۳۰۵- مولانا ضمیری اصفهانی
جوانی بغایت دردمند و بی تعین است و بسی فضایل دارد. از جمله در رمل و نجوم از بی نظیران است و بر دقت ذهن و وقوف بر غث و ثمین شعر از بی بدلان است طبعش در اصناف و اسالیب سخن چسبان چنانکه از اشعار او قیاس توان کرد :
کجا در خاطر آن مه در آیم
نشسته گرد خواری بر رخ از عشق
بچشم غیر از آن رو کم نمایم
در وصلش زنم هر دم ضمیری
که تا بر خود بلا را در گشایم
دل بکوی یار و من بسیار دور افتاده ام
او به دل نزدیک و من از یار دور افتاده ام
آنچه می بینم به رویت نیست در روی دگر
ورنه میدادم ز جورت دل به بدخوی دگر
زآنهمه خواری کنی با من که میدانی نماند
پای رفتن ز آستانت بر سر کوی دگر
شود از خواب بیدار و چو بیند روی در رویم
۳۰۴- مولانا مهدی استرآبادی: برادر مولانا نظام معمایی است در نهایت خوش طبعی و ملایی و فقر و مسکنت را با کمال فهم و فضیلت جمع آورده در شهور سنه اربع و عشرین و تسعمایه بهدایت هادی. ارجع الی ربک راضیه مرضیه بقرب جوار رحمت ایزدی پیوست این غزل و دو مطلع از اوست :۳۰۶- مولانا ضمیری همدانی: پسر مولانا حیرانی قمی است در شاعری خود را سرآمد دوران و در خوش طبعی وحید زمان میداند و از بابایی و خود رایی در عذاب میافتد چنانکه در این اوقات قصیده ای در تتبع مولانا امیدی بنام شاهزادگی بهرام میرزا گفته و در آن قصیده این دو بیت مندرج بود :
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جوانی بغایت دردمند و بی تعین است و بسی فضایل دارد. از جمله در رمل و نجوم از بی نظیران است و بر دقت ذهن و وقوف بر غث و ثمین شعر از بی بدلان است طبعش در اصناف و اسالیب سخن چسبان چنانکه از اشعار او قیاس توان کرد :
هوش مصنوعی: جوانی بسیار رنجور و بیثبات است و خیلی ویژگیهای خوب دارد. او در علم رمل و نجوم یکی از بهترینهاست و در دقت ذهن و آگاهی از اشعار خوب و بد، بینظیر است. استعداد او در زمینههای مختلف شعر چنان است که با خواندن اشعارش میتوان به آن پی برد.
کجا در خاطر آن مه در آیم
نشسته گرد خواری بر رخ از عشق
هوش مصنوعی: در کجا میتوانم به یاد آن معشوق نشستهام که در چهرهاش نشانههای غم و رنج عشق را میبینم؟
بچشم غیر از آن رو کم نمایم
در وصلش زنم هر دم ضمیری
هوش مصنوعی: به جز چهره او، هیچ چیز دیگری را نمیبینم و در وصل او، هر لحظه احساسی را تجربه میکنم.
که تا بر خود بلا را در گشایم
دل بکوی یار و من بسیار دور افتاده ام
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم مشکلات و سختیهایم را برطرف کنم، باید به دیدار یار بروم، هرچند فاصلهام با او بسیار زیاد است.
او به دل نزدیک و من از یار دور افتاده ام
آنچه می بینم به رویت نیست در روی دگر
هوش مصنوعی: او به قلبم نزدیک است و من از معشوقم فاصله گرفتهام؛ آنچه را که من میبینم، تو نمیبینی و در دنیای دیگری است.
ورنه میدادم ز جورت دل به بدخوی دگر
زآنهمه خواری کنی با من که میدانی نماند
هوش مصنوعی: اگر نه اینکه تو با من اینگونه رفتار میکنی و من را به بدبختی میاندازی، به خاطر ان همه زحماتی که کشیدم، حاضرم دل به کسی دیگر بسپرم. میدانی که این وضعیت نمیتواند ادامه داشته باشد.
پای رفتن ز آستانت بر سر کوی دگر
شود از خواب بیدار و چو بیند روی در رویم
هوش مصنوعی: وقتی که از در خانهات بیرون بروم و به خیابانی دیگر بروم، از خواب بیدار میشوم و وقتی که چهرهات را در رویم ببینم، همه چیز برایم روشن میشود.