۳۰۸- مولانا پرتوی شیرازی
پرتو انوار کلام بلاغت فرجامش همه جا رفته و قبول سخنان مقبولش در دل ارباب وفا راه یافته، از جمله این مطلع از اوست :
گیرم که بود یار تو دگر کو دل دیگر
آتشی افکند در دل عشقم از هر آرزو
آرزو سوز است و عشق من سراسر آرزو
نه بخود ناله جرس از دل ناشاد کند
۳۰۷- مولانا هوشی شیرازی: دیوانه وش مردی بود و شعر مردم باسم خود میخواند و نوبتی این مطلع مولانا جامی را تغییر داده چنین میخواند :۳۰۹- مولانا افضل نامی: تهرانی است و بقدر طالب علمی نیز دارد شعرش بغایت رنگین و نظمش متین است در اوان جوانی بمفاجا در گذشت مردم را گمان آن بود که نور بخشیه او را تسمیم کرده اند . این دو مطلع از اوست:
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پرتو انوار کلام بلاغت فرجامش همه جا رفته و قبول سخنان مقبولش در دل ارباب وفا راه یافته، از جمله این مطلع از اوست :
هوش مصنوعی: پرتوهای روشن سخن بلاغت به همه جا راه یافته و سخنان دلنشین او در دل دوستان وفادار جا گرفته است؛ از جمله این اشعار از اوست:
گیرم که بود یار تو دگر کو دل دیگر
آتشی افکند در دل عشقم از هر آرزو
هوش مصنوعی: حتی اگر یار تو کسی دیگر باشد، کجاست آن دل که بتواند آتش دیگری را در دل من ایجاد کند؟ عشق من از هر آرزویی پر است.
آرزو سوز است و عشق من سراسر آرزو
نه بخود ناله جرس از دل ناشاد کند
هوش مصنوعی: آرزوها آتشزا هستند و عشق من سرشار از آرزوست؛ نه اینکه صدای زنگ، دل افسرده را بیازارد.