گنجور

۲۶۶- مولانا عبدالله هاتفی

زبده ی شعر او افصح فصحا بود و در شعر خصوصا مثنوی گوی مسابقت از امثال و اقران می ربود . مولد او جام است و خواهر زاده ی مولانا جامی است در جواب خمسه چهار کتاب در رشته نظم کشیده، گویند که چون او را دغدغه تتبع خمسه شد با مولانا جامی مطارحه کرد. او گفت اگر تو جواب حکیم فردوسی رحمه الله علیه را که فرموده است :

که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش در نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش بهنگام آب
به بیخ انگین ریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر بکار آورد

توانی گفت سایر ابیات را نیز جواب توانی گفت، مولانا عبدالله هاتفی این چهار بیت گفت و نزد مولانا جامی برد که :

همان میوه ی تلخ بار آورد
اگر بیضه زاغ ظلمت سرشت
نهی زیر طاووس باغ بهشت
بهنگام آن بیضه پروردنش
ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمه سلسبیل
بدان بیضه گردم زند جبرئیل
شود عاقبت بیضه زاغ، زاغ

هر چند که این ابیات در برابر شعر حکیم فردوسی وقعی ندارد اما مولانا جامی تحسین کرد و رخصت جواب خمسه گفتن داد. دیگر بار مولانا عبدالله هاتفی استدعای این نمود که افتتاح لیلی و مجنون شما بکنید مولانا جامی این بیت گفت :

این دعا در حق او مستجاب شد و با تمام آن توفیق یافت و الحق بسیار خوب و مرغوب گفته . این دو بیت در بیماری لیلی از آن کتابست :

توقیع قبول روزیش باد
پیراهن آل آن پریوش
شد تافته چون تنور آتش
شد زانو و پای آن یگانه

دیگر کتاب خسرو و شیرین است این چند بیت در صفت زال فرهاد کش از آن کتاب است:

مویی، گرهیش در میانه
بود هر چشم سبزش شیشه زهر
ز زهر چشم او صد فتنه در دهر
ز دندان خالیش بودی دهانی
چو گور کهنه ی بی استخوانی
زحل کآمد جهان نحس اکبر
بود خالی بر روی آن بد اختر
دو شاخ آمد دو پایش درد و غم را

این بیت نیز در صفت شکار کردن خسرو از همان کتاب است :

دیگر هفت منظر است که بطرز هفت پیکر گفته، اگر چه در خور مثنویات او نیست اما حکایت های خوب بسته و چند بیت در نصیحت فرزند از آن کتاب است :

دری بگشاده دهلیز عدم را
ای سپهر جمال را مه نو
نکته ای چند گویمت بشنو
تا نگردد نقاب رویت موی
نروی رو گشاده در سر کوی
هر که چیزی برایگان دهدت
نستانی، اگر که جان دهدت
میکن از صحبت بدان پرهیز
همچو خاشاک خشک ز آتش تیز
تا رخت ساده و جمیل بود
می مخور گر چه سلسبیل بود
پسرانی که باده خواه شدند
از می سرخ روسیاه شدند
پسران را کند دو کار خراب
هوس زینت و هوای شراب
وای برآن پسر هزاران وای
که بود می پرست و خود آرای
بهر زن جامه سرخ و زرد آمد
آنچنان رنگ ننگ مرد آمد
سرخ و زردی که لایق مرد است
اشک سرخ است و چهره ی زرد است
عیب باشد بمرد ریشینه

دیگر تمرنامه که در مقابل اسکندرنامه گفته و آن کتاب را در مدت چهل سال تمام کرده . چرا که چند نوبت بعضی ابیات را بعد از اتمام پسند ناکرده از آنجا بیرون کرده و آن موازی بیست هزار بیت اصل کتاب است فی الواقع که آن نظم بسیار متین و شاعرانه واقع شده و این چند بیت در صفت جنگ از آن کتاب است :

نازکردن بحسن پیشینه
زده تیغ و نیزه یلان بیدریغ
شده نیزه گلگون و گلنار تیغ
کمان خم چو ابروی جانان شده
ز هر گوشه غارتگر جان شده
شده پرچم طوق ها فتنه بار
چو گیسوی کافر دلان تتار
کله خودها گشته گلگون همه
چو دلهای عشاق پر خون همه
نه از قتل کس نیزه ها منفعل
چو بالا بلندان بیرحم دل
به بیداد خو کرده گرز گران
چو دلهای سنگین سیمین بران
گذرکرده تیر از زره ها چنان
که باد از سر زلف سیمین بران
فتاده در آن پهن دشت درشت

مولانا عبدالله هاتفی در خرگرد جام که یکی از قصبات خراسانست و مولد اوست چهار باغی ساخته و در آنجا متوطن شده بود اکثر اوقات در آنرا بسته بمردم اختلاط کمتر کردی تا در شهور سنه سبع و عشر تسعمایه که صاحبقران مغفور بعد از فتح خراسان متوجه عراق بودند در حوالی قصبه مذکور جهت زیارت منظور حضرت آفریدگار شاه قاسم انوار قدس سره نزول فرموده بر سبیل گشت بدر باغ مذکور رسیدند در را بسته یافتند از شاخ درختی که از دیوار بیرون آمده بود باندرون باغ رفتند مولانا هاتفی را خبر شد باستقبال آنحضرت شتافته آمد و روی نیاز بر زمین نهاد و آن حضرت مولانا را احوال بسیار پرسیدند بعد از وقوف بر حال او بمنزل او قدم رنجه فرمودند .

از کمال مکارم اخلاق بر گلیم درویشانه او به نشستند و از ما حضری که آوردند تناول فرمودند و بعد از آن طالب شعر شدند مولانا بیتی چند از شعر خود خوانده تحسین بسیار نمودند و او را بنظم فتوحات شاهی مأمور گردانیدند . مولانا انگشت قبول بر دیده نهاده منظور عنایات بلا نهایات شد و موازی هزار بیت از آن کتاب بنظم درآورده اما با تمام آن توفیق نیافت و الحق اگر آن مثنوی تمام می شد ناسخ سایر مثنویات او می شد . این چند بیت در وصف آن حضرت از آن مثنویست :

سر نا تراشیده چون خارپشت
بر او ختم شد منصب سروری
چو بر جدش آیین پیغمبری
مثل در زمانه بفرزانگی
سرشته بمردی و مردانگی
چه مردی که هر کس که نامش شنود
دگر زن نیامد از او در وجود
نمی آورد تاب بذلش درم
درم منتهی بی نهایت کرم
بهم دخل کونین اگر ضم بود
ز اندازه ی بذل او کم بود
همه پادشاهان شده پست او
چو شاهان شطرنج در دست او
ز شاهان شطرنج او بی شکی

وفات مولانا در قصبه خرگرد جام اتفاق افتاده در چهار باغ مذکور مدفون شده و تاریخ وفات او را « جامی ثانی چه شد » یافتند .

۲۶۵- مولانا هلالی جغتایی: هر چند اجداد ایشان از ترکان جغتایست اما در ولایت استرآباد نشو و نما یافته در غره ی ایام جوانی بعد از خروج تحت الشعاع طفولیت و نادانی، بصوب خراسان شتافته از افق شهر هری طلوع فرمودند و چون نور قابلیت از جینش هویدا بود مستهلین آنجا او را بسان ماه عید بهم مینمودند و در شهر چون ماه نو انگشت نما گشت القصه بعد از قطع منازل فضایل و طی درجات خصایل هلال آمالش بسر حد بدریت رسید فی الواقع هلالی بود از کسوف و خسوف و احتراق مصون، و بدر منیری از وصمت نقصان محروس و مأمون، هلالی بری از کسوف کسافت .طبعش در اسالیب شعر و اقسام کلام بغایت مرغوب افتاده و در غزل و قصیده و مثنوی داد سخن داده وی بسیار بصحبت من میرسید یکباری گفت که نوبت اول که بملازمت و خدمت میر علیشیر رسیدم این مطلع برایشان خواندم:۲۶۷- خواجه آصفی: چون پدرش مدت مدید وزیر سلطان ابو سعید میرزا بود آصفی تخلص کرد و او بصفای ذهن سلیم و ذکای طبع مستقیم از سایر شعرای روزگار و فضلای عالیمقدار امتیاز تمام داشت و به رعنایی و خود آرایی علم نزاکت میافراشت . دیوان غزل تمام کرده و مثنوی دیگر بوزن مخزن الاسرار گفته اما شهرتی نیافت . وفات او در سنه عشرین و تسعمایه در هرات اتفاق افتاده این چند بیت از اشعار آبدار اوست .

اطلاعات

قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زبده ی شعر او افصح فصحا بود و در شعر خصوصا مثنوی گوی مسابقت از امثال و اقران می ربود . مولد او جام است و خواهر زاده ی مولانا جامی است در جواب خمسه چهار کتاب در رشته نظم کشیده، گویند که چون او را دغدغه تتبع خمسه شد با مولانا جامی مطارحه کرد. او گفت اگر تو جواب حکیم فردوسی رحمه الله علیه را که فرموده است :
هوش مصنوعی: شاعر بزرگش از بهترین شاعران بود و در شعر به ویژه در سرودن مثنوی، توانایی ویژه‌ای داشت که او را از هم‌عصرانش متمایز می‌کرد. او در جام به دنیا آمد و برادرزاده‌ی مولانا جامی بود. در پاسخ به اثر خمسه، چهار کتاب در قالب نظم نوشت. گفته می‌شود که وقتی به فکر پاسخ به خمسه افتاد، با مولانا جامی درباره‌اش گفتگو کرد. جامی او را به چالش کشید و گفت که باید به شعر حکیم فردوسی پاسخ دهد.
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
درختی که تلخ است وی را سرشت
هوش مصنوعی: هر کسی که هنر ندارد و توانایی‌های خود را نشناخته، به عیوب دیگران توجه می‌کند؛ مانند درختی که خود تلخ است و فقط به بدی‌های دیگران نگاه می‌کند.
گرش در نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش بهنگام آب
هوش مصنوعی: اگر او را در باغ بهشت ببینی یا اینکه در کنار جوی بهشتی در زمان آب‌دادن مشاهده‌اش کنی،
به بیخ انگین ریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر بکار آورد
هوش مصنوعی: اگر به ریشه‌های فکری و علمی خود توجه کنیم و از آن‌ها بهره‌برداری کنیم، در نهایت به دستاوردهای ارزشمندی خواهیم رسید.
توانی گفت سایر ابیات را نیز جواب توانی گفت، مولانا عبدالله هاتفی این چهار بیت گفت و نزد مولانا جامی برد که :
هوش مصنوعی: می‌توانی به سایر ابیات نیز پاسخ دهی. مولانا عبدالله هاتفی این چهار بیت را گفت و آنها را نزد مولانا جامی برد.
همان میوه ی تلخ بار آورد
اگر بیضه زاغ ظلمت سرشت
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که از ریشه‌های ناپسند و تاریک، تنها محصولی ناخوشایند و تلخ به دست می‌آید. به عبارتی دیگر، اگر منشأ و زمینه‌های منفی و تاریک وجود داشته باشد، نتیجه‌ای جز مشکلات و عواقب ناخوشایند نخواهد بود.
نهی زیر طاووس باغ بهشت
بهنگام آن بیضه پروردنش
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، درخت طاووس در حال رشد و پرورش میوه‌ای است که زمان بالندگی آن فرا رسیده است.
ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمه سلسبیل
هوش مصنوعی: اگر از میوه خوشمزه‌ای مثل انجیر به آدمی از جنت بدهی، حتی اگر مقدار کمی باشد و آبش هم از چشمه‌ای گوارا باشد، احساس خوشحالی و رضایت بزرگی در او به وجود خواهد آمد.
بدان بیضه گردم زند جبرئیل
شود عاقبت بیضه زاغ، زاغ
هوش مصنوعی: بدان که جبرئیل به دور بیضه‌ام می‌چرخد، اما در نهایت مانند بیضهٔ زاغ، زاغ خواهد شد.
هر چند که این ابیات در برابر شعر حکیم فردوسی وقعی ندارد اما مولانا جامی تحسین کرد و رخصت جواب خمسه گفتن داد. دیگر بار مولانا عبدالله هاتفی استدعای این نمود که افتتاح لیلی و مجنون شما بکنید مولانا جامی این بیت گفت :
هوش مصنوعی: با اینکه این اشعار در مقایسه با آثار حکیم فردوسی ارزشی ندارند، ولی مولانا جامی آن‌ها را تحسین کرد و اجازه داد تا به شعر "خمسه" پاسخ داده شود. بار دیگر مولانا عبدالله هاتفی درخواست کرد که شما قصه لیلی و مجنون را آغاز کنید و مولانا جامی این بیت را گفت:
این دعا در حق او مستجاب شد و با تمام آن توفیق یافت و الحق بسیار خوب و مرغوب گفته . این دو بیت در بیماری لیلی از آن کتابست :
هوش مصنوعی: این دعا برای او مورد قبول قرار گرفت و او به خوبی و با موفقیت عمل کرد و واقعاً به طرز دلنشینی بیان شده است. این دو بیت درباره بیماری لیلی از آن کتاب است.
توقیع قبول روزیش باد
پیراهن آل آن پریوش
هوش مصنوعی: امیدوارم که روزی خوب و خوش برایت رقم بخورد و پیراهنی از جواهرات و زیبایی‌های آن معشوقه‌تان به تن داشته باشی.
شد تافته چون تنور آتش
شد زانو و پای آن یگانه
هوش مصنوعی: به خاطر گرما و حرارتی که در کوره وجود دارد، حالتی شبیه به آن به زانو و پای یگانه‌ای که در حال کار است، دست داده است.
دیگر کتاب خسرو و شیرین است این چند بیت در صفت زال فرهاد کش از آن کتاب است:
هوش مصنوعی: این چند بیت درباره زال و فرهاد از کتاب خسرو و شیرین گرفته شده است.
مویی، گرهیش در میانه
بود هر چشم سبزش شیشه زهر
هوش مصنوعی: موهایش در میانه گره خورده بود و هر نگاه سبزش مانند شیشه‌ای پر از زهر بود.
ز زهر چشم او صد فتنه در دهر
ز دندان خالیش بودی دهانی
هوش مصنوعی: از نگاه خطرناک او، فتنه‌های بسیاری در جهان به وجود می‌آید، و از دندان‌های زیبا و کمرنگ او، فقط سرخی آن می‌نمایان شود.
چو گور کهنه ی بی استخوانی
زحل کآمد جهان نحس اکبر
هوش مصنوعی: همچون گور قدیمی و بی‌هستی، زحل برآمد و جهان را در فضایی بدتر شکل داد.
بود خالی بر روی آن بد اختر
دو شاخ آمد دو پایش درد و غم را
هوش مصنوعی: فردی ناامید و بدشانس، که در زندگی‌اش به مشکلات و غم‌های زیادی دچار شده، بر روی زمین نشسته و با پای‌هایش درد و رنج خود را نشان می‌دهد.
این بیت نیز در صفت شکار کردن خسرو از همان کتاب است :
هوش مصنوعی: این بیت نیز درباره هنر شکار خسرو از همان کتاب صحبت می‌کند.
دیگر هفت منظر است که بطرز هفت پیکر گفته، اگر چه در خور مثنویات او نیست اما حکایت های خوب بسته و چند بیت در نصیحت فرزند از آن کتاب است :
هوش مصنوعی: هفت منظری که به شکل هفت پیکر بیان شده، اگرچه به سبک مثنوی‌های او نمی‌خورد، اما شامل حکایت‌های زیبایی است و چند بیت از آن نیز به نصیحت فرزند اختصاص یافته است.
دری بگشاده دهلیز عدم را
ای سپهر جمال را مه نو
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از دروازه‌ای به نام "عدم" سخن می‌گوید که به دنیای ناشناخته و غیرمادی اشاره دارد. او از سپهر زیبایی و جمال صحبت می‌کند و به ماه نو اشاره می‌کند که نمادی از آغاز و تجدید است. به طور کلی، شاعر از گشودن در به سوی عالم زیبایی و نویدبخش بودن زمان جدیدی سخن می‌گوید.
نکته ای چند گویمت بشنو
تا نگردد نقاب رویت موی
هوش مصنوعی: به تو چند نکته می‌گویم، گوش کن تا راز و رمز چهره‌ات فاش نشود.
نروی رو گشاده در سر کوی
هر که چیزی برایگان دهدت
هوش مصنوعی: به سراغ هر کسی که در کوچه می‌بینی نرو، زیرا ممکن است چیزی به تو بدهد که رایگان نیست و برای آن باید بهایی بپردازی.
نستانی، اگر که جان دهدت
میکن از صحبت بدان پرهیز
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی، از صحبت کردن با او دوری کن، حتی اگر جانت هم در خطر باشد.
همچو خاشاک خشک ز آتش تیز
تا رخت ساده و جمیل بود
هوش مصنوعی: همچون کاه خشک که در اثر آتش تند نسوزد، تا زمانی که تو ساده و زیبا هستی.
می مخور گر چه سلسبیل بود
پسرانی که باده خواه شدند
هوش مصنوعی: هر چند که نوشیدنی خوشمزه و دلپذیری در دسترس است، اما از آن پرهیز کن، چرا که بچه‌هایی که به دنبال لذت هستند، نتیجه‌اش خوب نخواهد بود.
از می سرخ روسیاه شدند
پسران را کند دو کار خراب
هوش مصنوعی: از شراب قرمز، پسران به بدنامی و فساد خواهند افتاد و دو کار خراب را به وجود می‌آورند.
هوس زینت و هوای شراب
وای برآن پسر هزاران وای
هوش مصنوعی: آرزو و اشتیاق به زیبایی و شوق نوشیدن شراب، آه بر آن جوان، هزاران آه!
که بود می پرست و خود آرای
بهر زن جامه سرخ و زرد آمد
هوش مصنوعی: کسی که برای معشوق خود، لباس‌های سرخ و زرد می‌آورد، نشان می‌دهد که چقدر به او اهمیت می‌دهد و برایش ارزش قائل است.
آنچنان رنگ ننگ مرد آمد
سرخ و زردی که لایق مرد است
هوش مصنوعی: رنگ ننگ و شرم بر مرد به حدی است که فقط شایسته اوست، و این رنگ‌ها به وضوح نشان‌دهنده احساسات او هستند.
اشک سرخ است و چهره ی زرد است
عیب باشد بمرد ریشینه
هوش مصنوعی: این مصرع به توصیف حالتی می‌پردازد که فردی دچار احساسات شدید و ناخوشایند است. اشک قرمز نشان‌دهنده‌ی درد و اندوه عمیق است، در حالی که چهره زرد به ضعف و ناراحتی اشاره دارد. در نتیجه، این حالت به نوعی عیب و نقص در وجود فرد به شمار می‌آید که نشان‌دهنده‌ی درگیری‌های درونی و عاطفی اوست.
دیگر تمرنامه که در مقابل اسکندرنامه گفته و آن کتاب را در مدت چهل سال تمام کرده . چرا که چند نوبت بعضی ابیات را بعد از اتمام پسند ناکرده از آنجا بیرون کرده و آن موازی بیست هزار بیت اصل کتاب است فی الواقع که آن نظم بسیار متین و شاعرانه واقع شده و این چند بیت در صفت جنگ از آن کتاب است :
هوش مصنوعی: دیگر اثری که در مقابل اسکندرنامه قرار دارد، تمرنامه نامیده می‌شود و نویسنده آن را در طول چهل سال کامل کرده است. زیرا او در چند نوبت بعضی ابیات را که پس از اتمام کار از نظر خود پسندیده نبود، حذف کرده است. در واقع، این اثر شامل بیست هزار بیت اصلی است و نظم آن بسیار محکم و شاعرانه به نظر می‌رسد. این چند بیت از کتاب در وصف جنگ هستند.
نازکردن بحسن پیشینه
زده تیغ و نیزه یلان بیدریغ
هوش مصنوعی: ناز و زیبایی که برآمده از گذشته‌ای دلنشین است، مانند شمشیر و نیزه‌ای از دلیران که همیشه حاضر و آماده است.
شده نیزه گلگون و گلنار تیغ
کمان خم چو ابروی جانان شده
هوش مصنوعی: نیزه‌ها مانند گل‌های سرخ شده‌اند و تیغ کمان مانند ابروی محبوب به صورت خم درآمده است.
ز هر گوشه غارتگر جان شده
شده پرچم طوق ها فتنه بار
هوش مصنوعی: از هر طرف دزدها جان را به خطر انداخته‌اند و فتنه‌ای به راه انداخته‌اند.
چو گیسوی کافر دلان تتار
کله خودها گشته گلگون همه
هوش مصنوعی: مانند موهای زیبا و دلربا که بر سر کافران و بی‌دینان است، رنگ خون به خود گرفته و سر و وضع آن‌ها بسیار ناهنجار و ژولیده شده است.
چو دلهای عشاق پر خون همه
نه از قتل کس نیزه ها منفعل
هوش مصنوعی: دل‌های عاشقان پر از درد و غم است، اما این درد ناشی از هیچ کشتاری نیست؛ بلکه به خاطر عشق و احساسات عمیق آن‌هاست که مانند نیزه‌ها به آن‌ها آسیب می‌زند.
چو بالا بلندان بیرحم دل
به بیداد خو کرده گرز گران
هوش مصنوعی: وقتی که انسان‌های بی‌رحم و بلندمرتبه تحت تأثیر ظلم و ستم قرار می‌گیرند، به رفتارهای نادرست و زشت عادت می‌کنند.
چو دلهای سنگین سیمین بران
گذرکرده تیر از زره ها چنان
هوش مصنوعی: زمانی که تیر از زره‌ها می‌گذرد، مانند این است که دل‌های سنگین و نقره‌ای را به راحتی می‌شکند.
که باد از سر زلف سیمین بران
فتاده در آن پهن دشت درشت
هوش مصنوعی: باد از موهای زیبای کسی به‌دور افتاده و در دشت وسیع و بزرگ در حال وزیدن است.
مولانا عبدالله هاتفی در خرگرد جام که یکی از قصبات خراسانست و مولد اوست چهار باغی ساخته و در آنجا متوطن شده بود اکثر اوقات در آنرا بسته بمردم اختلاط کمتر کردی تا در شهور سنه سبع و عشر تسعمایه که صاحبقران مغفور بعد از فتح خراسان متوجه عراق بودند در حوالی قصبه مذکور جهت زیارت منظور حضرت آفریدگار شاه قاسم انوار قدس سره نزول فرموده بر سبیل گشت بدر باغ مذکور رسیدند در را بسته یافتند از شاخ درختی که از دیوار بیرون آمده بود باندرون باغ رفتند مولانا هاتفی را خبر شد باستقبال آنحضرت شتافته آمد و روی نیاز بر زمین نهاد و آن حضرت مولانا را احوال بسیار پرسیدند بعد از وقوف بر حال او بمنزل او قدم رنجه فرمودند .
هوش مصنوعی: مولانا عبدالله هاتفی در خرگرد جام، که یکی از مناطق خراسان و محل تولد اوست، چهار باغی ساخته و در آنجا زندگی می‌کرد. او بیشتر اوقات را در باغش می‌گذرانید و کمتر با مردم ارتباط داشت. تا اینکه در سال ۹۱۹ هجری، در زمانی که شاه قاسم به قصد زیارت از خراسان به عراق سفر می‌کرد، به آن منطقه آمد و به باغ مولانا هاتفی رسید. وقتی به باغ رسیدند، در آن را بسته دیدند و از طریق شاخه درختی که از دیوار بیرون آمده بود، وارد باغ شدند. مولانا هاتفی از حضور آن حضرت باخبر شد و به استقبال او رفت، روی خود را به خاک نهاد و شاه قاسم از احوال او پرسید. پس از آگاهی از وضعیت او، به منزل مولانا هاتفی رفتند.
از کمال مکارم اخلاق بر گلیم درویشانه او به نشستند و از ما حضری که آوردند تناول فرمودند و بعد از آن طالب شعر شدند مولانا بیتی چند از شعر خود خوانده تحسین بسیار نمودند و او را بنظم فتوحات شاهی مأمور گردانیدند . مولانا انگشت قبول بر دیده نهاده منظور عنایات بلا نهایات شد و موازی هزار بیت از آن کتاب بنظم درآورده اما با تمام آن توفیق نیافت و الحق اگر آن مثنوی تمام می شد ناسخ سایر مثنویات او می شد . این چند بیت در وصف آن حضرت از آن مثنویست :
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های برجسته اخلاقی او این بود که به سادگی با درویش‌ها می‌نشست و از خوراکی‌هایی که برایش آورده بودند، استفاده می‌کرد. سپس به شعر علاقه‌مند شد و مولانا چند بیتی از شعرهای خود را خواند و بسیار مورد تحسین قرار گرفت. او به نظم بخشیدن به یک کتاب مهم مأمور شد. مولانا با این کار موافقت کرد و توجه خود را به آن معطوف کرد و مطابق آن هزار بیت از آن کتاب را به نظم درآورد. اما با وجود اینکه موفقیت‌هایی کسب کرد، نتوانست آن اثر را به پایان برساند. واقعاً اگر آن مثنوی کامل می‌شد، می‌توانست بر سایر مثنوی‌های او تاثیر بگذارد. این چند بیت از آن مثنوی درباره آن شخصیت بزرگ است.
سر نا تراشیده چون خارپشت
بر او ختم شد منصب سروری
هوش مصنوعی: سر نا تراشیده همانند خارپشت، نشان‌دهنده این است که شخصی که به مقام سروری رسید، به نظر نمی‌رسد که شایستگی آن را داشته باشد. او به گونه‌ای بی‌مقدار و نامرتب به این مقام دست یافته است.
چو بر جدش آیین پیغمبری
مثل در زمانه بفرزانگی
هوش مصنوعی: وقتی که به نیاکانش نسبت به راه و منش پیامبری توجه شود، مانند اینکه در روزگار خود به برتری دست یابد.
سرشته بمردی و مردانگی
چه مردی که هر کس که نامش شنود
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردانگی و خصائل خوب در شخصیت یک مرد نه تنها بر او تأثیر می‌گذارد بلکه باعث می‌شود که هر کسی که نام او را بشنود، به احترام و تحسین او برآید. در واقع، سخن از اهمیت و ارزش واقعی شخصیت و رفتار مردان است.
دگر زن نیامد از او در وجود
نمی آورد تاب بذلش درم
هوش مصنوعی: دیگر زنی از او به دنیا نمی‌آید و تاب تحمل محبت او را ندارد.
درم منتهی بی نهایت کرم
بهم دخل کونین اگر ضم بود
هوش مصنوعی: در وجود من، نهایتی از لطف و کرامت وجود دارد که می‌تواند به جهان و ماورا زندگی ببخشد. اگر این لطف به هم مرتبط باشد، بر تمامی موجودات اثر خواهد گذاشت.
ز اندازه ی بذل او کم بود
همه پادشاهان شده پست او
هوش مصنوعی: بخشش او به حدی است که همه پادشاهان در مقابلش کوچک و ناتوان به نظر می‌رسند.
چو شاهان شطرنج در دست او
ز شاهان شطرنج او بی شکی
هوش مصنوعی: مانند شاهانِ شطرنج، او بر همه چیز تسلط دارد و در هیچ موردی تردیدی ندارد که برتری از آنِ اوست.
وفات مولانا در قصبه خرگرد جام اتفاق افتاده در چهار باغ مذکور مدفون شده و تاریخ وفات او را « جامی ثانی چه شد » یافتند .
هوش مصنوعی: مولانا در شهر خرگرد جام درگذشت و در چهار باغی که ذکر شده به خاک سپرده شد. تاریخ وفات او را با عنوان «جامی ثانی چه شد» شناسایی کرده‌اند.