغی که از دنیا فانی است، به جستجوی تو بپردازم.
نهال آرزومنشان که باز آرد پشیمانی
شب در فضا از ماه نو کشتی در آب انداخته
هوش مصنوعی: درخت آرزوهایم که شب، گاهی به یاد ماه نو، باعث پشیمانی میشود، در دل آب کشتیای به آب انداخته است.
در این قصیده که در منقبت حضرت امیر است این بیت بسیار خوب گفته .
هوش مصنوعی: در این شعر که درباره بزرگداشت حضرت امیر نوشته شده است، یک بیت بسیار زیبا وجود دارد.