۳۰۰- مولانا سایل
از موضع نهاوند است و در فنون فضایل وجودت فهم بی مثل و مانند، طبعش در شعر و انشاء بغایت عالی افتاده بود در جوانی از آنجا جلا کرده بهمدان رفت و در آنجا ساکن شد بواسطه عداوتی که حیرتی را با او بود این قطعه در باب او گفته است:
که سرشتش ز بغض و کین باشد
خویش را خوانده به زمن در شعر
در آخر عمر دماغش خللی پیدا کرده بماخولیا انجامید و چند وقتی بر این منوال بوده در سنه اربعین و تسعمایه درگذشت این مطلع از اوست :
سگ به از من اگر چنین باشد
بی لبت خون جگر میرود از چشم ترم
و این دو رباعی نیز از اوست:
چند خونابه خورم وای که خونین جگرم
ای پرده ز روی آتشین افکنده
آتش به سرای عقل و دین افکنده
از ناز بر ابروت که چین افکنده
سبحان الله چه نازنین افکنده
هرگز لب اهل درد خندان نبود
جز گریه نصیب دردمندان نبود
دور افکنم دیده که گریان نبود
مطلع و بیت :
بیزارم از آن دل که پریشان نبود
کار ما در شهر با شوخ بلا افتاده است
عاشقیم و کار عاشق با خدا افتاده است
دل بدستم بود و میگشتم بگرد کوی دوست
۲۹۹- مولانا نیکی: پسر علی حلاج، اصفهانیست مردی درویش و کم سخن است و صحبت نیکی دارد چون هنوز جوانست امید که در شعر ترقی کند این دو مطلع از اوست :۳۰۱- مولانا حسامی قراگولی: اصلش از خوارزم است اما در قراگول من اعمال بخارا و نشو و نما یافته، مرد درویش و ابدال وش و دلریش بود و در شاعری کم شاعری از شعرای ماوراءالنهر برتبه سخن اوست اشعار خوب او بسیار است. اینجا بدین ابیات اختصار رفت :
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از موضع نهاوند است و در فنون فضایل وجودت فهم بی مثل و مانند، طبعش در شعر و انشاء بغایت عالی افتاده بود در جوانی از آنجا جلا کرده بهمدان رفت و در آنجا ساکن شد بواسطه عداوتی که حیرتی را با او بود این قطعه در باب او گفته است:
هوش مصنوعی: این شخص از ناحیه نهاوند است و در زمینه فضایل و دانش، قابلیتهای بینظیری دارد. طبع او در شعر و نویسندگی بسیار عالی و برجسته بود. در جوانی، از آنجا به همدان رفت و در آنجا ساکن شد. به دلیل عداوتهایی که با او وجود داشت، در مورد او چنین شعری سروده شده است:
که سرشتش ز بغض و کین باشد
خویش را خوانده به زمن در شعر
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تنفر و کینه زندگی میکند، در حقیقت خود را با کلماتی تند و ناامیدانه معرفی میکند.
در آخر عمر دماغش خللی پیدا کرده بماخولیا انجامید و چند وقتی بر این منوال بوده در سنه اربعین و تسعمایه درگذشت این مطلع از اوست :
هوش مصنوعی: در آخر عمرش دچار مشکلی در مغز شد و به بیماری مَخُولیا مبتلا گردید و مدتی به همین حالت ادامه داد. او در سال ۴۴۰ هجری قمری درگذشت. این جمله اشاره به اوست:
سگ به از من اگر چنین باشد
بی لبت خون جگر میرود از چشم ترم
هوش مصنوعی: اگر سگ هم باشد و این خصوصیات را داشته باشد، بهتر از من است؛ زیرا با دیدن تو، اشک حسرت از چشمانم سرازیر میشود.
و این دو رباعی نیز از اوست:
هوش مصنوعی: این دو رباعی نیز متعلق به اوست:
چند خونابه خورم وای که خونین جگرم
ای پرده ز روی آتشین افکنده
هوش مصنوعی: چند بار باید غم و درد را تحمل کنم، وای از دل خونینم! ای پردهای که بر روی آتش افکندهای.
آتش به سرای عقل و دین افکنده
از ناز بر ابروت که چین افکنده
هوش مصنوعی: این بیت بیانکننده این است که زیبایی و ناز ابروی معشوق سبب شده تا عقل و دین آدمی دچار بحران و آزمایش شوند. به عبارتی، چهره و جذابیت معشوق به قدری تاثیرگذار است که باعث وسوسه و آشفتگی در اندیشهها و اعتقادات میشود.
سبحان الله چه نازنین افکنده
هرگز لب اهل درد خندان نبود
هوش مصنوعی: خداوند را ستایش میکنم که چقدر زیبایی را در دنیا آفریده است، اما اهل دل و درد هرگز لبخند نمیزنند و همیشه در غم و اندوه به سر میبرند.
جز گریه نصیب دردمندان نبود
دور افکنم دیده که گریان نبود
هوش مصنوعی: در زندگی، درد و رنجی که دردمندان تحمل میکنند، فقط گریه و اشک به آنها میدهد. از همین رو، من چشمانم را از نظر او دور میکنم چون نمیخواهم شاهد این گریهها باشم.
بیزارم از آن دل که پریشان نبود
کار ما در شهر با شوخ بلا افتاده است
هوش مصنوعی: من از دلی که آرام و ساکن نیست، متنفرم. کار ما در این شهر به خاطر بازیهای شیطنتآمیز دچار مشکل شده است.
عاشقیم و کار عاشق با خدا افتاده است
دل بدستم بود و میگشتم بگرد کوی دوست
هوش مصنوعی: ما عاشق هستیم و عشق ما با خداوند مرتبط شده است. دل در دست من است و من در جستجوی کوی دوست میگردم.