۳۰۴- مولانا مهدی استرآبادی
برادر مولانا نظام معمایی است در نهایت خوش طبعی و ملایی و فقر و مسکنت را با کمال فهم و فضیلت جمع آورده در شهور سنه اربع و عشرین و تسعمایه بهدایت هادی. ارجع الی ربک راضیه مرضیه بقرب جوار رحمت ایزدی پیوست این غزل و دو مطلع از اوست :
ما مردم مستیم نیاید ادب از ما
المنته لله که بصد مرحله دور است
اندوه غم از یار، چو عیش و طرب از ما
یا رب سببی ساز که بیرون رود آزار
ز آن طبع که آزرده شده بی سبب از ما
ترسم که طلبکاری عشاق نداند
شوخی که برد عقل و خرد بی طلب از ما
مهدی لقب خود سگ آن کوی نهادیم
باشد که بماند بجهان این لقب از ما
کار من در غم عشق تو بجز ماتم نیست
چند گویم غم خود با تو و گویی غم نیست
شب روشن است کنج غم از برق آه ما
۳۰۳- مولانا نثاری تونی: بوفور فضیلت محلیست و شعر او از خباثت و معایب معرا، بسرعت فهم وحدت طبع موصوف و بحسن خلق و کثرت تواضع معروف است در شعر و انشاء و معما نیز بی بدل عالم است و از جمله نتایج طبع و قاد او کتاب سرو و تذرو است که در بحر شاه و درویش گفته و قصاید و غزلیات او اکثر مقبول و مرغوبست این دو بیت را که در درازی شب گفته از مثنوی مذکور ثبت افتاد :۳۰۵- مولانا ضمیری اصفهانی: جوانی بغایت دردمند و بی تعین است و بسی فضایل دارد. از جمله در رمل و نجوم از بی نظیران است و بر دقت ذهن و وقوف بر غث و ثمین شعر از بی بدلان است طبعش در اصناف و اسالیب سخن چسبان چنانکه از اشعار او قیاس توان کرد :
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برادر مولانا نظام معمایی است در نهایت خوش طبعی و ملایی و فقر و مسکنت را با کمال فهم و فضیلت جمع آورده در شهور سنه اربع و عشرین و تسعمایه بهدایت هادی. ارجع الی ربک راضیه مرضیه بقرب جوار رحمت ایزدی پیوست این غزل و دو مطلع از اوست :
هوش مصنوعی: برادر مولانا شخصیتی معمایی است که در نهایت خوشطبعی و سادگی به خوبی فهم و فضیلت را به هم پیوند زده است. وی در سال ۴۲۹ هجری قمری به هدایت الهی دست یافته و به رحمت خداوند نزدیک شده است. این متن شامل یک غزل و دو بیت ابتدایی از او میباشد.
ما مردم مستیم نیاید ادب از ما
المنته لله که بصد مرحله دور است
هوش مصنوعی: ما مردم شاد و خوشحالیم و توقعی از ادب و نزاکت نداریم. خوشبختانه شرایطی داریم که بسیاری از مشکلات را پشت سر گذاشتهایم.
اندوه غم از یار، چو عیش و طرب از ما
یا رب سببی ساز که بیرون رود آزار
هوش مصنوعی: اندوه و غم ناشی از دوری یار، مانند شادی و خوشحالی برای ماست. خدایا، راهی فراهم کن که این درد و رنج از ما دور شود.
ز آن طبع که آزرده شده بی سبب از ما
ترسم که طلبکاری عشاق نداند
هوش مصنوعی: از آنجا که طبیعت او بدون دلیل از ما ناراحت است، میترسم که عشقورزان درخواستهایی از او نداشته باشند.
شوخی که برد عقل و خرد بی طلب از ما
مهدی لقب خود سگ آن کوی نهادیم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بازی و شوخی اشاره میکند که موجب تسلط بر عقل و خرد میشود و بدون هیچ توقعی از ما، لقب مهدی را به عنوان هدیهای از یک سرزمین خاص به خود میگیرد. در اینجا، شاعر به فخر و افتخار میپردازد و از اینکه خود را در کنار کسانی که از جود و بزرگمنشی بهرهمند هستند، میبیند، ابراز خرسندی میکند.
باشد که بماند بجهان این لقب از ما
کار من در غم عشق تو بجز ماتم نیست
هوش مصنوعی: باشد که این عنوان از ما در جهان باقی بماند. کار من در غم عشق تو جز اندوه و ماتم نیست.
چند گویم غم خود با تو و گویی غم نیست
شب روشن است کنج غم از برق آه ما
هوش مصنوعی: چند بار باید غم و اندوه خود را با تو در میان بگذارم، وقتی که تو میگویی غمی وجود ندارد؟! شب روشن است و گوشهی غم ما از شدت آههای ما روشن میشود.