گنجور

۲۹۸- مولانا شریف

شرافت سخنانش از دیوانش معلوم و طراوت کلامش در طی کلام فصاحت آیاتش مفهوم میشود در شعر از جمله شاگردان مولانا لسانی است . اگر چه نسبت بمولانا از او چند بیروشی سر زده نسبت شعری چند بیمعنی باو کرده و نام او سهواللسان کرده اما چون سوگند بغلاظ و شداد میخورد که این معنی به اغوای جمعی مفتن که عقل در وادی ایشان حیرتی دارد سمت ظهور یافت و آخر از آن بغایت خجل و منفعل بود یحتمل که روح پر فتوح مولانا نیز از او این معذرت پذیرد آخر در سنه ست و خمسین و تسعمایه در حینی که من در دارالأرشاد اردبیل بودم بآنجا آمد و در وبای عامی که در آنسال در آنجا واقع شده بود فروشد و دست تعلقات از دامن حیات گسست و بحظیره ی قدس پیوست و مضمون این بیت بادا رسانید :

این غزل از جمله اشعار آبدار اوست :

زین خار بغیر از گل حرمان چه گشاید
بی خط تو از سبزه ی نو خیز چه خیزد
بی لعل تو از غنچه خندان چه گشاید
خونابه گشای دل چاکم دگر آمد
تا بازم از این رخنه گر جان چه گشاید
ای خضر! حیات ابد از نوش لبی جوی
پیداست کازان چشمه حیوان چه گشاید
چون غنچه، شریف از گره دل چه به تنگی؟
دل چاک کن، از چان گریبان چه گشاید
کی غم عاشق زگشت باغ و صحرا میرود
عشق تا با اوست، غم با اوست هر جا میرود
آخر عمر شریف است ای صبا رو پیش یار
گو یک امروزش مران زین در که فردا میرود
هجوم آورد غم طوفان بیداد است پنداری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شرافت سخنانش از دیوانش معلوم و طراوت کلامش در طی کلام فصاحت آیاتش مفهوم میشود در شعر از جمله شاگردان مولانا لسانی است . اگر چه نسبت بمولانا از او چند بیروشی سر زده نسبت شعری چند بیمعنی باو کرده و نام او سهواللسان کرده اما چون سوگند بغلاظ و شداد میخورد که این معنی به اغوای جمعی مفتن که عقل در وادی ایشان حیرتی دارد سمت ظهور یافت و آخر از آن بغایت خجل و منفعل بود یحتمل که روح پر فتوح مولانا نیز از او این معذرت پذیرد آخر در سنه ست و خمسین و تسعمایه در حینی که من در دارالأرشاد اردبیل بودم بآنجا آمد و در وبای عامی که در آنسال در آنجا واقع شده بود فروشد و دست تعلقات از دامن حیات گسست و بحظیره ی قدس پیوست و مضمون این بیت بادا رسانید :
هوش مصنوعی: شرافت سخنان او از آثارش مشخص است و تازگی کلامش در بیانات فصیحش نمایان می‌شود. او در عالم شعر جزو شاگردان مولاناست. هرچند نسبت به مولانا مواردی نادرست از او سر زده و اشعار بی‌معنا نیز به او نسبت داده شده است، اما او با شدت و قاطعیت ادعا می‌کند این مطالب از سوی جمعی فریبنده به او نسبت داده شده و عقل در مواجهه با آن دچار حیرت شده است. در نهایت، او از این وضعیت بسیار خجالت‌زده و منفعل بوده است. به احتمال زیاد روح بزرگ مولانا نیز از او این عذر را می‌پذیرد. در سال 1398 که من در دارالأرشاد اردبیل بودم، او به آنجا آمد و در نتیجه بیماری عمومی که در آن سال در آن محل پیش آمد، از زندگی دنیا جدا شد و به دنیای قدس پیوست. مضمون این بیت از او به یادگار مانده است.
این غزل از جمله اشعار آبدار اوست :
هوش مصنوعی: این غزل یکی از اشعار زیبا و تاثیرگذار اوست.
زین خار بغیر از گل حرمان چه گشاید
بی خط تو از سبزه ی نو خیز چه خیزد
هوش مصنوعی: از این خار جز گل نیامد، و بدون خط تو، از سبزه‌ی نو چه چیزی می‌تواند بروید؟
بی لعل تو از غنچه خندان چه گشاید
خونابه گشای دل چاکم دگر آمد
هوش مصنوعی: بدون وجود تو که همچون لعل زیبای آن گل است، چه فایده‌ای دارد که غنچه‌ها بخندند؟ تنها باعث می‌شود دل شکسته‌ام درد بیشتری بکشد و بار دیگر زخم‌هایش سر باز کند.
تا بازم از این رخنه گر جان چه گشاید
ای خضر! حیات ابد از نوش لبی جوی
هوش مصنوعی: ای خضر! چگونه ممکن است که از این رخنه جان و روح به درآید؟ حیات ابدی تنها با نوشیدن لبان تو به دست می‌آید.
پیداست کازان چشمه حیوان چه گشاید
چون غنچه، شریف از گره دل چه به تنگی؟
هوش مصنوعی: آشکار است که چگونه چشمه حیوان، مانند غنچه‌ای شکوفا می‌شود و اوج شکوفایی و زیبایی را به نمایش می‌گذارد. دل شریف و پاک هم نمی‌تواند در تنگنا و محدودیت باقی بماند.
دل چاک کن، از چان گریبان چه گشاید
کی غم عاشق زگشت باغ و صحرا میرود
هوش مصنوعی: دل را پاره کن، از چاک جایی چه فایده دارد؟ وقتی که غم عاشق مانند بازگشت به باغ و بیابان می‌رود و هیچ سودی ندارد.
عشق تا با اوست، غم با اوست هر جا میرود
آخر عمر شریف است ای صبا رو پیش یار
هوش مصنوعی: عشق همیشه با او همراه است و هر جا که برود، غم نیز با او خواهد بود. به هر حال، عمر او با ارزش است. ای نسیم، به سوی معشوق برو.
گو یک امروزش مران زین در که فردا میرود
هجوم آورد غم طوفان بیداد است پنداری
هوش مصنوعی: امروز را از این در بیرون نران که فردا غم و اندوهی سخت به سراغت می‌آید، گویی طوفانی از بی‌عدالتی در راه است.