گنجور

۲۹۲- مولانا احمد طبسی

که بمولانا احمد تونی مشهور است و معلم حضرت صاحبقرانی بوده، آخر نمک حرامی کرده از این آستان عالیشان روی گردان شده بروم رفت و با امیرخان که آنزمان حاکم هرات بود خاطر نشان کرد که او هجو شما و مردم هرات کرده و سبب عداوت این بود که در شهر آشوب برای او گفته بود:

امیرخان او را طلبیده و بعد از ثبوت دست راست و زبان او را بریدند در آن محل گفته بود :

چون غلیواژی که شش مه ماده و شش مه نر است
از دست احمد طبسی روز ماجرا

بعد از آن زبان او گویا بود و بدست چپ به از اول مینوشت نقل میکنند که : یکی از او پرسیده بود که سبب سخن گفتن تو بعد از آنکه زبانت را بریدند چه بود. جواب گفته بود که آن روز که دست و زبانم را بریدند متعلقان مرا بخانه بردند خون از دست و زبانم نمی ایستاد . آخر بیهوش شدم در آن بیهوشی در خواب دیدم که در آستان ولایت مکان امام وارث نبی علیه السلام امام هشتم قبله هفتم سلطان الأولیا و برهان الأتقیا :

دست بریده ی من و دامان مرتضی
علی بن موسی بن جعفر آن شهنشاهی

صلواه الله علیه و آله و سلم واقع شده ام و هم چنان خون از دست و زبانم میرود. کسی در آنجا ایستاده بود بمن گفت آستان را ببوس . من گفتم چون ببوسم که میترسم آستان بخونم ملوث شود. دیگر بار مرا ببوسیدن آن آستان اشارت کرد همین که آستان را بوسیدم بیدار شدم خون از دست و زبانم ایستاده بود زبان بدرود و شکر الهی و حضرت نامتناهی گشودم . از دست و زبان که برآید کاز عهده ی شکرش بدر آید . یاران را آواز دادم ایشان تعجب کنان پیشم آمدند و از حالم خبر پرسیدند.

بعد از اطلاع این امر غریب بکرامت آن مقتدای عالمیان حمل کردند جایی که حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم گفته باشد « ستد فن بضعه منی بارض طوس لایزورها الامؤمن لوجب الله له الجنه و حرم جسده علی النار » از کسی که پاره ای از تن مبارک رسول الله و امام همام باشد مثل این و هزار مرتبه زیاده از این عجیب و غریب نیست .

که خوانده اند سلاطین دهر سلطانش
شرح اوصاف کمال تو کماهی نتوان

جماعتی که مولانای مذکور را پیشتر از بریدن زبان دیده بودند میگفتند که اول در زبان او لکنتی بوده و بعد از آن که بریده بودند آن لکنت برطرف شده بود و بسیار فصیح تر از اول متکلم بود بعد از آن چهار سال دیگر زنده بود در سنه اثنین و ثلاثین و تسعمایه در هرات فوت شد این دو بیت را هم در آنوقت در شکایت روزگار گفته بود :

زبان و پنجه من داد بخت بد بر باد
دلا تخیل مهر و وفا ز مردم دهر

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که بمولانا احمد تونی مشهور است و معلم حضرت صاحبقرانی بوده، آخر نمک حرامی کرده از این آستان عالیشان روی گردان شده بروم رفت و با امیرخان که آنزمان حاکم هرات بود خاطر نشان کرد که او هجو شما و مردم هرات کرده و سبب عداوت این بود که در شهر آشوب برای او گفته بود:
هوش مصنوعی: این شخص که به مولانا احمد تونی معروف است، معلم حضرت صاحبقرانی بوده و از این آستان مقدس روی برگردانده است. او به امیرخان، که در آن زمان حاکم هرات بود، اشاره کرد که او به شما و مردم هرات توهین کرده است، و این موضوع باعث عداوتی شده است که در شهر به راه افتاده بود.
امیرخان او را طلبیده و بعد از ثبوت دست راست و زبان او را بریدند در آن محل گفته بود :
هوش مصنوعی: امیرخان او را احضار کرد و سپس پس از اینکه او را به جایی بردند، دست راست و زبانش را بریدند.
چون غلیواژی که شش مه ماده و شش مه نر است
از دست احمد طبسی روز ماجرا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی پرداخته که از ترکیب و تضاد میان دو عنصر (ماده و نر) به وجود می‌آید. مانند یک نوشیدنی یا مخلوطی که نتیجه‌ای خاص و منحصر به فرد دارد. به نوعی، از تلاقی و تعامل این دو نیرو یا عنصر، چیزی جدید و خاص به وجود می‌آید که به روز واقعه و تأثیر آن نیز اشاره دارد. این تصویر می‌تواند نمادی از تغییرات و تحولات در زندگی یا یک واقعه خاص باشد.
بعد از آن زبان او گویا بود و بدست چپ به از اول مینوشت نقل میکنند که : یکی از او پرسیده بود که سبب سخن گفتن تو بعد از آنکه زبانت را بریدند چه بود. جواب گفته بود که آن روز که دست و زبانم را بریدند متعلقان مرا بخانه بردند خون از دست و زبانم نمی ایستاد . آخر بیهوش شدم در آن بیهوشی در خواب دیدم که در آستان ولایت مکان امام وارث نبی علیه السلام امام هشتم قبله هفتم سلطان الأولیا و برهان الأتقیا :
هوش مصنوعی: پس از آن، زبان او به سخن آمد و با دست چپش نوشت. نقل شده که یکی از افراد از او پرسیده بود که چرا بعد از بریدن زبانش توانست صحبت کند. او پاسخ داد که روزی که دست و زبانش را بریدند، بستگانش او را به خانه بردند و خون از دست و زبانش بند نمی‌آمد. در نهایت به اغما رفت و در آن حالت بیهوشی خواب دید که در آستانه ولایت امام هشتم، که وارث نبی صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد، حضور دارد.
دست بریده ی من و دامان مرتضی
علی بن موسی بن جعفر آن شهنشاهی
هوش مصنوعی: دست بریده من و دامن امام علی بن موسی الکاظم، آن پادشاه بزرگ، در کنار هم است.
صلواه الله علیه و آله و سلم واقع شده ام و هم چنان خون از دست و زبانم میرود. کسی در آنجا ایستاده بود بمن گفت آستان را ببوس . من گفتم چون ببوسم که میترسم آستان بخونم ملوث شود. دیگر بار مرا ببوسیدن آن آستان اشارت کرد همین که آستان را بوسیدم بیدار شدم خون از دست و زبانم ایستاده بود زبان بدرود و شکر الهی و حضرت نامتناهی گشودم . از دست و زبان که برآید کاز عهده ی شکرش بدر آید . یاران را آواز دادم ایشان تعجب کنان پیشم آمدند و از حالم خبر پرسیدند.
هوش مصنوعی: در آنجا که در حالتی خاص قرار داشتم، هنوز خون از دست و زبانم می‌ریخت. فردی در آن مکان به من گفت که آستان را ببوسم. من پاسخ دادم که چگونه می‌توانم آن را ببوسم، زیرا می‌ترسم که آستان به خون من آلوده شود. دوباره آن فرد به من اشاره کرد که آستان را ببوسم. به محض اینکه آستان را بوسیدم، بیدار شدم و دیدم که خون از دست و زبانم بند آمده است. در آن لحظه، زبانم به شکرگزاری خداوند و حضرت بی‌نهایت گشوده شد. هر چه در توان داشتم برای شکرگزاری او انجام دادم. یارانم را صدا زدم و آنها با تعجب به سوی من آمدند و درباره احوالم سوال کردند.
بعد از اطلاع این امر غریب بکرامت آن مقتدای عالمیان حمل کردند جایی که حضرت رسول الله صل الله علیه و آله و سلم گفته باشد « ستد فن بضعه منی بارض طوس لایزورها الامؤمن لوجب الله له الجنه و حرم جسده علی النار » از کسی که پاره ای از تن مبارک رسول الله و امام همام باشد مثل این و هزار مرتبه زیاده از این عجیب و غریب نیست .
هوش مصنوعی: پس از آگاهی از این موضوع عجیب و شگفت‌انگیز، آن پیشوای بزرگوار عالمیان نقل کردند که در جایی حضرت رسول الله (ص) فرمودند: «بخشی از من در سرزمین طوس دفن خواهد شد و تنها مؤمنین به آنجا سر می‌زنند و برای آنها بهشت واجب می‌شود و بدنشان از آتش جهنم حفظ می‌شود.» اینکه کسی همچون این بزرگوار، پاره‌ای از وجود مقدس پیامبر و امام معصوم باشد، چیزی کمتر از این شگفتی و عجیب‌الخلقه نیست.
که خوانده اند سلاطین دهر سلطانش
شرح اوصاف کمال تو کماهی نتوان
هوش مصنوعی: سلطانان زمانه درباره‌ی تو و ویژگی‌های کمالت چه بسیار نوشته‌اند و گفته‌اند، اما هیچ‌کدام به خوبی نمی‌توانند تو را توصیف کنند.
جماعتی که مولانای مذکور را پیشتر از بریدن زبان دیده بودند میگفتند که اول در زبان او لکنتی بوده و بعد از آن که بریده بودند آن لکنت برطرف شده بود و بسیار فصیح تر از اول متکلم بود بعد از آن چهار سال دیگر زنده بود در سنه اثنین و ثلاثین و تسعمایه در هرات فوت شد این دو بیت را هم در آنوقت در شکایت روزگار گفته بود :
هوش مصنوعی: برخی از افرادی که پیش از قطع زبان مولانا او را دیده بودند، می‌گفتند که در ابتدا او لکنت زبان داشت، اما پس از اینکه زبانش را بریدند، آن لکنت برطرف شد و او بسیار فصیح‌تر از قبل صحبت می‌کرد. او پس از این حادثه چهار سال دیگر زندگی کرد و در سال ۹۳۲ هجری قمری در هرات درگذشت. در آن زمان نیز این دو بیت را به عنوان شکایت از روزگار بیان کرده بود.
زبان و پنجه من داد بخت بد بر باد
دلا تخیل مهر و وفا ز مردم دهر
هوش مصنوعی: سرنوشت بد من باعث شده که زبان و دستانم در تسخیر باشند. ای دل، تصور کن محبت و وفا از انسان‌های زمانه ناپدید شده است.